هشتم ماه مارچ، روز همبستگی زنان کارگر است. زنان بهعنوان کارگران بیمُزد و بیمعاش در بسیاری از جوامع بخشی از چرخهی اقتصاد هستند، که همچون مردان کار میکنند و سهمی در چرخه تولید و مصرف دارند. اما بخشی از کار زنان بیهیچ دستمزد و معاش، تقریباً در همهی جوامع کار به حساب نمیرود. بهطور نمونه؛ خانهداری، آشپزی، نظافت و پاککاری منزل، پرورش کودکان، بهطور عموم رسیدگی به کارهای خانه. با اینهمه، کار رایگانِ زنان نهتنها برای آنها مزیت و جایگاه مناسب خلق نکرده، بلکه بخشی از هویت آنها نیز شده است. امروزه زنان حتی در کشورهای جهان اول و پیشگام در عرصهی حقوق مدنی، از حقوق برابر با مردان برخوردار نیستند. اما این وضعیت در کشورهای جهان سوم و از جمله افغانستان به شدت خشنتر و وحشتناکتر است.
زنان در افغانستان
بر اساس آمارِ اداره ملی احصائیه و معلومات، مجموع نفوس افغانستان در سال 1398، حدود 32.2 میلیون نفر برآورد شده که حدود ۸.۱۵ میلیون نفر آن زن هستند. یعنی نصف جمعیتِ افغانستان زنان هستند، اما این نصف جمعیت در مناسبات سیاسی و اجتماعی در حاشیه قرار دارند و تقریباً از صحنهی سیاست و اجتماع حذف شدهاند. در چارچوب نظام سیاسی بعداز طالبان، یک وزارت به نام زنان تأسیس شده که مدیریت و رهبری آن متعلق به زنان است. چنانچه این وزارت مأموریتاش را «محو تبعیض علیه زن، انکشاف منابع بشری زن، مشارکت زنان در رهبری و تصمیمگیری.» تعریف کرده است، اما در عمل بعداز نزدیک به دو دهه از فعالیت این وزارت، تبعیض همچنان علیه زنان افغان وجود دارد؛ سطح انکشاف منابع بشری همچنان پایین است و زنان در رهبری و تصمیمگیری غایب است. به طور نمونه پروسه صلح یکی از تعیینکنندهترین پروسهها در افغانستان به حساب میرود، اما بر اساس گزارش ها زنان در آن هیچ نقشی ندارند. اینهمه، اما در سطح کلان قابل طرح است. ولی مسئلهی من، نقش و جایگاه زنان در سطح پایینتر، یعنی در درون جامعه، فرهنگ و رسم و عنعنات است. جامعهی 15 میلیونی زنان افغانستان در فرهنگ و رسم و عنعیات روزمره چه نقش و جایگاهی دارند؟ این مسئله را از نام زنان شروع میکنم.
نام زنان
در میانِ اقوام فارسیزبان نامهای زنانهی همچون «بسگل»، «بس بیبی»، «بس بانو»، «صابره»، «صبر گل»، «خاتمه» و… را شنیدهاید. این نامها معنای ضمنی دارند، اینکه پدران و در مواردی مادران نمیخواستند نوزاد دختر داشته باشند، بنابراین همچون نامهای میگذاشتند؛ یعنی «بس است دیگر!» اما آن دخترانی که به نامهای مذهبی و تاریخی نامگذاری شدند نیز به مرور زمان نامهای شان از یادها رفته و فراموش شدند. طوریکه بسیاری از زنانی که نام شان حتی از یاد خود شان رفته است و به یاد نمیآورند که نام شان در کودکی چی بودهاست، چرا که از وقتی خودش را شناختهاند، در نسبتی با یک مرد معرفی شدهاند. و همینطور زیاد است مردانی که نام مادران شان را نمیدانند، چرا که نه در تذکره/شناسنامهاش ثبت است، نه کسی مادرش را با نام صدا زده و نه هم خودش پرسیده است. از کسی شنیده بودم که میگفت: لازم نیست برای طفلِ دختر نام گذاشت، چرا که تا وقتی در سن کودکی و نوجوانی است، به نام «دختر فلانی» شناخته میشود؛ وقتی هنوز جوان نشده به شوهر داده میشود، به نام «زنِ فلانی» شناخته میشود؛ وقتی مادر شد، به نام «مادر فلانی» وقتی پیر شد و فوت کرد، روی سنگِ قبرش مینویسد: «حاجیه همسر فلانی». آنچه را که شنیده بودم در قالب شوخی بود، اما در اصل آشکارترین واقعیتی است که در رابطه به جایگاه زنان در بسیاری از مکان های افغانستان شنیدهام.
چنانچه در تذکره/سند هویتِ یک فردِ افغانستانی، همهی مشخصات یک فرد ذکر میشود، به جز «نام مادر»، چرا که «زن به مثابهی ناموس» نام گرفتناش در بسیاری از مناطق افغانستان تابو است. در همین رابطه، سال گذشته یک کمپین در شبکههای اجتماعی با عنوانِ «نامم کجاست؟» توسط فعالین مدنی زن در راستای درج نام مادر در تذکره هویت راهاندازی شد، اما تا هنوز از نتیجهی عملی این کمپین خبری نیست.
شما زن/همسرِتان را با کدام عنوان یاد میکنید؟
آشپزخانه: دو مردِ خوشلباس با کروات و کتشلوار، ریشِ تراشیده و منظم با همدیگر احوالپرسی میکردند، یکی از آنها از دیگری پرسید که؛ «آشپزخانه خوب است؟» با خودم فکر کردم که اینها چقدر به غذا اهمیت میدهند که در احوالپرسی از «آشپزخانه» نیز خبر میگیرند، اما بعداً کسی به من گفت که منظور از آشپزخانه «زن/همسر» است. برای بسیاری ها نام گرفتنِ زن ننگ است و توهین پنداشته میشود، بنابراین از عنوانهای بدیل استفاده میکنند. برای من این موضوع جالب بود، چرا که زن در افغانستان رابطهی نزدیک با آشپزخانه دارد، یعنی به عنوان یک کارگرِ بیمزد تمام عمرش در آشپزخانه و غذاپختن میگذرد. از همینرو است که حتی آشپزخانه هویتِ زن شده است. این مسئله باعث شد که به مناسبت هشتم مارچ، فراخوانی در صفحهی فیسبوک و توییتر بگذارم و از کاربران در شبکههای اجتماعی بخواهم که عنوانهای را که برای زنان در مناطق مختلف افغانستان به کار میروند، در کمنت بنویسند. در این رابطه عنوانهای زیادی برای زنان نوشتند که چند مورد آن را در اینجا مینویسم.
سیاسر: استفاده از کلمه سیاسر برای زنان خیلی عام است، اما بسیار از فعالین حقوق زن در رابطه به استفاده این عنوان برای زنان اعتراض دارند. اصطلاح سیاسر در منشور کوروش «انسان» ترجمه شده است. «خط ۱۳. او تمام سرزمین «گوتی»(کو-تی-ای) را به فرمانبرداری کوروش درآورد. همچنین همه مردمان «ماد»(اوم – مـان مَـن – دَه) را. کـوروش با هر «سیاه سر» (انـسان) دادگرانه رفتار کرد.»
کوچ: در فرهنگ معین کوچ را «حرکت عدهای از جایی به جایی» معنی کرده است. اما در گویش عامیان منظور از کوچ وسایل خانه است. بنابراین، منظور عنوان کوچ برای زنان این است که زنان را در شمار وسایل خانه درنظر میگیرند و در گفتار روزمره از زنان به عنوان وسایل خانه یاد میکند.
منزل: یکی از عنوانهای رایج برای زنان، اطلاق کلمهی منزل است. منزل به معنای خانه و جای فرودآمدن است.
کیمنی: این عنوان برای زنانِ مسن کاربُرد دارد و در مناطق نقاط مرکزی افغانستان به زنانِ مسن و پیر «کیمنی» میگویند. امین جویا، استاد دانشگاه بامیان نوشته است؛ کیمنی (کیمانی): واژهی ساخته از «کی» به معنای شاه و سردار و «مانی» پسوند صاحبیّت/مالکیت است. اغلب، کیمنی به مسنترین زن در یک خانواده اطلاق میشود. امروزه این عنوان بار منفی پیدا کرده است.
رییس خانه: عنوان رییس خانه برای زنان نیز در بین مردان عام است. منظور از این عنوان این است که صاحب اصلی خانه زن است و مرد بیشتر در تحتِ مدیریت زن قرار دارد. این عنوان قدرت زن در خانه را به نمایش میگذارد. این عنوان بیشتر در بین فعالین مدنی رایج است.
حیوانان: بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی نوشتهاند که در در برخی مناطق افغانستان، زنان را به عنوان «حیوانان» نیز یاد میکنند. در ادبیاتِ فلسفه و جامعهشناسی زیاد نوشته شده که «انسان حیوان اجتماعی» و «انسان حیوان ناطق» است، اما کاربُرد عنوان حیوان برای زن عادی نیست. پشتِ این عنوان تحقیر زن نهفته است.
عیال: در فرهنگ عمید، عیال به معنی زن و فرزندان، اهل خانه است. کاربُرد این اصطلاح انگار برای مردان بار منفی ندارد و هر گاه بخواهد زن/همسرش را با احترام یاد کند، به عنوان عیال از او یاد میکند.
بچهها: به طور عام اصطلاح بچهها به اطفال به کار میرود، اما بعضی از مردان در ولایت هرات عنوان «بچه ها» را برای زنان به کار میبرند.
دست نارس: در منطقهی مرغاب ولایت غور، عنوان «دست نارس» را برای زنان به کار میبرند.
آوُرتنه: در بعضی از مناطق ولایت غزنی، عنوانِ «اورتنه» را برای زنان به کار میبرند.
زنکه، خانم، خاتو، مادر اولادا، قومندان، آیه فلانی، ضعیفه، اشتوکا، علیا مخدره، همشیره، خانگی و … از جمله عنوانهای است که به عنوان بدیل نام برای زنان استفاده میشود و در مناطق روستایی کمتر زنی باشد که به نام خودش شناخته شود. اکثریت این عنوانها بار منفی دارد. حکایت از جایگاه پایین زن در جامعه داشته و تحقیر زنان را نشان میدهد.
فروش زنان
برعلاوه اینکه زنان در افغانستان هویت مستقل ندارند و اکثرا فارغ از حقوق اساسی تعریف شده شان در درون اجتماع به عنوان انسانهای وابسته به مردان شناخته میشوند، به انواع مختلفی مورد خشونت، توهین، تحقیر و شکنجه نیز قرار میگیرند. برعلاوه اینها، یکی از فروش زنان هم یکی از مسایل جدی است که بایستی به آن پرداخته شود. چنانچه در یک گزارش ویژهی که یکی از رسانههای بینالمللی در سال 2013م، تهیه کرده و در آن با زنانی که در ولسوالی شینواری ولایت ننگرهار به فروش رسیده، مصاحبه انجام داده، از یکی زنان به فروش رسیده میپرسد که؛ «شنیدهام کسانی که قاطر ندارد، زن خودش را در بدل قاطر میفروشند، آیا این راست است؟ آن زن در پاسخ میگوید: «بله، درست است.» گزارشگر دوباره میپرسد که «قاطر خوب است یا زن؟» آن زن در پاسخ میگوید: «قاطر خوب است که برای شان بار میآورد.» در آن وقت کودکی که در آنجا حضور دارد میگوید: «زن که آن مقدار بار را آورده نمیتواند، قاطر روز سی تا چهل سیر بار میآورد و 400 افغانی در روز درآمد دارد…»
و همچنان در گزارشی یکی از رسانههای داخلی افغانستان در سال 1392، به نشر رسانده است، در برخی از مناطق افغانستان زنان شوهردار به طور علنی در بدل یک قاطر یا کمتر از آن به فروش رسیده است. فرهنگِ فروش زنان در افغانستان بهگونهای در قالبها و عنوانهای مختلف رایج بوده است. در بسیاری از مناطق افغانستان زنان در بدلِ پول، گاو، گوسفند و حیوانات وادار به ازدواج اجباری میشوند.
با توجه به این وضعیت در روز زنان با آن که در کلان شهرهای افغانستان گفتمان عمومی از حقوق اولیه زنان و مسائلی نظیر نام و فروش آنان فراتر رفته و به مسائل کلان تر و جدی تر نظیر حقوق اساسی زنان و برابری آن ها با مردان متمرکز است اما در اکثر مناطق دیگر کشور هنوز مسائل کوچک نظیر نام و نشان زنان مورد سوال بوده و هویت آن ها نفی می گردد. به این جهت نیاز است تا در راستای تغییر فرهنگی و حقوق اساسی زنان به صورت افغانستان شمول کار جدی انجام شود.
افزودن دیدگاه