گوشهای میایستم تا پسری که در کنار من گام بر میدارد، رد شود. من راهی خانهام و او را نمیدانم. از ظاهرش پیداست که نابینا است. من با گامهایی که او بر میدارد، به آرزوهای خودم میاندیشم که در سر پروراندهام و به آن فکر میکنم؛ دیدن آدمهای مشهور، سفر به شهرهای معروف جهان، مکانهای دیدنی دنیا و…. از خود میپرسم آیا یک نابینا هم مانند من فکر میکند؟ مانند من آرزوهای بلند دارد؟ پرسشهایی که مرا وا میدارد جهان نابینایان را به تصویر بکشم.
جهان نابینایان برای ما کمتر شناخته شده است. ما آنچه را میبینیم، درباره آن حرف میزنیم، نقاشی میکشیم و یا آن را مینویسیم. یک نابینا اما در جهانی که آنرا ندیده است، سیر میکند. برای یافتن پاسخ به سوالات خودم دنبال محمد هادی میروم.
راکت کور
او دانشجوی حقوق و علوم سیاسی در دانشگاه کابل است. در سال ۱۳۷۱ خورشیدی به دنیا آمد اما نابینا نبود. راکتهای کور در جنگهای داخلی دهه هفتاد خورشیدی کابل بیناییهادی را از او گرفت و او را برای همیشه در جهان تاریکی پرتاب کرد.
او یک ساله بود که راکت درون حویلی خانهی پدریاش اصابت کرد. تلاشهای بسیار خانوادهیهادی نتوانست بینایی او را به چشمانش بازگرداند.
خانوادهاش برای سلامتی محمدهادی تلاش بسیاری کرد اما سطح مالی پایین و مشکلاتی که یک خانوادهی افغان در میان بیکاریها و تنگدستیها دارد، زمینه درمان را برایهادی سخت ساخته بود.
استعداد و توانایی
بینایی هادی دیگر برنگشت. تلاشها با بنبست مواجه شد. هادی اما به این نتیجه رسید که به جای راه درمان، تمام تمرکز و نیروی خود را روی توانایی و استعدادهایی که دارد، به کار اندازد.
هادی به ورزش و کارهای فرهنگی علاقه زیادی دارد اما به دلیل نبود شرایط مناسب نمیتواند به دنبال علایقاش برود. او برای دلخوشیاش داستان مینویسد. داستاننویسی را بسیار دوست دارد اما هنوز داستانهای کوتاهش ویرایش نشده است. او این کار را دوست دارد زیرا آرامشی که با داستاننویسی برایش بهوجود میآید، انرژی و انگیزهی ادامه راه را برایش بیشتر میکند.
مشکلات
محمد هادی در میان صحبتهایش از عدم آگاهی مردم حرف زد و از مشکلات خودش؛ خانوادهای که در این میان یار و یاورش بوده و نزدیکانی که به او بهعنوان موجود عجیب نگاه میکنند و در خیال خود هادی را شخص منزوی و اسیر تاریکی میبینند.
او در گفتوگو با خبرنامه گفت که وقتی مردم او را در سرک میبینند یا از تحصیلاتش باخبر میشوند، افکار خوبی برایش ندارند زیرا آنها همیشه فکر میکنند که معلولان نمیتوانند کاری انجام دهند.
او گفت: «گاهی دوستانم میگفتند تو باید بیشتر در خانه باشی تا در بیرون، خدا روزی تو را خواهد رساند ولی حرفهای آنان برایم جالب نبود و مرا بیشتر ترغیب کرد که به راه خود ادامه بدهم.»
هادی مشکلات معلولان را بر میشمارد و میافزاید که معلومان بدبختانه امروز با مشکلات زیاد روبرو اند که اگر به تک تک آنها پرداخته شود، خیلی زیاد میشود اما بهطور خلاصه میتوان گفت که در جامعه ما بیشتر به افراد معلول مانند یک فردی که تقریباً اضافه و باردوش جامعه و مردم هستند، دیده میشود.
او گفت: «مثلاً در مکتب یا هم خانه بیشتر افراد معلول فکر میکنند اطرافیانش فقط از روی ترحم است که با آنان ارتباط میگیرند نه چیزی دیگر. در حالی که افراد معلول نیز مانند افراد سالم از احساسات و ویژگیهایی برخوردار هستند.»
به گفتهی هادی بسیاری از مردم به این نکته توجه خاص ندارند بلکه بیشتر سعی میکنند با معلولان طوری برخورد کنند که به قول خودشان ثواب معنوی کسب کنند. هادی گفت که بدترین مشکلی که معلولان را زجر میدهد در نظر نگرفتن توانایی آنها است.
ازدواج
ازدواج بخش جداناپذیر زندگی افراد است. برای افراد عادی ازدواج رستن از تنهایی است. اما برای معلولان شاید اینطور نباشد. از طعنه و کنایه مردم و زخم زبانهایی که به معلولان زده میشود، گاهی به افراد سالم نیز به طعنه میگویند: «کور یا شَل که نیستی.»
هادی میافزد که امروز دختر و پسر معلول در ارتباط به ازدواج کاملاً ناامید اند زیرا آنان فکر میکنند که به تنهایی نمیتوانند مشکلات خود را حل کنند. این افراد فکر میکند که پس از ازدواج و در آینده با زندگی متأهلی با چه مشکلاتی روبرو خواهند شد.
هادی گفت: «به جای اینکه خانوادهها به آنان انگیزه بدهند که میتوانند در همه کارهای شان موفق باشند، بیشتر به آنان تلقین میکنند که کاری نمیتوانید انجام دهید و نباید حتا فکر ازدواج و زندگی متأهلی را داشته باشید.»
القاب زننده
محمد هادی در کنار همهی مشکلاتی که در بالا از آن یاد کرد، از برخورد افراد با معلولان نیز صحبت میکند. او گفت که در مکانهای عمومی کلمات خوبی را نمیشنود و با کلماتی مانند «کور» که برایش عذابآور است، برخورد میکند. او گفت: «این کلمات زنندهترین کلمات برای ما معلولان است که افراد سالم با استفاده از معلولیت ما آن را برای ضعیف کردن توانایی و از بین بردن انگیزه ما استفاده میکنند.»
کانکور
هادی تلاش کرده است که یک فرد مستقل باشد از همین رو او به تحصیلاتش ادامه داده است. او میگوید در زمان امتحان کانکور از کامیابیاش اطمینان داشته زیرا از استعداد و توانایی خود باخبر بوده است. تاکنون او تلاش کرده که به اهدافش برسد و در این راستا سخت فعالیت کرده است.
هادی از روند برگزاری امتحان کانکور یادآور شد و گفت که از معلولان امتحان تقریری گرفته میشود. او گفت: «یک کاتب از ما سوالات را میپرسد و ما پاسخ میدهیم. برای دریافت نتاج نیز ما با یکی از همین اعضای کمیته در ارتباط هستیم یا هم به وزارت تحصیلات عالی رفته از آنان میپرسیم.»
خط بریل
ما آدمهای سالم وقتی به مکتب میرویم، اول الفبای زبان را میآموزیم. معلم برای ما نوشتن و چگونگی تلفظ کلمات را میآموزد. ما نوشتن حروف و کلمات را در مدرسه یاد میگیریم و با چشم میبینیم. اما جهان نابینایان مانند ما نیست. در جهان معلومان دست به جای چشم کار میکند.
برای آموزش و باسواد شدن نابینایان خط بریل ایجاد شده است. این خط مخصوص افراد نابینا است و نیاز به آموزش ویژه دارد؛ خطهای درشت و برآمده بر دل کاغذ که با دست لمس میشود.
هادی یکی از مشکلات نابینایان را نبود کتابهای اختصاصی نوشته شده با خط بریل میخواند. هادی از اینکه نابیانایان نمیتوانند کتابهای مختلف با خط بریل پیدا کرده و آن را مطالعه کنند، ناراحت است.
او گفت: «خط بریل پاسخگوی نیازهای ما است. اگر در افغانستان بتوانیم کتابهایی به این خط پیدا کنیم بهتر میتوانیم رشد نماییم.»
هادی خط بریل را که خط توسط لوی بریل فرانسوی ایجاد شد، در لیسه مسلکی نابیانایان فرا گرفته است. نابیانایان در این لیسه از قلم و تختهای به نام سلیت و استایلیس استفاده میکنند. این تخته دارای ۶ نقطه است و نابینایان برای نوشتن حروف و اعداد ریاضی از آن استفاده میکنند.
جهان روشن
تکنالوژی زندگی بشر را با سهولتهای زیادی همراه کرده است. در بخشهای مختلف بشر برای آسانی کار از انواع مختلف تکنالوژی استفاده میکند. برای نابینایان نیز تکنالوژی سهولتهای ویژه ایجاد کرده است.
محمد هادی نیز از سهولتهای تکنالوژی بینصیب نمانده است. او از دسترسی به تکنالوژی خوشحال است و اکنون از کامپیوتر، مبایل و برنامههای مختلفی که او را کمک میتواند، استفاده میکند تا تحصیلاتش را ادامه بدهد.
او گفت که در کمپیوتر با استفاده از صفحهخوانهایی چون JAWS و NVDA که وظیفه آن خوانش نوشتههای روی صفحه کمپیوتر است، استفاده میکند.
او افزود: «در نوشتن نیز همین برنامه به ما کمک میکند. زمانیکه ما چیزی را مینویسیم صحفهخوان آن را بلند میخواند و ما آن طور میتوانیم بدانیم چه چیزی را نوشتهایم.»
«تاک بک» یا Talk Back برنامهای است که هادی میتواند به کمک آن از مبایل نیز استفاده کند. او از این طریق با دوستان و آشنایان خود در خارج از افغانستان در ارتباط است و کاربرد این نرمافزار را نیز از همنوعان خود که در بیرون از افغانستان اند، فرا گرفته است.
با همه اینها، هادی هنوز به چیزهایی که میخواهد نرسیده است. او میخواهد معلولان را به جامعه و مردمش معرفی کند، آنگونه که هستند نه آنگونه که مردم شناختهاند. او به دنبال کشف ظاهر جهان نیست و به دیدن بیرون مانند ما علاقهای ندارد اما میگوید دوست دارد به جایی برسد که معلولیت برایش محدودیت نباشد و او بتواند به راحتی تواناییهای خود را به نمایش بگذارد.
افزودن دیدگاه