یک موش قهوهای با چهرهی جذاب و پر طرفدار اما کمی چشمسفید، میدَود و کلید خرابکاریها را میزند. نام او “جیری” است. همواره به دنبال جیری اما یک پشک خاکستریرنگ و حیلهگر با چشمهای زرد در جستوجوی انتقام است. در آستانهی به دامافتادن جیری، او دستش را به علامت توقف به سمت تام بلند میکند. پشک خُول میایستند، جیری وانمود میکند که به او چیزی میخواهد بگوید و ازش میخواهد تا سرش را پایین بیاورد. سپس سیلی محکمی به بناگوش تام میزند و دوباره فرار را بر قرار ترجیه میدهد تا این که به خانهی خود برسد.
بر خلاف روال معمول که همواره موشها در دام پشکها میافتد، اینجا اما جیری (موشِ ما) نسبت به جثهی کوچک خود از هوش، ذکاوت و قدرت فوقالعادهای برخوردار است و همیشه بر پشک که همان تام است، پیروز میدان می باشد. او با تحمل فشارهای زیادی، میتواند اجسام بزرگی نظیر بیرل، سنگدان و حتی یک بمب بزرگ را جابهجا کند. تام برعلاوهی خولبودناش، بیشتر اوقات چانس هم یارش نیست.

تام نمیتواند از دروازهی کوچک خانهی جیری، به او دسترسی پیدا کند. اما برای گرفتن جیری از هر راه ممکن که به نظرش میرسد، دریغ نمیکند. در ادامه تام، بمبی را میآورد تا خانهی جیری را خراب کند یا حداقل درب خانهاش را از بینببرد؛ اما از قضا یا بمب اول روشن نمیشود، یا این که روشن شد منفجر میشود و به جز چشمهای زرد تام، آنچه دیده میشود را سیاه و خاکستر میکند. آن طرفتر اما «اسپایک» سگ خاکستریِ کمرنگ با نیشهای ضخیم و وحشتناکش خوابیدهاست. موشِ زیرک، یک بمب بزرگ دیگر را زیر دم سگ میگذارد و روشن میکند. وقتی تام بیچاره آنجا می رسد و میخواهد بمب را از زیر اسپایک بیرون بیاورد، سگ بیدار میشود و تام هم از ترسش ادامه نمیدهد تا اینکه بمب انفجار میکند و سگ به هوا میرود.
تلاش تام برای گرفتن جیری و خرابکاریهای آنان همینگونه ادامه دارد. اما همهکسانی که روبهروی تلویزیون نشسته اند، میدانند که پیروز میدان همان موش کوچک خواهد بود.
هر دو شخصیت تمایل زیادی به آزار و اذیت یکدیگر دارند و از شکنجهی همدیگر لذت میبرند. با این حال موقعی که یکی از آنها از طرف شخصیت سومی، مورد آزار قرار میگیرد، دیگری برای نجات او تلاش میکند. چندین بخش از این مجموعه، هردوی آنها را در کنار یکدیگر نشان میدهد که بدون وجود کمترین مشکلاتی با هم کنار میآیند. برای همین است که حالا وقتی دو دوست صمیمی بر همدیگرشان پرخاش کنند را میگویند “بگذارید اینها تام و جری بازی میکنند.” یعنی با تمام منازعهای که بینشان وجود دارد بازهم بدون هم زندگی نمیتوانند.
مراحل ساخت
هانا و باربرا؛ تام و جیری مجموعهانیمیشنهایی است که توسط «ویلیام هانا» و «جوزف باربرا» بین سالهای 1940 و 1957میلادی در استدیوی امجیام هالیوود ساخته شد. هانا و باربرا در این مدت توانستند 114 قسمت کوتاه «تام و جیری» را نوشته و کارگردانی کنند. این مجموعهی تام و جیری که به عنوان مجموعهی اصلی یا اوریجنال این کارتون جذاب یاد میشد، یکباره برنده 7 جایزه آکادمی انیمیشن کوتاه شد، طوری که توانست با مجموعه سینمایی «سیمسونهای احمق» که بیشترین جایزهی اسکار را در اختیار داشت، برابری کند.
https://www.youtube.com/watch?v=qAzwc0BDhOE
اولین کارتون کوتاه تام و جیری به نام «غذای نیمهشب» بود. یک سال و پنج ماه بعد از «پشک چکمهپوش» آن پخش شد و همین گونه ادامه یافت تا اینکه در سال 1957، امجیام بدون هیچ اطلاع قبلی، پخش این مجموعه کارتونهای خود را تعطیل کرد. پروژهی تام و جیری متوقف شد و هانا و باربرا و گروهشان بیکار شدند
سالهای جن دیچ
در تام و جیریهای اولیه تام موهای بیشتری داشت و تعداد زیادی سِل برای طراحی لازم داشت و در نتیجه هزینه بیشتری میبرد. برای کاهش هزینههای تولید، بتدریج موهای تام کمتر شد و در آخرین کار تولید شده امجیام در سال 1958 تام به جای موی خاکستری با پوست آبی رنگ طراحی شد. البته جیری کمی خوششانستر از تام بود، چون تنها تغییراتی که در ظاهر او آمد، بزرگترشدن چشمها و کوچکترشدن گوشهایش بود. کاهش بودجه باعث کاهش زمان کارتونها نیز شد و آن را از 9 دقیقه به شش دقیقه، کوتاه کردند.
در دهه 1960 شیوهی جدیدی آغاز شد. شرکت امجیام تصمیم گرفت این زوج طلایی را دوباره احیا کند و با «جن دیچ» قراردادی برای تولید 13 کارتون کوتاه امضا کرد. او استودیوی خود را به «پراگ» منتقل کرده بود و انیماتورهای چکِ او، تنها شش کارتون تام و جیری را ساختند تا با استفاده از آنها با این شخصیتهای جدید آشنا شوند. برخلاف هانا و باربرا، تیم اروپای شرقی هرگز شانس ادامه این جادوی قدیمی را پیدا نکردند.

آنها تلاش زیادی برای حفظ ظاهر اولیه این شخصیتها کردند؛ اما نگاههای قشنگ جیری که بخش عمدهای از جذابیتاش را تشکیل میداد، از بین رفت. و تام، شخصیت موذی و غیرقابل کنترلِ خودرا که به او جذابیت میداد، از دست داده بود.
کیفیت این کارهای کوتاه خیلی پایینتر از کارهای هانا و باربرا بود. صداگذاری بد، طراحی ضعیف شخصیتها و انیمیشن با استاندارد پایین، از عیبهای کار این تیم بود. با وجود تمام این نقاط ضعف، این دو شخصیت همچنان دوستداشتنی ماندند.
دوران چاک جونز
وقتی برادران وارنر در سال 1963 بخش کارتون خود را تعطیل کردند، شرکت امجیام به چاک جونز پیشنهاد طراحی مجدد تام و جیری را داد.
جونز یک انیماتور بااستعداد و کهنهکار بود. او کارش را با طراحی مجدد این زوج مشهور آغاز کرد. تام ابروهای مشابه به بوریس کارلوف و شباهت به باگز پیدا کرد. جیری با گوشهای کوتاه و دم جدید، چشمها و گوشهای بزرگتر و جذابتر و صورت شیرینتری پیدا کرد.

لوگوی تام و جیری نیز تغییراتی پیدا کرد و موسیقی جدیدی نیز روی آن گذاشته شد. کارها از نظر گرافیکی به روز بود و رنگآمیزیها همه درخشان. در سری آخر، قیافه و شخصیتها نیز تغییر کرد. با وجود همهی اینها، سبکی که در کارهای دیگر جونز خوب جواب میداد در مورد تام و جیری موفق نبود.
بعد از ساخت 34 کارتون از این سری، امجیام در سال 1967 تولید را متوقف و تام و جیری دوباره به آرشیو خاکآلود استودیو تبعید شدند. البته در دههی 1960 این موش و پشک، ستاره سریالهای تلویزیونیِِ بچهها که کیفیت متفاوتی داشتند، شدند.
بازگشت به هانا و باربرا
هشت سال بعد در 1975، هانا و باربرا، مردان اصلی تام و جیری، دوباره این دوستان قدیمی را برای برنامه روزهای شنبه صبح تلویزیون ساختند. مسئولان شبکه که هنوز هم از عمق دل به کارتونهای قدیمی میخندیدند بر این باور بودند که آنها خیلی خشن هستند و میترسیدند از طرف والدین بچهها طرد شوند. بنابراین هانا و باربرا موافقت کردند این شخصیتها را دوباره بازسازی کنند.

تام و جیری آنها همیشه در پشت صحنه با هم دوست بودند و در تمام مدت کارتون به رقابتهای دوستانه، حل معماها و کمک به دیگران میگذشت. در 1989، هانا و باربرا تولید سری جدید تلویزیونی به نام «کودکیهای تام و جیری» را که در آن موش و پشک به صورت بچهها ترسیم شدهاند آغاز کردند و تام و جیری با دو کار سینمایی به نام «فیلم تام و جیری» و «تام و جیری و حلقهی جادویی» دوباره به پردهی سینماها بازگشتند.
این سلسله ادامه داشت تا اینکه هانا در سال 2001میلادی و باربرای 95ساله در 18م دسامبر سال 2006 بر اثر عوارض ناشی از کهولت سنی، در کولمبیا چشم از جهان پوشیدند.
پس از هانا و باربرا
پس از کارهای ماندگار این دو سلطان و شهرت این سلسلهی جذاب، اقتباسهای زیادی از این کارتون شد که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد که در قالب تلویزیونی یا فیلم سینمایی در سالهای مختلف تهیه و تولید شدند.

نمایش تام و جیری – 1975-1977
نمایش کمیدی تام و جیری – 1980-1982
تام و جیریِ کودکان و نوجوانان – 1990-1994
قصهی تام و جیری – 2006-08
و نمایش تام و جیری از 2014 تا کنون
انتقادها
این مجموعه با وجود محبوبیت آنچنانی که گفتیم، از چشم منتقدان نیز به دور نمانده است. استفاده از صحنههای خشونتآمیز بیشمار، بارها این مجموعه را مورد انتقاد قرار داده است.
صحنههایی مانند نصف کردن تام از وسط یا حتی تکه تکه کردن تام بیچاره، خفهکردن او با یکی از پلههای پنجره یا کوبیدن سرش به پنجره، استفاده ی تام از اسلحه، مواد منفجره، تله برای به دام انداختن جیری، گذاشتن دم تام لای دستگاه پرس و اتصال آن به ساکت برق، بستن جیری روی ریل قطار، ضربه زدن به او با مارطول/پتک، گذاشتن کبریت لای انگشتان پاهای تام و آتش زدن او.

با این حال، نیاز به تعریف ندارد زیرا همه دیده ایم که محوریت این انیمیشن بر رقابت همیشگی پشک یا همان «تام» و موش (جیری) میچرخد و تعقیب و گریز آنها اغلب با خشونت همراه است. مثلا صحنههایی مثل شکستن دندانهای تام با شلیک توپ گُلف توسط جیری. یا چنان ضربهی محکم با چهارپایه، جیری بر سر تام میکوبد که شکل او و چهارپایه یکی میشود. یاهم پس از اصابت ماهیتابه، به سر یکی از آنان، او شکل سکه را به خود میگیرد و از این قبیل… از سر تا پایشان میسوزد، اما «تام و جیری» هرگز نمیمیرند. بعد از مصدوم شدن دوباره به هوش میآیند یا بهتر است بگوییم دوباره از نو زنده میشوند و همین گونه صحنه های که انجامدادن آن در دنیای واقعی وحشتناک است، فرصت خوبی برای رقبای این انیمیشن و منتقدان آن بوده است که از قلم دور نمانند.
نتیجه اخلاقی
امروزه ما سعی میکنیم با دلخوشیهای لحظهای، مهربانیهای بیپشتوانه، شعارهای سطحی به همه چیز نگاه کنیم. کارتون «تام و جیری» نمونههای نه حتی اغراق آمیز که صادقانه چنین دنیایی را نشانمان میدهد.
موش قرار است پشک را بزند و پشک موش را. نکتهی اصلی قدرت است. مثلا موش، با خوردن محلولی، قدرت بیش از حد پیدا میکند. او به دنبال چیست؟ با پشک همان معاملهای را میکند که تا پیش از آن، پشک با او میکرد.

در تام و جیری حتی از این هم پیشتر میرویم. اینجا تنازع بقا مطرح نیست. در بالا گفتیم که در این سلسله، مردنی در کار نیست. لذا از مبارزهای با هدف زنده ماندن نیز خبری نیست. آنچه اهمیت دارد، یک نوعی از تلاش برای پوززنی همدیگر به علاوهی عشق و نفرت نسبت به هم است. بازیگرانی هستند که میخواهند روی طرف مقابل را کم کنند. این است که خیلی وقتها پشک که موش را گیر میآورد، او را نمیخورد، تصمیم میگیرد آتشش بزند، ریز ریزش کند، به موشک ببنددش و آزارش بدهد. چرا؟ چون قرار نیست پشک، موش را بگیرد و بخورد تا زنده بماند.
فراموش نکنیم از زاویهای «تام و جیری» تصویر تامل برانگیزی داشت، مجزا از بُعد پرخاشگریهای آندو که اغلب بر سر چیزهای مشترک بود، «تام و جیری» هرگز از مبارزه برای دستیابی به هدف خود دستبردار نبودند. ما اما آن را نگاه میکنیم و مسیر زندگیمان را پوستکنده و بیشیله پیله میبینیم. شاید هدف هانا و باربورا این نبوده باشد اما این مساله را نمیشود نادیده گرفت.
و اکنون تام و جیریی را که هانا و باربرا تولید کرده بودند، کمکم هشتاد ساله میشوند اما با اطمینان میتوان گفت که تا کنون هیچ انیمیشنی نتوانسته است شادی و شوری را که این کارتون در وجود بینندگان خود خلق میکند، به ارمغان بیاورد و قسمتهای کوتاه «تام و جیری» همیشه بخش بزرگی از تاریخ انیمیشن خواهد ماند.