در یکی از روز های تابستان سال 1378 خان ولی عادل شاهد رویداد تکان دهنده در مورد خواهر خورد سالاش در قریه مهلن گردیز، در ولایت شرقی پکتیا بود. خواهرش که تازه دوازه سال داشت به خاطر خاموش شدن یک نزاع درون قومی، به بد داده شد. زمانی که او فقط پنج سال داشت و نگاه میکرد چگونه ریشسفیدان قریه مهلن در مدت سه ساعت در مورد بد دادن زرغونه 12 ساله تصمیم گرفتند و او را برای خاتمه دادن به یک جنجال درون قومی، به عقد کسی درآوردند.
خان ولی عادل همان روز که بزرگان قریه روی قیمت خواهر خورد سالش چانه زنی کردند و مانند یک جنس برای فروش او تصمیم گرفتند، برای نخستین بار بدنش لرزید. عادل در 23 سال عمرش بارها شاهد این گونه رویداد ها بوده است. شش سال پیش او شاهد رویداد مشابه دیگری در خانوادهاش بود که یک دختر دیگر نیز همین گونه به بد داده شد. این رویداد به گفته خودش نخستین جرقه مبارزه را در وجود او بیدار کرد.
قریه مهلن در ده کیلومیتری شهر گردیز، مرکز ولایت پکتیا موقعیت دارد. 300 خانواده در این قریه بزرگ زندگی میکنند و قاعده حاکم برای پایان دادن به نزاع های خانوادگی و قومی معمولان به گفته عادل، بد دادن دختران میباشد.
اکنون خان ولی عادل، خلاف عرف و ارزشهای قومی قریه اش بر خلاف اراده پدر و دیگر سران قوم ایستاده است و میخواهد به این وضعیت خاتمه بدهد. او حتا قربانی شدن خودش را در این راه پذیرفته و میگوید حاضر است زندگیاش را بر سر این موضوع بگذارد، اما به این سنت بد دادن خاتمه داده شود. او از وزارت حج و اوقاف افغانستان میخواهد تا در روستاهای دوردست عقد دختران بر اساس سنت بد دادن را ممنوع قرار دهد.
جرقهای کوچک
در بسیاری از موارد در کشورهای مختلف حتا در سالهای اخیر جرقههای کوچک اجتماعی به اتفاقات بزرگ تبدیل شده اند. مثلن مردی خودش را در تونس آتش زد و بهار عربی رخ داد. حرکت مارتین لوترکینگ سبب شد، بارک حسین اوباما، 44امین رییس جمهور امریکا شود. نیلسون ماندلا با پذیرفتن 27 سال زندان آرپاتاید را با نافرمانی مدنی شکست. این ها مثال های از اتفاقات بزرگی اند که برخی از آنها تنها با یک فرد آغاز شدهاند.
نمیخواهم بگویم که یک اتفاق دیگر، مثل همینهای که در بالا گفتم در افغانستان نیز رخ میدهد، اما حرکتی را که خان ولی عادل آغاز کرده میتواند امید تغییر بزرگ را برای جامعه زنان دست کم در شرق افغانستان به بار آورد.
خان ولی عادل هشت و نیم ماه پیش اعتراض خود را در مقابل خانوادهاش آغاز کرد. او در ولایت پکتیا، پس از آن که پدر و دیگر نزدیکانش به حرفهایش گوش ندادند، اعتصاب غذایی کرد؛ اما این کارش مورد حمایت شهروندان آن ولایت قرار نگرفت. هر چند در سالهای گذشته، گزارشها از کم شدن بد دادن دختران در این ولایت حکایت میکند، اما اکنون عادل میگوید این فرهنگ با تمام قوت خود باقیست.
در مقابل اما، سخنگوی والی پکتیا در گفتگو با رسانه ها ادعاهای این شهروند افغان را در باره گستردگی بددادن در این ولایت رد کرده است.
خان ولی عادل پس از آن که با استقبال عمومی در پکتیا روبرو نشد، به کابل آمده و دست به تحصن زده است. او میگوید: “چند ماه پیش خیمه اعتصاب غذایی در ولایت پکتیا برپا کردم اما متاسفانه مردم حمایت نکردند. نه تنها که حمایت نکردند، بلکه خیمه ام را با زور جمع کردند و مرا با زور به شفاخانه انتقال دادند و اکنون نیز پدرم و خانوادهام در مصاحبه با رسانهها، مرا دیوانه میخوانند.”
انتظارات مشخص
او خواستهای مشخص دارد. از شورای علمای افغانستان میخواهد به مردم اطمینان دهد که پس از این اگر دختری به بد داده میشود، هیچ روحانی حق بستن نکاح او را نداشته باشد. از دولت میخواهد از این عنعنه نا پسند حمایت نکند و جلو آن را بگیرد و به هیچ کسی اجازه ندهد در مراسم بسته شدن نکاح اجباری شرکت کنند.
از خانواده اش میخواهد خواهران او را به بد ندهند و بگذارند آنها درس بخوانند، به جای انتقام قتل برادرانش، با طرف درگیر شان صلح کند و مشکلات شان را از راه قانونی حل نماید.
او میگوید فروش خواهرانش او را اذیت میکند و نباید پدرش به خاطر اشتباهات برادران او و یا اشتباه خودش، دخترانش را قربانی کند.
خان ولی از شورای ولایتی پکتیا میخواهد با بزرگان منطقه و شورای علمای آن ولایت به تفاهم برسند که پس از این هیچ پدری حق نداشته باشد دخترش را به بد بدهد و یا هیچ یک از سران قومی و قریه، نباید برای خاموش ساختن دعوا و مشکلات دیگر، دختران را قربانی کنند.
ظاهرن جامعهای که معیار برتری انسانها در آن فقط مرد بودن است، سبب شده است که عادل دست به یک نافرمانی مدنی بزند که از دید بزرگان منطقه اش، جرم است و جنایت نا بخشودنی. او میگوید از این که در جامعهای زندگی میکند که دختران هنوز مانند یک جنس فروخته میشوند و بهای اشتباهات مردان را میپردازند، رنج میبرد.
خان ولی عادل خواستار پیگرد قانونی مولویهای است که بدون در نظر داشت رضایت یک دختر خورد سال، نکاح او را جاری میسازد.
زخم های پنهان
این حرکت عادل، زخم پنهان خیلی از زنان این کشور را نیز تازه کرده است. روزانه دهها زن و مرد جوان و پیر به خیمه تحصن عادل میآیند و از او حمایت میکنند.
حمیرا ثاقب یکی از فعالان حقوق زن در کابل میگوید”بد دادن تنها رسم ناپسند در ولایت پکتیا نیست، متاسفانه این بحث در تمام نقاط افغانستان به شکل پنهان وجود دارد، از کابل گرفته تا مناطق شمال و مناطق جنوب و شرق و مناطق غربی افغانستان و باید به آن نقطه پایان داده شود.”
حمیرا، عادل را یکی از آزاد مردانی میداند که در مقابل ناپسند ترین رسم حاکم در این جغرافیا ایستادگی کرده با وجودی که میداند پس از این در دل مردم خود جای ندارد. برای این که در مقابل آنچه برای آنها ارزش است و میراث نیاکان شان، ایستاده و خط بطلان بر تمامی ارزشهای قبیلهیی آنها کشیده و به قول پدر عادل او با آبروی خانوادهاش بازی کرده است.
حرکت انسانی
خان ولی عادل از متن یک جامعه ای قبیلهیی برخواسته و با وجودی که تنها صنف یازده مکتب را خوانده اما به این درک رسیده است که بد دادن دختران، کار زشت است و در بیرون از منطقه و محله شان، انعکاس غیر انسانی دارد. عادل امیدوار است حرکت او بتواند نقطه پایان به این فرهنگ زن ستیزانه باشد. عادل آینده زندگی اش را خوب نمیبیند، او میگوید در هراس است که شاید خانواده و اقوامش دست به کاری خطرناکی بر علیه او بزنند.
نهادها و مراکز مختلف برای خاتمه دادن به این گونه رواجها، سالانه صدها هزار دالر پول مصرف میکنند، گزارش میسازند تا زنان در نقاط مختلف جهان به حقوق انسانی شان برسند و به شخصیت انسانی زنان به عنوان یک انسان احترام گذاشته شود.
خان ولی عادل میگوید، چهار سال پیش پدرش با یکی از اقوام خود بر سر تصاحب زمین با مشکل رو به رو میشود. این مشکل به زودی پیچیده تر شده و سبب درگیری میان این دو خانواده می گردد. هر چند که این نخستین جنجال پدر عادل در منطقه اش نبوده است.
زمین، عامل اصلی این دشمنی چندین ساله است. دو خانواده همواره تلاش کرده اند برای داشتن زمین بیشتر از یک دیگر پیشی بگیرند. این دشمنی به کشته شدن دو برادر خان ولی عادل منجر شده. دو برادر دیگر او در این ماجرا زخمی شدند.
به گفته عادل اگر قرار باشد به این دشمنی نقطه پایان داده شود، خانواده قاتل باید 10 دختر به پدر عادل بدهد تا او حاضر شود دست از این دشمنی بردارد.
عادل می گوید این تقاضا در نتیجه پا درمیانی بزرگان قومی صورت گرفته است. روی خواست پدر عادل برای بد دادن ده دختر چانه زنی میشود. او میگوید در صورت عدم پذیرش این مذاکره، دشمنی آنها ادامه خواهد یافت و پدرش میخواهد ده پسر دشمن اش را از میان بردارد.
اکنون پدر عادل چهار پسر دارد و شش دختر. دو پسرش را در این جنگ نا خواسته از دست داده است، آن هم در ابتدای جوانی شان. گرفتن دختر به بد و دادن دختر به بد، تجربه تازهی در این خانواده نیست. سالها پیش پدر عادل زرغونه دختر 12 ساله اش را به بد داده و چند سال پیش، یک دختر دو نیم ساله را به بد گرفته است که باید عادل احتمالن با او ازدواج کند. دو رویدادی که هیچ گاهی عادل آن را فراموش نمیکند، یکی در پنج سالگی او اتفاق افتاده و دومی هم در بیست و چند سالگی اش، هر دو در خانواده خودش.
ولایت جرگهها
پکتیا به ولایت جرگهها معروف است و اکثر منازعات و مشکلات توسط جرگهها حل میشوند.
تنها ولایتهای جنوب شرقی پکتیا، پکتیکا و خوست نیستند که در بسیاری موارد زنان در آن به عنوان متاع دیده میشود. ولایتهای مانند پروان، کابل و پنجشیر و در شمال افغانستان ولایت های کندز ، تخار، فاریاب و ولایت غربی فراه همچنان بر سر زبانها اند که در آن در موارد زیادی دختران خوردسال و یا جوان، عمده ترین وسیله ختم جنگ و دشمنی شمرده میشوند.
زنان خانواده عادل باسواد نیستند. تنها یک خواهرش میتواند برخی متنهای ساده را بخواند و آنهم از لطف تلاشهای خان ولی عادل بوده است. پدر عادل که اکنون خواستار ده دختر از دشمن خونی اش است، تا صنف دوازده درس خوانده و 65 سال عمر دارد.
خان ولی عادل بیشتر از دو ماه است که در کابل دست به اعتراض زده و به نظر میرسد این کار او برای حکومت افغانستان امری جدی نبوده است. ظاهرن او در این کارش جدی است و انتخاب دیگری هم ندارد، زیرا تمامی پلهای که او را دوباره به قوم و مردمش پیوند بزند، خراب کرده است.
علی شیر شهیر همکار این گزارش بوده است.
افزودن دیدگاه