تصور کنید در ساحل مشغول صید خرچنگ هستید. یک خرچنگ میگیرید و داخل سطل قرار میدهید. چند دقیقه بعد میبینید که فرار کرده اما آن را میقاپید و به داخل سطل بر میگردانید. بعد در سطل را میگذارید تا خرچنگ همان جا بماند. خرچنگ بعدی را که بگیرید، داخل سطل میاندازید، ولی دیگر در سطح را نمیگذارید. چرا؟ به این دلیل که هرچند خرچنگها به راحتی میتوانند از سطح بیرون شوند اما حالا میدانید که دیگر هیچ یک از خرچنگها فرار نخواهند کرد زیرا به محض اینکه یکی از آنها تلاش کند بالا برود، دیگری آن را به پایین خواهد کشید. و این ذهنیت خرچنگی است که بسیاری از ما با آن در مسیر زندگیمان روبرو میشویم.
این درست همان اتفاقی است که برای بسیاری از آدمها در جامعه رخ میدهد. وقتی تلاش میکنید زندگی تان را تغییر دهید با چالشهای مشابهی رو به رو میشوید. ۳ نیروی متفاوت پیرامون شما وجود دارند که توطئه میکنند تا مانع شما شوند و شما را از خزیدن به بیرون سطل باز دارند. این سه نیرو عبارتند از جامعه، گروههای اجتماعی، و ذهنیت خودتان.
واقعیت این است که قبیله به شما نیاز دارد….
شاید حقیقت به نوعی تلخ این باشد که جامعه از شما انتظار هماهنگی دارد. انتظار دارد که قوانین و هرچه که جا افتاده است را دنبال کنید. بین خطوط بنویسید. جوابهای درست را برای پرسشهای استاندارد یاد بگیرید. و این چیزها در ناخودآگاه ما ثبت شده است حتی قبل از اینکه بتوانیم در موردش صحبت یا حتی تردید کنیم. اهمیتی ندارد که در یک قبیله کوچک زندگی کنید یا در یک جامعه بزرگ، مدرن و پیچیده. انتظار همکاری و کمک کردن و هماهنگی از شما وجود دارد. غیر همرنگها، افراد متفاوت و روشن فکران ممکن است به گونهای پذیرفته شوند. اما یک تهدید بالقوه محسوب میشوند. ما دیدن مبارزه قهرمانان بر ضد نظام شیطانی را دوست داریم. اما غالبا آن قدری دیوانه نیستیم تا از سطل خودمان بیرون بیاییم. ما میتوانیم تصور کنیم که یک قهرمانیم. ولی برای اینکه واقعا رها شویم و قهرمان خودمان باشیم، باید احساس دیوانگی کنیم.
میتوان گفت که حوزه اجتماعی شما قویترین نیرویی است که را در سطل نگهتان میدارد. شما سنگینی توقعات گفته و نا گفته در مورد شخصیتتان و انتظارات دیگران را از خودتان، حس میکنید. و این همان نیرویی است که شما را حتی از فکر کردن به اینکه متفاوت باشید، باز میدارد.
بله، تغییر دیوانگی است. شما عادتها و الگوهای زندگی خود را دنبال میکنید و میدانید چه انتظاراتی از شما وجود دارد. روال معمول زندگیتان درست مشابه راه رفتن روی یک تردمیل است، اگر تلاش کنید تغییرش دهید و بر خلاف آن حرکت کنید مقاومت و ترس را حس خواهید کرد.
من و شما بخشی از روال معمول در حوزه اجتماعی و خانوادگی خودمان هستیم. خانواده و دوستان ما را در طبقه افراد امن قرار دادهاند و میدانند چه انتظاری از ما دارند. و وقتی تلاش میکنیم که تغییر کنیم، گرهای در نظام آنها میاندازیم. و در این شرایط یک واکنش معمول این است که شما را به عقب بکشند و نگذارند تغییر کنید.
اما این فشارهای اجتماعی غالبا به چه دلیلی برشما اعمال میشوند؟
۱. ذهنیت خرچنگی؛ آنها میترسند شما را از دست بدهند
چه کسی این آگاهی را دارد که شما بعد از تغییر چه فردی خواهید شد. اما مسلما دیگر آن آدم قبل نخواهید بود. ممکن است دیگر هماهنگ نشوید و از چیزی که بودید دور شوید.
۲. آنها هراس این را دارند که آسیب ببینید
قبیله شما یا حوزه اجتماعیتان برای شما ایجاد امنیت میکند. ایمنی در تعداد وجود دارد. وقتی تغییر میکنید، به ناشناختهها قدم میگذارید و از حضور در یک گروه یا تعلق به آن دور میشوید.
۳. میترسند شما بهتر شوید
در صورتی که قدم گذاشتن به ناشناختهها یا تغییر سبب شود که شما به موفقیت دست پیدا کنید، گروه اجتماعی تان از خودشان سوال خواهند کرد. شاید آنها هم بتوانند متفاوت باشند. خانواده و دوستان تان ممکن است احساس ناامنی خود را با کشیدن دوباره شما به درون سطل، پنهان کنند.
نیروی سوم، خودتان!
نیروی سومی که با آن رو به رو میشوید، آن هم در ذهنتان، خودتان هستید. ما از لحاظ روانشناسی شرطی شدهایم خودمان را وفق دهیم و هماهنگ کنیم. آیا تا به حال برایتان پیش آمده که با گروهی موافقت کنید، حتی وقتی حس میکردید که کاری واقعا اشتباه است و انجام دادن آن درست نیست؟ ارقام آماری میگویند شما به احتمال زیاد، ۷۰% با گروه موافقید تا نظر خودتان، حتی وقتی حق با شماست!
شما معمولا دوست دارید اینطور فکر کنید که گروه نسبت به شما اطلاعات بیشتری دارد و ” بهتر میداند”، و شما احساس دیوانگی میکنید که به تنهایی در مقابل یک گروه بایستید.
از سطل شخصیتان بالا بروید و خارج شوید
حالا شما نسبت به ذهنیت بازدارنده خرچنگی آگاهی دارید. با این حال، یادتان باشد که شما هم عضوی از جامعه هستید و احتمال اینکه مشغول کارها و رفتار دیگران شوید زیاد است. با این حال، اعتماد و ایمان داشته باشید که وقتی مشغول بالا رفتن از سطل هستید، احتمال اینکه وقتتان را برای پایین کشیدن دیگران سپری کنید نیز بسیار کم است.
کمی بیشتر وقتتان را صرف انجام کارهای خودتان بکنید. کمتر به کارهای دیگران و افکارشان اهمیت بدهید و روی خودتان متمرکز شوید. این کار بینهایت سالم و درست است.
از سطل خود خارج شوید. سطل شما ممکن است فرسودگی و افسردگی شما باشد.
سطل شما ممکن است پدر و مادری باشد که مصرانه میخواهند در رشته مورد نظر آنها تحصیل کنید یا جامعهای کوچک که متفاوت بودن شما را نمیپذیرد.
هر چه که هست، با آگاهی از نیروهای بازدارنده پیرامونتان فقط درگیر صعود از سطلتان شوید.
عامل بازدارنده دیگران نباشید….
بکوشید دیگران را پایین نکشید فقط به این دلیل که ممکن است لحظه ای ناراحتی یا حتی غیرهماهنگی را تجربه کنید. بکوشید روی خودتان متمرکز و در نهایت بهترینِ خودتان باشید.