اگر چهلبرج را ندیده بودم، چیزی در زندگیام کم بود. از سالها پیش آرزوی دیدن این قلعۀ تاریخی را داشتم. اخیراً هنگام بازگشت از یکهاولنگ2 فرصت کوتاهی پیدا شد تا آن را ببینم. عظمت مجموعۀ ساختمانی چهلبرج این پرسش را به میان میآورد که چهکسی و چرا چنین مجتمع عظیم و پیچیدهای را ساخته بوده است؟ هنوز پاسخ مشخص و روشنی در این مورد وجود ندارد. نشانههایی در چهلبرج، قلعۀ کلیگان، آثار تاریخی تنگی سفیدک، قلعۀ گوهرگین و شهر بربر وجود دارند که نشان میدهند که این بناهای تاریخی با تمدن باشکوه دورۀ عظمت پیکرههای بودا در بامیان پیوند دارند.
شهر ضحاک، پیکرههای بودا و مغارههای پرشمار اطراف این پیکرهها و سایر آثار تاریخی بامیان کمتر با این پرسش بررسی شدهاند که آنها تحت حمایت چه ساختار سیاسی، نظامی و اقتصادی به عنوان قدرت برتر در منطقه شکل گرفته بودند و برای مدتها با آرامش در کانون توجه جمعیت بزرگی از چین تا آسیای میانه و جنوب آسیا قرار داشتهاند. ما به گونۀ دقیق نمیدانیم که چنین قدرت برتر در بامیان چگونه بوده و چه ساختاری داشته است. اما مجموعۀ آثار تاریخی پراگنده از ششپل تا چهلبرج نشان میدهند که دستگاهی پیچیده، قدرتمند و به لحاظ استراتژیک بهدقت سنجیده شدۀ نظامی در عقب این ساختار قرار داشته است. به نظر میرسد که مرکز ساختار سیاسی-اقتصادی تمدن بامیان در شهر بامیان قرار داشته، اما عقبۀ استراتژیک آن از شهر بربر تا قلعۀ گوهرگین و چهلبرج کشیده شده بوده است. در این میان ساختار قلعۀ چهلبرج به صورت آشکاری بیانگر آن است که این قلعه یک پادگان مستحکم نظامی بوده است. احتمالا بخشی از قدرت نظامی که مدیریت سیاسی مرکزیت تمدنی بامیان را سر پا نگهداشته بود، همین پادگان بوده است.
شمار برجهای چهلبرج تا 34 شمرده شده است، اما این بنا تنها متشکل از برجها نیست. چهلبرج در واقع، مجموعهای از برجها، تالارها و انبارهای عظیمی است که بر روی تپهای دارای شیب تند واقع شده است. در کنارۀ تپه میدانی وجود دارد که با دیوارها مرتبط با برجها احاطه شده است. به نظر میرسد که این میدان در واقع میدان تمرینات نظامی بوده است. روی دامنۀ کوه غربی ناوهای که در جنوب تپه واقع شده، دو خطی دیده میشود که به نظر میرسد نهری* بوده که از طریق آن از چشمهسارهای داخل ناوه به نزدیک قلعۀ چهل برج سرازیر میشده است. علاوه برآن، نقبی پلکانی در داخل قلعۀ چهلبرج وجود دارد که از زیر زمین تا سطح رودخانۀ کنار تپه کنده شده بوده است. نقب به آب زلال و پایانناپذیری میرسد. در نظر بوده که در حالات اضطراری منبع آب قلعه همین نقب باشد.
گذشته از اینها، دیوارهای ضخیم برجها و ساختمانهای بههم پیوسته یا بههم مرتبط قلعه به منظور سدّ نفوذ «دشمن» ساخته شده بوده است. در همۀ برجها و بیشتر دیوارهای قلعه تیرکشهای متعددی وجود دارند که برای دیدبانی نشانزنهای ماهر ساخته شده بودهاند. برجهای چندطبقۀ قلعه پر از چنین تیرکشها است. افزون براین تدابیر امنیتی، بههمپیوستگی برجها و ساختمانهای قلعه هم براساس مقاصد نظامی با هم مرتبط شده بودهاند.
بخشی از مجتمع در کنارههای تپه ساخته شده که به نظر میرسد بخشی از ساختمانها زیر تپه بوده است. این ساختمانها دارای اتاقهای بزرگی بودهاند. برخی از این اتاقها مانند تالار یا خوابگاههای نظامیان بودهاند. نقشهایی که در کنارههای پنجرهها و ورودیهای این تالارها دیده میشوند، بهویژه آثار نقشونگارهای رنگی روی کاهگل دیوارهای آنها بیانگر آن است که شخصیتهای مهمی در این تالارها زندگی میکردهاند. اگرچه این نقش و نگارها از بین رفتهاند، اما نشانههای آنها دیده میشوند.
ممکن است در پوشش اتاقها و برجها از چوب هم استفاده شده بوده، ولی آنچه که آشکار است تاقهای خشتی و گِلی ورودیها و روشنیاندازهای ساختمانها و برجها هستند. این امر بیانگر آن است که استفاده از چوب در پوشش ساختمانهای قلعه چشمگیر نبوده، بلکه سقفهای اتاقها، راهروها و تاقها ساختار گنبدی داشته که نیازی به استفاده از چوب نداشتهاند.
در دامنههای تپه مغارههایی به سبک مغارههای بامیان وجود دارند. به نظر میرسد که برخی از این مغارهها معبد بودهاند. موقعیت این معبدها در خارج از مجتمع اصلی قلعه بیانگر آن است که نقش مذهب در آن جا در مقایسه با تدابیر امنیتی اهمیت کمتری داشته است. احتمالاً انبارهای آذوقه هم در داخل قلعه واقع شده بودهاند.
تپهای که چهلبرج روی آن واقع شده، در وسط درهای واقع شده که از لحاظ نظامی موقعیتی استراتژیک دارد. از لحاظ دیدبانی چشمانداز وسیعی به شرق و غرب دره دارد. معبر اصلی که از وسط دره میگذرد زیر نگین آن است. چنانکه از اظهارات ساکنان محلات اطراف چهلبرج بر میآید، این قلعه در واقع در میانۀ مجموعهای از محلات مسکونی/شهرکهایی در این دره واقع شده بوده است. به گفتۀ آنها، هنوز آثار خانههای زیادی در دامنهها و اطراف رودخانه دیده میشود یا از زیر خاک بیرون میآیند.
در شرق چهلبرج در روستای «کلیگان» قلعۀ دیگری در دهانۀ ناوهای واقع شده که ویرانههای آن حکایت از استحکام، شکوه و اهمیت آن در دوران آبادیاش دارد. دیوارهای گِلیِ بلند و ضخیم آن بر روی نقشۀ نسبتاً پیچیده و بزرگی در دهانۀ ناوه نشان از آن دارد که ساکنان آن قدرتمند، ثرومند و کاملاً متفاوت از سایر مردم ساکن دره بودهاند. نشانههای ساختمانهای دوطبقه در داخل قلعه کاملاً آشکارند. در برخی از ساختمانهای آن نقشونگارهای خاصی بهکار رفته است. در جلو قلعه برج بلندی با سنگ و گل ساخته شده که در زیر آن احتمالاً چاه آب بوده و بالای برج محل دیدبانی بوده است.
صدها سال از ساخت، عظمت و افول این بناهای باشکوه میگذرد. به احتمال زیاد، تاریخ این بناها به دورۀ پیش از اسلام میرسد. در این مدت این بناها از چشمها افتاده و در معرض گزند باد و باران بودهاند. سقف اتاقها، راهروها و برجها فروافتادهاند. شاید در طول تاریخ این قلعه محل تاراج و کاوشهای خودسرانه بوده است. در حال حاضر هم نگهبان رسمی ندارد. وقتی ما به آنجا رفتیم، خواستیم که یک مأمور امنیتی با ما همراه شود. لازم است که تدابیری برای محافظت از آنها روی دست گرفته شود. بهویژه وقتی آثار کاوشهای خودسرانه در برخی از محلات چهلبرج دیده شود، نگرانی دربارۀ آینده این بنای باشکوه بیشتر میشود.
پیرامون چهلبرج افسانههای زیادی شکل گرفته است. از جمله ساکنان محلات اطراف آن داستان عاشقانۀ شیرین و فرهاد را به این محل نسبت میدهند. داستان آن در کتاب «شفگتیهای بامیان: افسانه و واقعیت» نوشتۀ جواد خاوری به صورت مفصل آمده است.
این نوشته در حساب کاربری فیس بوک آقای آروین منتشر شده است. دیدگاههای که در این نوشته آمده، مختص نویسنده آن میباشد و لزوما بازتاب سیاست نشراتی خبرنامه نیست.
افزودن دیدگاه