با چشمهای متعجب، دندانهای سفیدِ محکم و پیشانی کوتاه که موی سیاهی دورش را گرفته، دست را ستونی برای پیشانیاش نموده بود؛ حالت چهرهاش طوری مینمود که گویا ذهناش با مسالهای مهمی درگیر باشد. روی صندوق چوبیِ لم داده بود و درست دم دروازه دکانِ نهچندان بزرگاش که از آنجا میتوانست همهی اجناس مغازه را نظارهگر باشد، با لبان خشک روزهدارش، انتظار مشتری را میکشید.
در این موقع شخصی غیر از مشتری دم دروازه دکان او قرار میگیرد. صدای سلام او، رشتهی چُرت عمیق مغازهدار را درهم میشکند؛ میدانستم که در چنین موقع روزهای رمضان، مغازهداران، غیر از مشتری حوصلهی هیچکسی دیگری را ندارند. سلامم را علیک میگیرد و با معرفی کردنم خودش را جمعوجور میکند. از او در مورد کار و بارش میپرسم.
نام او حسین علیزاده بهسودی است. از همه اولتر میخواهم، دلیل آن چُرت سنگین اش را بدانم. دوستدارم بدانم که چه چیزی فکر این مغازهدار را این قدر به خود مصروف کرده بود. جوابی که از او میشنوم دیگر میفهمم که چرا آنگونه دست بر پیشانی مانده و به فکر فرو رفته بود. میگوید که او نانآور فامیل 14 نفری است. پیش از این روزانه 40 تا 50 هزار افغانی خرید و فروش داشته، اما این روزها حتی تا 10 هزار افغانی را نیز فروش نمیکند.
او تاکید میکند که “مردم همه از این حملههای پیهم ترسیدهاند. کسی حتی برای خرید مواد اولیه خود به بازار آمده نمیتواند. هیچکس نمیداند بالاخره چی میشود در این کشور. وقتی رسانهها را میبینم و اخبار را میخوانم به این فکر میافتم که بالاخره به کجا میرویم. خیلی از دوستانی را که میشناسم، سرمایههای خود را به بیرون از کشور انتقال میدهند، من اما ماندهام که چی کار کنم!”
این درست شش روز بعد از انفجار روز چهارشنبه کابل است. انفجاری که در اثر آن، بیش از 100 تن از شهروندان کابل کشته و زخمی شدند و به بازرگانان خصوصی بیش از 20میلیون دالر خساره رسید. مندوی کابل که بازار اصلی و مرکز خرید و فروش این شهر میباشد، پس از گذشت نزدیک به یک هفته از وقوع انفجار مهیبی، هنوز هم آن سروصدای سابق را ندارد و راکد به نظر می رسد. چهرهی ظاهری مارکیت بهیک روز رخصتی میماند؛ مغازهها بیمشتری اند و خریدو فروش کمرنگ و بیرونق.
وحشت فراگیر
حسین بیش از 20سال است که در مندوی کابل، مغازهدار است. او میگوید که مندوی کابل خیلی دورتر از چهارراهی زنبق، جایی که انفجار چهارشنبه رخ داده است، میباشد. اما بهنوعی چنین حوادث روی روان این مغازهداران نیز تاثیر گذاشته است. به گفتهی او از چهارشنبه تا کنون خریدو فروش در این مندوی کاهش یافته و مشتری نیز کم شده است.
پیش از این که با حسین مغازهدار معرفی شوم، محدودهای از مندوی کابل را دور زدم. راههای کمعرض و باریک که از میان مغازهها و مارکیتهای این مندوی میگذرد، همواره شلوغ و پرهیاهو بود. کراچیهای حامل اجناس مغازهداران پرمشتری و در میانه راه های مندوی قرار داشت که رفت و آمد را سخت می ساخت. اما امروز تعداد کمی از کراچیهایی به چشم میخورد که اجناس را بالا و پایین ببرد.
حسین میگوید که “ما هر صبح که ازخانه بیرون میشویم، چهرهی شهر عادی به نظر نمیرسد. تانکهای اردوی ملی، سربازهای زیادی در هر چهارراهی و هر چهارسو، ایستادهاند. در چنین وضعی، مردم با کدام روحیهای به بازار بیایند.”
این مغازهدار مندوی شهر کابل میگوید که ناآرامی شهر، تاثیر شگرفی بر کارهای مغازهداران و بازرگانان دارد و انفجارهای اخیر کابل تا 50 درصد کارهای آنان را متاثر ساخته است. حسین تاکید میکند که کار و بار آنها که خرید و فروش مواد اولیه و ضروری زندگی مردم است، در چنین رویدادهایی این گونه اُفت میکند، پس سایر کارهایی مانند لباسفروشی و زینت منزل و امسال آن که در مرحلههای بعدی نیاز های زندگی قرار دارد، بازار خود را کاملن از دست میدهد.
در طول بیش از نیم ساعت که من و حسین صحبت داشتیم، بجز یک مشتری که مقدار کمی خرید کرد، کسی دیگری به مغازهاش سر نزد. حسین میگوید که “اینجا مندوی و مرکز شهر است و وقتی که دکاندار مالیات و کرایهی بالا میدهد، باید خرید و فروشش هم خیلی بالا باشد. اما می بینید که در این روزها هیچ خرید و فروش نیست و این ها همهاش تاثیر نابسامانیهای است که در کشور جریان دارد.”
حسین از مغازه اش، سالانه حدود 15هزار افغانی مالیه میدهد. او در این دکاناش سرمایه ای خوبی را ریخته و کرایه ای بالای نیز می دهد.
20سال مغازهداری
مغازهداری برای حسین از پدرش به ارث مانده است. او میگوید که پدرش از سالهای 1337 در همین مندوی کابل، مغازه داشته است. حسین از سالهای 1365 به اینطرف با مندوی کابل آشنا است. اما حدود بیست سال میشود که خودش بهعنوان دکاندار در این مندوی کار میکند. او از زمان که با پدرش در این مندوی میامده از حکومتهای مختلف در افغانستان، تجربهها و داستانهای متفاوت دارد.
حالا سرپرستی فامیل را حسین بر عهده دارد، آنان در خانواده 13تا 14 نفر اند و حسین بجز از نفقهی فرزندانش، برادرانش را هم حمایت کرده و دانشگاه و مکتب آنها را تمویل میکند. یکی از برادران او از بخش “آی تی” فارغ شده و حالا دوباره در طب در رشتهی استماتولوژی شروع به تحصیل کردهاست.
حسین علیزاده میگوید روزگار مردم در زمان حکومت دوکتور نجیب الله خوب بود و همگی در رفاه و آسایش بهسر میبردند. حسین تاکید میکند که بعد از آن که مجاهدین و طالبان آمدند و همچنان این نظام جدید روی کار شد، روزگار مردم به نوعی تغییر کرد و رفاه و آرامش از آنها گرفته شد.
او نصریح کرد که “13 سال حکومت کرزی هر طور که بود، یک چیز غنیمت بود؛ مردم حداقل یک چیز روی دسترخوان خود داشتند. اما در این چند سال که حکومت اشرف غنی شده روزگار مردم زیاد تعریف ندارد.”
حکومت خوب است
حسین میگوید که در چندماه اخیر مردم افغانستان صدمات جدی روحی و روانی دیده اند. او گفت که در هیچزمان دیگر در طول این سال ها کابلیان چنین رمضانی را تجربه نکرده بودند. با این وجود این مغازهدار شهر کابل میگوید که “اما بازهم هرچه که باشد از بیدولتی بازهم یک دولت بد، بهتر است. امروز بلاهای بیرون از مرز افغانستان دهن گشوده که میخواهند، این جغرافیا را به یک حلب دوم و به یک موصل دوم تبدیل کند. من شخصا خودم از آن روزش میترسم”
او گفت که به عنوان یک مغازهدار این شهر فکر میکند که این بهتر خواهد بود که مردم در کنار همین حکومت نیمبند خود بیاستند. از سوی هم او بهعنوان یک مغازهدار سران حکومت را نقد میکند و میگوید که انحصارگرایی نتیجه نمیدهد و باید به نوعی با سایر اقوام نیز کنار بیایند.
این مغازهدار مندوی کابل تاکید میکند که “وقتی که امروز یک جوان تاجک، یک ازبک یا هزاره که دارای خیلی یک استعداد خوبی باشد، در داخل یک اداره دولتی بیاید، او مورد تحقیر و تمسخر قرار بگیرد، و یک شخص بیسواد دیگر از یک قوم خاص دیگر بیاید، شغل های بالا را بگیرد و امتیازات بالایی را بگیرد، این نه برای کسانی خوب است که در ارگ نشسته اند و نه برای کسانی که سرو صدا میکنند که ما از حق خود مانده ایم.”
حسین اضافه میکند که در آغاز بهکار حکومت وحدت ملی، خیلی به این حکومت خوشبین بوده است. او میگوید که در هر دو دور انتخابات با علاقهی زیاد به انتخابات شرکت کرده است و در هر بار به اشرف غنی رای داده است.
حسین میگوید که مردم امروز اوضاع سیاسی را خوب تحلیل میکنند و میفهمند؛ چون همهی مردم افغانستان در متن موضوعات و کشکمشهای سیاسی بوده اند. هر نوع اتحاد و یکپارچگی در سطکح رهبری حکومت، باعث ایجاد امید در مردم میشود و با هر نوع اختلاف امید مردم کاهش پیدا میکند.
او گفت که “خودم شخصن خودم متولد 1357 هستم، نسل انقلاب هستم، در همین انقلاب من بزرگ شده ام، مثل من همگی اوضاع سیاسی را خیلی خوب تحلیل میکنند و با خراب شدنش، روحیه و امید مردم نیز کم میشود. این که بعضی سیاست مداران مردم را دستکم میگیرند و فکر میکنند مردم نمیفهمند، خب این اشتباه خود آنان است. اما مردم خیلی خوب میفهمند.”
این مغازهدار شهر کابل میگوید که جنجالهای سران حکومت وحدت ملی و رویدادهای خونین اخیر در کابل و سایر ولایتها تاثیر ناگواری روی روحیهی مردم گذاشته و بسیاری از سرمایهگذاران، سرمایه خود را از افغانستان خارج کرده اند. چرا که به گفته او کسانی که در داخل افغانستان نیز سرمایهگذاری نمایند، در حادثههای مانند رخداد چهارشنبه کابل همهی هست و نیست شان را از دست میدهند و هیچ ضمانت و کمکی نیز برای آنان که دوباره شغلشانرا سرپا کنند، وجود ندارد.
آقای علیزاده تاکید کرد که “بعد از ختم جنجالهای انتخاباتی که حکومت وحدت ملی شکل گرفت، باور کنید که تا یک ماه و دوماه همهی شهروندان ما که عملن به چشم میدیدیم، خرسند بودند. چون امیدی ایجاد شده بود. بازارها رونق پیدا کرده بود، خیلی کسب و کار خوب شده بود. اما رفته رفته بازار دوباره به همان وضع سابق مواجه شد.”
علی اکبر همکار این گزارش بوده است.
افزودن دیدگاه