در پیاده رو جاده پل سرخ کارته سه، منتظر دوستی هستم و در حالی که رهگذران از کنار من میگذرند، تعدادی بهمنظور کمک به من، میپرسند که دنبال چه هستم و یا کدام آدرس را میجویم و تعدادی هم با کنایه و شوخیهای بیمزه حوصلهام را به باد امتحان میگیرند. سرانجام با گذشت چهل دقیقه انتظار، مردی مغازهدار که شاهد انتظار کشیدن من بود، مرا به رستورانتی تازه تاسیس شده در محل راهنمایی میکند که از مزاحمت و سرمای هوا در امان باشم. با اطمینان به حرفهای مرد مغازه دار به کافه ای تازه تاسیس شده میروم، به سختی دروازه شیشه ای سنگین را باز می کنم.
محیط خیلی کوچک که شاید به وسعت یک اتاق ۳ در ۴ باشد را در می بینم. خلاف توصیف که مردم از محیط کوچک دارند و آن را دلگیر کننده توصیف میکنند. اما این فضای محدود تبدیل به رستورانت آرامش بخش و متفاوت شده است.
رستورانت متفاوت با چند میز و چوکی که شمار شان به تعداد انگشتان دو دست همنمیرسد. در حالی که ذهنم همچنان درگیر ستایش تنظیم کنندهی محیط داخلی است، خانمی با لبخند زیبا خودش را مینا رضایی معرفی میکند. برخورد خوب رضایی خستگی و سرمای زمستان کابل را از من میزداید.
داشتن یک کار مستقل
با پذیرایی گرم و دعوت به صرف یک لیوان چای، سر صحبت با مینا رضایی باز میشود. مینا رضایی دختر خانم افغان که از رشته اقتصاد فارغ شده و کارمند یک شرکت خصوصی است و در عین حال مالک این رستورانت زیبا و تازه تاسیس شده می باشد.
مینا به گفته خودش چند روزی میشود که اقدام به راه اندازی این چای خانه کرده و برای خودش یک محل کار ساخته است. از او میپرسم که چطور به فکر باز کردن این مغازه شدهاست؟ او با آرامش و پر اطمینان میگوید: « هرچند کاری داشته باشی و برای دیگران کار کنی و از آن درک پولی خوبی هم داشته باشی؛ اما هرگز آن شیرینی به اندازه درآمد اندک از کار مستقل خودت نیست.»
بانو رضایی تاکید میکند که سالها به فکر ایجاد یک مکان بوده و این فکر حتا برای ثانیه ها از ذهنش دور نشده است. او بعد از ساعت چهارعصر که پایان کارهای رسمی در افغانستان است به مغازهاش میآید و میزبان میشود. رستورانت رضایی با داشتن وسعت ۳در۴ مکانی کوچک است؛ اما که به گونه مدرن تزیین شده. قسمت پذیرایی و آشپزخانه در همین مکان قرار دارد و به شکل آشپزخانه اوپن است و قسمت پیش رو مکان پذیرایی از مشتریان
اما با این حال در این مکان غذاهای سنتیـ هوسانه افغانستان پخته میشود و در کنار این غذاهای عصرانههای سبک نیز حاضر است که مشتریان با ذایقه خود میتوانند از آن ها استفاده کنند.
مینا میگوید:« کابل شهر کار است و بسیاریها با دغدغه کار زیاد عصر فرصت نمیتوانند که غذایی خانگی و هوسانه بپزند و از طرفی به غذای خیابانی نیز اطمینان نمیتوانند، اما با آمدن به این رستورانت میتوانند، عصرانه دلخواه خود شان را صرف نمایند.»
آشپزخانه اوپن
دکور زیبا و چنیش خوب وسایل با آشپزخانه باز، به نما و دکور داخلی مغازه افزوده و سبب شده که به خوبی بتوان شاهد فعالیت مغازهدار بود.
مینا میگوید که مکانی مثل آشپزخانه اوپن در کنار این که به اطمینان خاطر مشتری می افزاید و او را مطمین میکند که خوراکیها در شرایط مناسب بهداشتی تهیه شده، نکته ای دیگریش این است که مغازه دار میتواند با مهمانهای خود ارتباط بهتری برقرار کنند.
مینا تاکید میگوید: «در بزرگشهرها فشار کاری و جنجالهای زندگی، حالتی را به میان آورده که خیلی افراد از هم بیخبرند و نمیتوانند با هم به گونه درست ارتباط داشته باشند و یا حتا لحظهای باهم بنشینند و برای کاهش فشارهای روانی زندگی شهری صحبت کنند. اما در این فضا مهمانها میتوانند به راحتی با هم صحبت کنند و حتا اگر کسی تنها باشد از بیهمکلامی خودش را تنها حس نکند.»
استقلال مالی
مینا در این مغازه تنها نیست. در کنار او مادرش هم در این رستورانت به او کمک میکند. او خانمی ست که سه دهه زندگیاش را با دشواریهای زیادی در مهاجرت گذرانده است. مینا میگوید که مادرش حامی او است و همیشه تلاش کرده که او به خودکفایی مالی دست یابد. مینا می گوید: «مادرم حامی است که همیشه برای من انگیزه کار داده و تلاش کرده که من استقلال مالی داشته باشم. در حالی که من با داشتن یک وظیفه رسمی به این توانمندی اقتصادی رسیده بودم اما از روی شوق این رستورانت را باز کردم. مادرم نیز مشتاقانه داوطلب شد که در این رستورانت با من کار کند.» مینا اضافه میکند که او بسیار خوشحال است و امید دارد که با مادرش یکجا از نگاه مالی توانمند شود.
رستورانت مینا کوچک آغاز شده اما او در آن آرزوهای بزرگ دارد. مینا میگوید که با پسانداز یک سالش مغازه را باز کرده و آرزو دارد که مغازه کوچکش را رشد دهد و تنوع در سرویسدهی آن به وجود آورد.
آرزوهای بزرگ مینا با تعداد بیشتر مشتریان غذای خانگی رستورانت گره خورده که هر لحظه به رستورانت آمده غذای خانگی میخواهند. این رستورانت ساعت ۹ صبح باز میشود و تا شام به روی مشتریان باز است. در این میان یکی از مشتریها بولانی میخواهد و دیگری ترشی و مینا مصروف رسیدگی به آن ها میشود در عین حال صدای ملایمی به رستورانت می پیچد وخوشحالی خانم رستورانتدار بیشتر میشود.
او مشتاقانه از مینا ترشی میخواهد و میپرسد که ترشی برای فروش هم دارد یا خیر؟ مینا خوشحالتر جواب میدهد که همه محصولات دکان را در خانه خودشان آماده کرده و در صورت که مشتری بخواهد، میتواند آن را بفروشد. مینا به مشتری میگوید که تا صرف غذا، او برایش از همان ترشی که دوست دارد، آماده خواهد کرد.
با رفتن مشتریان، مغازه خلوت میشود و خانم رضایی فرصت بیشتری مییابد که با من صحبتش را ادامه دهد. او میگوید که در این مغازه که حالا رستورانت ساخته، محصولات ترشی، چکنی، ساس و… که مادرش در خانه تهیه میکند را نیز به فروش می رساند و اضافه میکند که دوست دارد از فراوردههای غذایی که بانوان آن را تولید میکند، استفاده نماید و اگر مشتری پیدا شود، آنها را بفروشند.
براساس معلومات وزارت تجارت و صنایع و وزارت زراعت و مال داری افغانستان هم اکنون 1820 زن تنها در کابل «ترشی» تولید میکنند و مینا آرزو دارد که بتواند زمینه را برای فروش و بازاریابی محصولات و فروادههای آنها را نیز فراهم کنند.
در سالهای اخیر زنان افغان به فعالیتهای اقتصادی روی آوردهاند و رستورانتداری زنان هرچند سابقه طولانی ندارد، اما محلی برای درآمدزایی زنان بوده که باورهای مخالف با کار زنان در رستورانتها را به چالش کشیده است.
به باور بسیاری از افغانها کار کردن زنان در رستورانت، چیزی پسندیدهای نیست. با این حال به نظر میرسد که هر روز بر شمار زنان در این عرصه افزوده میشود که به امید توانمند شدن مالی به رستورانت داری روی میآورند.
افزودن دیدگاه