برخی از اعضای ارشد حزب وحدت اسلامی افغانستان در یک نشست مشورتی در کابل، گفته اند که این حزب «هرگز در انحصار شخص خاصی قرار ندارد.» در این نشست تأکید شده است تا این حزب براساس مقتضیات زمان و نیازمندیهای مردم و منافع ملی افغانستان، فعالیت خود را تنظیم کند. با اینحال، پس از جنجالهای درونحزبی اخیر و انشعاب غیررسمی حزب جمعیت اسلامی به دو شاخه عطامحمدنور و شاخه صلاح الدین ربانی، به نظر میرسد که این بار نوبت به حزب وحدت اسلامی رسیده است. چنانچه محمد هدایت، مشاور مطبوعاتی دفتر معاونت دوم ریاست جمهوری، گزارش نشستی را که در روز پنجشنبه (13 سنبله) برگزار شده بود، در صفحهی فیسبوک خود تحت عنوان «جلسه مشورتی اعضای ارشد حزب وحدت اسلامی افغانستان» نشر کرده، نام تعدادی از چهرههای سیاسی شناختهشده عضو حزب وحدت اسلامی به شمول سرور دانش، معاون اول این حزب و حبیبه وهاج معاون دوم این حزب را که در این نشست حضور داشته، نوشته است، و به نوعی به خلیلی تلنگر داده که رهبری حزب وحدت اسلامی را از او خواهند گرفت.
این نشست مشورتی اعضای ارشد حزب وحدت اسلامی بیرون از دفتر این حزب، در حالی در مهمانخانهی سرور دانش برگزار میشود که محمدکریم خلیلی، به حیث رهبر این حزب در چنین نشستی حضور نداشته و در واقع همچون جمعی را از آدرس حزب وحدت اسلامی به رسمیت نمیشناسد. با آنکه خلیلی تا هنوز در رابطه به این نشست مشورتی واکنش رسمی نشان نداده، اما جنرال بازمحمد جوهری، معاون پیشین وزارت دفاع و یکی افراد نزدیک به آقای خلیلی در واکنش به این نشست، در صفحهی فیسبوک خود نوشته است؛ «جناب استاد دانش بارها و ازجمله در همایش نیکوداشت از رهبری خردمندانه استاد خلیلی، او را رهبر مدیر، مدبر، خردمند، سیاست مدار زیرک و وارث مزاری بزرگ اعلام کرد. متأسفانه پس ازمدتی رفقای تیمی و برخی رفقای حزبی داخل حکومت و از جمله استاد دانش سر ناسازگاری را با معمار تیم و رهبر حزب شان درپیش گرفتند و در پی تضعیف او شدند.» با آنکه لحن جوهری ملایم است، اما دیگر طرفداران آقای خلیلی در شبکههای اجتماعی برخورد شدید داشته و بیشتر به دشنام و توهین اعضای مخالف جریان آقای خلیلی پرداخته اند. چنانچه در یک مورد محمدامین ابتهاج حجتی، استاد ادبیات در دانشگاه بامیان و یکی از اعضای حزب وحدت اسلامی به طرفداری از آقای خلیلی در صفحهی فیسبوک خود نوشته است: «شغالان و دزدان و ددان، دروغگویان بی حافظه ومعامله گران رسوا، خود فروختگان بی اصل و نسب، چاکران بدون جای پای در دل تاریخ و دل مردم؛ یکبار دیگر بر طبل رسوایی خویش کوفته اند. من به عنوان یک عسکر حزب وحدت و یکی از میراث داران سازمان نصر عزیز و خدمتگزار؛ خوشحالم ازینکه این چاکران و دغلبازان و مکاران فریبخورده، صف خویش را جدا داشته و نقاب از زشتی و پتیارگی خویش برمیدارند.» تقریباً واکنش طرفداران آقای خلیلی به نشست مشورتی به رهبری آقای دانش، اکثریت در همین سطح و با چنین ادبیات بوده است.
دعوا از کجا شروع شد؟
به نقل از یکی از نزدیکان سرور دانش که نخواست از او نام برده شود، جنجال و دعوا بین آقایان دانش و خلیلی زمانی شروع شد که دانش از آدرس حزب وحدت اسلامی و با حمایت محمد کریم خلیلی به عنوان معاون دوم رییسجمهور غنی در دوره حکومت وحدت ملی به قدرت رسید. پس از احراز مقام معاونت دوم ریاست جمهوری توسط دانش، محمدکریم خلیلی از او خواسته بود که هزینهی دفتر حزب وحدت اسلامی را بایستی دانش از دفتر معاونت دوم ریاست جمهوری پرداخت کند. اما دانش پس از مدتی پرداخت هزینه دفتر حزب، در نهایت گفته بود که این درست نیست که حزب وحدت اسلامی اینگونه وابسته به جیب این و آن باشد، در حالیکه این حزب امکان درآمد مالی و سرمایهگذاری را دارد. چنانچه در آخر متن بیانیهی سرور دانش در «اجلاس سیاسی-مشورتی حزب وحدت اسلامی افغانستان» که در 22 ثور 1396 در کابل برگزار شده بود، نیز یادآوری شده است که؛ «حزب باید از حالت مصرفی بودن بیرون شود و برای تأمین نیازهای مالی حزب، فعالیت اقتصادی قانونی و سرمایه گذاری و نظام مالی منظم تعریف شود و اعضای حزب باید در چوکات یک برنامه حزبی منظم، در امور مالی و خودگردانی حزب سهم بگیرند. بسیار جای تأسف است که یک حزبی با سابقه چند دهه فعالیت و به عنوان یک شخصیت حقوقی و حکمی، هیچ نوع منبع مالی پایدار و هیچ نوع امکانات ثابت و یا محل دفتر و تأسیسات نداشته باشد.» در همین رابطه از قربانعلی فصیحی، رییس کمیته سیاسی این حزب پرسیدم که چقدر این مسئله مالی و عدم پرداخت هزینه دفتر حزب در بالاگرفتن این دعوا و تنشهای درونحزبی نقش داشته است، که در پاسخ گفت؛ هیچ حرفی در رابطه به موضوع دعوا و تنش بر سر عدم پرداخت هزینه و مصارف دفتر حزب ندارد، و نخواست به سوالم پاسخ دهد.
با اینحال، دعوا و جنجالها بین خلیلی و دانش هرازگاهی رسانهای میشد، اما این دعوا و تنش زمانی به اوج خود رسید که خلیلی تصمیم گرفت تا دومین اجلاس سیاسی- مشورتی حزب وحدت اسلامی را در ماه سرطان 1398 در کابل، در عدم حضور سرور دانش، معاون اول، حبیبه وهاج، معاون دوم، و سایر اعضای برجسته حزب وحدت اسلامی برگزار کند. بنابراین، برگزاری این اجلاس سیاسی- مشورتی واکنشهای گسترده را در پی داشت که از آن جمله، خود سرور دانش را نیز واداشت تا با مراجعه به اساسنامهی این حزب، کریم خلیلی را به چالش بکشاند. او در یادداشتی از جریان ثبت و راجستر حزب وحدت اسلامی به عنوان یک حزب سیاسی در نظام جدید نوشت، و نقش خود را در ثبت و راجستر رسمی این حزب برجسته کرد. در این یادداشت دیده میشود که برخی از اعضای برجسته این حزب دیگر علاقهی به ادامهی کار سیاسی تحت عنوان «حزب وحدت» نداشتند و میخواستند این حزب تحت عنوان «حزب مشارکت ملی افغانستان» ملی ثبت و راجستر شود. چنانچه دانش نوشته است: «در آن روزها حتی یکی از پیشنهادها از سوی برخی از بزرگان و جوانان این بود که این حزب به نام حزب مشارکت ملی افغانستان ثبت شود و بر این نام اصرار هم داشتند تا به گمان آنان رنگ و بوی دوره جهاد کمتر شود و در آن زمان نشریه حزب در کابل هم به همین نام مشارکت ملی نشر می شد. اما من و اکثریت دوستان نام اصلی حزب را ترجیح می دادیم و آن را میراث تاریخی مردم و میراث سیاسی شهید مزاری می دانستیم و سرانجام هم به نام حزب وحدت اسلامی افغانستان تدوین شد.»
کدام میراث مزاری؟
در مناسبات سیاسی- حزبی هزارهها، یکی از مفاهیم مشروعیتبخش سیاسی برای رهبران، «میراث مزاری» بوده است. چنانچه در سالهای پسین یکی از پُرکاربردترین مفاهیم سیاسی در مناسبات درونقومی هزارهها همین مفهوم بوده است. بنابراین باید پرسید منظور از میراث مزاری چیست؟ که بدون هیچ تبصرهی همه میدانند که منظور «حزب وحدت» است. پس بایستی به بررسی مختصر این میراث تاریخی-سیاسی پرداخت.
حزب وحدت به عنوان یکی از تجربههای سیاسی درخشان برای هزارهها، از دل منازعات محلی و درونقومی میآید. چنانچه نخستین گامهای تشکیل حزب وحدت از سوی قربانعلی عرفانی یکهولنگی، سید عبدالحمید سجادی و محمد اکبری در مرکز ولسوالی لعل و سرجنگل در ولایت غور گذاشته شد. در نشست ۱۶ سنبله 13۶۷ نمایندگان سازمان نصر و پاسداران جهاد اسلامی منشور وحدت را در ۱۲ ماده امضا کردند. پس از آن در نشست جاغوری که 6 قوس 13۶۷ برگزار شد، نهضت اسلامی، دعوت اتحاد اسلامی و جبهه متحد انقلاب اسلامی نیز منشور وحدت را امضا کردند. در این نشست اعضای شورای مرکزی اتحاد تعیین گردید و بامیان به عنوان مرکز انتخاب شد. پس از آن در نشست در سال 1368 در بامیان، نمایندگان و مسوولین جریانهای سیاسی هزاره-شیعه از ۱۳ ولایت شرکت نمودند و در مدت 9 روز بحث و گفتگو، در نهایت «میثاق وحدت» را در ۲۰ ماده امضا کردند و احزاب خود را منحل اعلام نمودند. بنابراین، پس از آنکه هفت جریان سیاسی هزاره-شیعه با همدیگر ائتلاف کردند، حزب وحدت شکل گرفت. پس از آن اولین کنگره حزب وحدت در سال ۱۳۷۰ در بامیان برگزار شد، که در این کنگره عبدالعلی مزاری به عنوان دبیرکل انتخاب گردید.
مزاری در شرایطی به رهبری این حزب رسید که خودش در کنگره حضور نداشت. با آنکه در نخست ائتلاف جریانهای سیاسی هزاره-شیعه شکننده به نظر میرسید، اما با رهبریت مزاری، حزب وحدت تبدیل به یکی از تجربههای سیاسی موفق برای هزارهها شد. مزاری و هزارهها در سایهی این حزب در غرب کابل جریان مقاومت علیه انحصارگری قدرت را شکل دادند. این حزب در بدترین شرایط دوام آورد و همزمان در چند جبهه علیه جریانهای که میخواستند هزارهها را حذف کنند، ایستادگی کرد. بنابراین، گفته میتوانیم که یکی از میراثهای درشت مزاری، حزب وحدت بوده است.
کدام حزب وحدت؟
پس از آنکه عبدالعلی مزاری، رهبر و بنیانگذار حزب وحدت در 22 حوت 1373 توسط طالبان کشته شد، محمد کریم خلیلی در سال 1374 به مقام رهبری این حزب رسید. در زمان رهبری خلیلی، حزب وحدت در جنگ با طالبان قرار داشت و جبهه مقاومت را از نو در بامیان شکل داد. اما شکست این حزب در برابر طالبان، باعث شد تا قتلعام یکهولنگ توسط طالبان اتفاق بیافتد. با آنکه پس از کشته شدن عبدالعلی مزاری و سقوط شهرهای کابل، مزار شریف و بامیان به دست طالبان، حزب وحدت در شرایط بد قرار گرفته بود، اما از نظر دکتر نعمت الله ابراهیمی، پژوهشگر و استاد دانشگاه در استرالیا، فروپاشی حزب وحدت زمانی اتفاق افتاد که دیگر این حزب از آن شرایط بد عبور کرده بود. چنانچه ابراهیمی مینویسد: «هر چند که جبهات نظامی آن در برابر گروه طالبان تا سقوط کامل این گروه باقی ماند و از نظر سیاسی نیز کاملا از بین نرفت. ساختار درونی حزب وحدت در نتیجهی این شکستهای نظامی بهشدت صدمه دید؛ ولی فروپاشی سیاسی این حزب بعد از سقوط گروه طالبان در سال ۲۰۰۱ رقم خورد. تمام احزاب جدید منشعب از این حزب، پیشوند حزب وحدت را داشتند، ولی پسوندهایی به آن اضافه شدند.» بنابراین جریان سیاسی که اکنون تحت عنوان «حزب وحدت اسلامی افغانستان» در وزارت عدلیه ثبت و راجستر است، جریان اصلی حزب وحدت نیست، بلکه بخشی از آن میراث سیاسی مزاری است.
حزب وحدت اسلامی افغانستان
پس از سقوط امارت اسلامی طالبان و روی کار آمدن نظام دموکراسی، جریانهای سیاسی که در دوره جهاد و جنگهای داخلی شکل گرفته بودند، تلاش کردند تا در قالب احزاب سیاسی منظم و مدرن برای رسیدن به قدرت از طریق سازوکارهای قانونی اقدام کنند. بنابراین، این جریانهای سیاسی به ثبت و راجستر در وزارت عدلیه اقدام کردند. در این میان، اما حزب وحدت عملاً به چهار شاخه «حزب وحدت اسلامی افغانستان به رهبری محمد کریم خلیلی؛ حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان به رهبری حاجی محمد محقق؛ حزب وحدت ملی اسلامی افغانستان به رهبری محمد اکبری و حزب وحدت اسلامی ملت افغانستان به رهبری قربانعلی عرفانی) انشعاب کرد، که یکی از این شاخههای انشعابی حزب وحدت اسلامی به رهبری خلیلی بوده است. بنابراین، نه تنها این حزب میراث کامل مزاری نبوده، بلکه آنطوری که دانش نوشته است، بنیانگذاران این جریان سیاسی جدید، در آن زمان میخواستند از میراث مزاری فاصله داشته باشند تا در نظم جدید مقبول ارباب قدرت قرار بگیرند. با اینهمه، حزب وحدت اسلامی افغانستان به رهبریت محمدکریم خلیلی و معاونت اول سرور دانش، در سال 1383 با اساسنامه و مرامنامه متفاوت از میثاق وحدت که حیثیت مانیفیست حزب وحدت را داشت، در وزارت عدلیه ثبت و راجستر شد. اکنون برخلاف شعارهای اعضای حزب وحدت اسلامی که آن را میراث مزاری برای خلیلی میداند، در واقع این حزب هیچ نسبت تاریخی با میراث مزاری/حزب وحدت ندارد. همانطوری که نعمت الله ابراهیمی نوشته است، میراثی که مزاری در بدترین شرایط آن را حفظ کرده بود، پس از او در شرایطی فروپاشید که دیگر نه آنچنان تهدیدی وجود داشت، و البته بیشتر از قبل نیاز به حفظ آن بود، که برخلاف شعارهای فعلی، آن وحدت مزاری «چهار پاره» شد. اما اکنون به نظر میرسد که چهار پاره هم کافی نبوده، بلکه تلاش بر این است تا عدد پنج مقدس کامل شود.
محمدکریم خلیلی که 9 سال حزب وحدت/میراث مزاری را رهبری کرد، و اکنون 16 سال است که حزب وحدت اسلامی را رهبری میکند، ارادهی به شریک کردن دیگر اعضای ارشد این حزب در تصمیمگیریها ندارد. چنانچه در یادداشت سرور دانش آمده است؛ «مطابق ماده ۱۳ اساسنامه مصوب سال ۱۳۸۳ حزب وحدت، کنگره حزب به عنوان عالیترین مرجع تصمیمگیری هر چهار سال یک بار برگزار میگردد. انتخاب رهبری، معاونان و اعضای شورای مرکزی، از صلاحیت کنگره است و رهبری حزب به عنوان بالاترین مقام در فاصله بین دو کنگره رهبر حزب بوده و بر تمام فعالیتها و بخشهای آن نظارت دارد. همچنین به استناد ماده ۲۴ همین اساسنامه، اجلاس شورای مرکزی هر سال یک بار تحت ریاست رهبر برگزار میگردد. منتقدان میگویند که از نخستین اجلاس مؤسسان که در سال ۱۳۸۳ برگزار شد، دیگر نه کنگره و نه شورای مرکزی حزب دایر نگردیده است.» با اینحال، به نظر میرسد که جنجال بر سر عدم پرداخت هزینه دفتر حزب از سوی دانش، برای خلیلی هزینهی سنگینتر از آن را به دنبال داشته است. با اینحساب، باید پرسید که آیا نهایت این مسیر همان خواهد بود که دیگر اعضای ارشد حزب وحدت رفتند؟ یعنی برداشتنِ سهمی از میراث مزاری؟ یا برکناری میراثخور بزرگ؟
افزودن دیدگاه