بدون شک یکی از مظاهر فرهنگی مورد افتخار ما پارسی زبانان، ادبیات ماست. ادبیاتی غنی و پر بار که از هزاران سال پیش تا امروز استوار و پابرجا بوده و توسط بزرگان شعر و ادب ما در گوشه و کنار سرزمین خراسان و فلات بزرگ ایران، به رشد و تعالی رسیده است.
در این مقاله میخواهیم با چند تن از بزرگترین بزرگان ادبیات پارسی که دارای شهرت جهانی هستند و در تاریخ ادبیات ما همچون ستارگانی درخشان میدرخشند، آشنا شویم.
مثنوی معنوی، شاهکار مولوی
مولانا جلالالدین بلخی از بزرگترین شعرای پارسی گوست. او در بلخ که از کهن سال ترین شهرهای خراسان زمین می باشد، زاده شد و دوران کودکی خود را در این شهر سپری کرد.
اما همزمان با حمله مغول، پدر مولانا دست خانواده را گرفت و برای در امان ماندن از یورش مغولان، راهی غرب فلات ایران گردید و در قونیه ساکن شد.
توجه داشته باشید که در آن روزگار هم بلخ و هم قونیه تحت یک امپراطوری اداره می گردید. و دستان کثیف استعمار، نتوانسته بود سرزمین های اسلامی را از یکدیگر جدا و پاره پاره سازد. شکل گیری دولت های ملی براساس تفکر استعماری پس از قرن نوزده به بعد پا به عرصه ظهور گذاشت.
مولانا پس از دیدار با شمس بود که متحول گردید. او عرفان را کنار گذاشت و به جرگه صوفیان پیوست. دیدار با شمس تبریزی انقلابی درونی برای مولانا بود که وی را از زندگی دنیوی رها ساخت و به زندگی معنوی رهنمون ساخت.
مولانا یکی از بزرگترین ستون های ادبیات پارسی است و شاهکارهای وی به زبان پارسی، خاری است در چشم تجزیهطلبهای کوردل!
شاهنامه فردوسی، شناسنامه زبان پارسی
کمتر ملتی در دنیا وجود دارد که دارای شناسنامه ای اختصاصی باشد! به طور کلی تنها سه کشور هند و یونان و سرزمین های پارسی زبان دارای شناسنامه هستند. شناسنامه هند، کتاب رامایانا است. شناسنامه یونان کتابهای ایلیاد و اودیسه است و شناسنامه پارسی زبان ها نیز شاهنامه فردوسی است.
ما هر آنجه که از تاریخ و فرهنگ و تمدن وهویت زبان پارسی داریم، مدیون فردوسی و شاهکار او شاهنامه هستیم. اگر فردوسی نبود و اگر شاهنامه سروده نمیشد ما امروز به زبان عربی مشغول تایپ این سطور بودیم!
شاهنامه از سه بخش تشکیل شده است:
- بخش اساطیری
- بخش حماسی
- بخش تاریخی
بخش اساطیری شاهنامه با پادشاهی کیومرث آغاز میشود و با پادشاهی نوذر به پایان میرسد. پادشاهان این دوره را پادشاهان پیشدادی مینامند که سلسلهای افسانهای و اساطیری هستند.
بخش حماسی مربوط به دوران پادشاهی کیانیان است. در این بخش است که حماسه های رستم و خاندانش را مشاهده میکنیم.
و نهایتا بخش تاریخی شاهنامه که شامل تاریخ ساسانیان است. البته در اغاز این بخش تاریخ حمله اسکندر و تاریخ اشکانیان نیز به صورت خیلی خلاصه آورده شده است.
شاهنامه فردوسی بدون شک افتخار ماست. تمام پارسی زبانان به این اثر سترگ و بی نظیر مفتخر خواهند بود.
دیوان حافظ، تلفیق هنر و احساس و ادبیات
اگر فقط در تمام دنیا یک چیز داشته باشیم که با آن بتوانیم حسادت تمام دیگر ملل را برانگیزیم، آن دیوان حافظ است! نیچه حافظ را بلندترین قله ادبیات میداند. گوته خود را شاگرد معنوی وی معرفی میکند. حافظ از آن دسته افرادی است که دنیا برای وی ایستاده و کلاه از سر برداشته است!
غزلیات حافظ، درس عشق و دلدادگی است. تلفیقی هیجان انگیز از هنر و احساس و ادبیات. تلفیقی که هیچ کس جز حافظ نمیتوانست آن را به اوج شکوه و عظمت و زیبایی و ظرافت برساند.
حافظ را بایستی بزرگترین غزل سرای تمام تاریخ بشر دانست. اوست که با اعجازی خارق العاده، معانی را در ادبیات ریخته و حرف دل ما را بهتر از خود جاری و ساری کرده است.
به گمان من اگر در تمام تاریخ بشر بخواهیم فقط نام 3 شعر را به عنوان بزرگترین و معظمترین شعرای تمام تاریخ بشر نام ببریم، قطعا یکی از این سه جایگاه به حضرت حافظ تعلق دارد.
گلستان سعدی، درس عشق و اخلاق
سعدی بدون هیچ اغراقی بزرگترین نثرنویس تاریخ ایران است. شاید در ظرافت گلام در ادبیات منظوم و شعر به پای مولانا و حافظ و فردوسی نرسد، اما در نثر از همه بالاتر و والاتر است.
گلستان سعدی به تنهایی یک کتاب درسی است. یعنی اگر فقط همین یک کتاب را در مدارس به دانش آموزان و در دانشگاهها به دانشجویان بیاموزیم، تمام مشکلات اخلاقی و بزهکاری در جامعه از بیخ و بن حل خواهد شد.
هفت باب گلستان سعدی نمایشی بی نظیر از هفت مسیر انسانیت است. از کودک تازه متولد شده تا پیرمردی فرتوت، همه به فراخور حال و روز خویش میتوانند در گلستان به مطالبی مناسب خویش دست پیدا کنند.
آنجا که میگوید:
دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بیفایده کردند.
یکی از آنها که اندوخت و نخورد و دیگر آنکه آموخت و نکرد:
علم چندان که بیشتر خوانی
چون عمل در تو نیست نادانی
در کجای این دنیا میتوانید تمام مسیر موفقیت از آغاز تا انجام را به این ظریفت و در دو خط و یک بیت به تصویر بکشید؟ کلام سعدی اعجاز است.
رباعیات خیام، از منطق تا اومانیسم
اگر اروپاییها طی سه چهار قرن اخیر به رشد فکری رسیده و با فلسفه اومانیسم و انسانگرایی به جنگ خرافات رفتهاند، ما خیام را داریم که هشت قرن پیش به این درجه از شعور و تفکر رسید که انسان را باید در قالب انسان شناخت و زهدگرایی و گوشهنشینی دردی از دردهای انسان دوا نخواهد کرد.
خیام یک ریاضیدان، یک ستارهشناس، یک شاعر، یک فیلسوف و به طور کلی یک همهچیزدان بود. چنین شخصیتی در تمام طول و عرض تاریخ بینظیر است.
خیام چیزهایی را دید که دانشمندان پرمدعای عصر جدید، تازه با زور استفاده از تکنولوژی توانستهاند به بخشهایی از آن اشراف داشته باشند. لذا خیام نه فقط یک شاعر زبردست، که یک دانشمند بینظیر در تاریخ است.
سخن آخر
ادبیات ما بسیار غنی است. و ادبای ما در تمام جهان بیهمتا هستند. اگر امروز نسل جدید با این مفاخر بیگانه است، نتیجه آموزشهای نادرست میباشد.
بر من و شماست که این کمکاری را جبران کرده و نسل جدید را با این مفاخر آشنا کنیم. هرچه در این راه بیشتر کوشش کنیم، آیندهای درخشانتر در انتظار فرزندان ایران زمین است.
افزودن دیدگاه