فاطمه بتول سلطانی یکی دیگر از 5 عدالتخواهی است که در حمله انتحاری 21 عقرب کابل، و در جریان دادخواهی برای شهرستانهای ارزگان خاص، مالستان و جاغوری جان باخت.
فاطمه بتول سلطانی، فرزند محمد ابراهیم سلطانی است و در سال ۱۳۸۱ در قریه غیغانتوی شهرستان مالستان ولایت غزنی به دنیا آمد. او دوره ابتدایی را در مکتب نسوان شهید بلخی به پایان رسانده و دانشآموز صنف دوازدهم لیسه عالی زینب کبری در ناحیه سیزده شهر کابل بود.
فاطمه به گفته برادرش، نعمتالله رها، دارای شخصیتی متین و آرام بود. او عاشق مطالعه بود و آخرین کتابی که مطالعه میکرده، کتابی به نام “افغانستان ـ جنگ، سیاست و جامعه” بوده است.
نعمتالله رها به خبرنامه گفت: “او از درد نابرابری و محرومیت مردماش آگاه بود و این نابرابریها او و دیگر همقطارانش را وادار کرد تا وارد فعالیتهای مدنی شوند. او عضو فعال در نهادهای اجتماعی بود و با اشتراک در همایشهای مردمی، حس وطندوستیاش را ابراز میکرد”.
او اهداف بزرگی داشت و یکی از برنامههایش تحصیل در رشته علوم سیاسی و حقوق بود. او آرزو داشت روزی وکیل خوبی در پارلمان باشد و از مردم رنج دیدهاش به درستی نمایندگی کند.
آخرین صحبت
این درد، فاطمه را با جنبش روشنایی همراه و همگام نمود و با اشتراک در جلسات و اعتراضات این جنبش، دردهای درونیاش را تسکین میداد تا این که در 21 عقرب در تظاهرات بزرگ عدالتخواهی با شعار “ارزگان، جاغوری و مالستان را دریابید”، جانش را فدای خواستههای برحق مردم نمود و جام شهادت نوشید.
نعمتالله از آخرین صحبت با خواهرش فاطمه میگوید: “آخرین باری که با او صحبت کردم، صبح همان روز تظاهرات بود. در تشیع جنازه پسر کاکایمان بودم. برایش زنگ زدم و از او خواستم که به مسجد جهت تلاشی زنانه بیاید، اما او برایم گفت: من خانه نیستم رفتم تظاهرات، نمیتوانم بیایم و من نیز با گفتن اینکه مواظب خودت باش، تماس را قطع کردم.”
این برادر دردمند، ۶ ماه قبل شاهد مرگ پدر بوده و هنوز با نبود پدر عادت نکرده بود که اینبار خواهر کوچکش را از دست داده است.
نعمتالله رها با حالتی نگران از وضعیت مادرش گفت: “مادرم وضعیت خوبی نداشت و به خاطر مریضی که دارد، دو بار پاکستان بردهام و وضعیت روحی خوبی ندارد.”
فاطمه سلطانی، خاله فرشته غزل اکبری، یکی دیگر از شهیدان حادثه 21 عقرب است. به گفته اطرافیانشان، این خاله و خواهرزاده همیشه در کنار هم احساس راحتی میکردند و صمیمیت زیادی داشتند.
مامای فرشته در پایان صحبتاش یادآور میشود، با آنکه خانه فرشته جای دیگری بود، اما او بیشترین وقتش را خانه آنها و کنار فاطمه، خالهاش سپری میکرد.
افزودن دیدگاه