نویسنده: توماس رتیک
نشر شده در: افغانستان آنالیستس نتوورک
نشست “تروئیکای گسترده” در مسکو به تاریخ 18 مارچ، انگیزه جدید و قابلتوجهی در جستجوی صلح در افغانستان خلق نکرد. در عوض، این نشست از الگوی شناختهشدهای پیروی کرد. قدرتهای خارجی بار دیگر در مورد روند صلح که “به رهبری افغانستان و متعلق به افغانستان” است تکرار مکررات کردند، در حالی كه اصرار داشتند خودشان جدول زمانی را مشخص كنند و کسانی را كه قرار است در برنامههایشان بگنجند، انتخاب كنند، روندی كه به جهت منافع آنهاست نه منافع افغانستان! توماس روتیگ، یکی از مدیران AAN، با نگاهی به بازی قدرت منطقهای متوجه میشود که عدم حضور هند و ایران نشان داده که ایجاد تمایل نسبت به جدیدترین طرح ایالات متحده در مهمترین کشورهای همسایه و قدرتهای دارای نفوذ دشوار است. این یکی از ستونهای اصلی طرح را ناپایدار میکند و ممکن است تنشهای منطقهای را تشدید کند، و در نتیجه این احتمال که ذینفعان متعارض بکوشند “خلا‘” ایجاد شده توسط خروج ایالات متحده را پر کنند، بالا خواهد رفت.
چه کسانی در جلسه مسکو شرکت کردند؟
در مسکو، پایتخت دومین رقیب جهانی ایالات متحده، پرده تلاش یازده ساعته دولت بایدن-هریس برای تغییر شکل “روند صلح” افغانستان کنار رفت. در 18 مارچ، فرستادگان ویژه ایالات متحده، چین و روسیه برای افغانستان – زلمی خلیلزاد، لیو ژیان و ضمیر کابلوف – در آنچه مسکو “تروئیکای گسترده” نامید دیدار کردند. تروئیکا به گفتگوهای منظم سه قدرت با موضوع افغانستان اشاره دارد. پاکستان که از طرف فرستاده ویژه خود در افغانستان، محمد صدیق، نمایندگی میشد، “به عنوان بازیگری که از هر دو طرف نفوذ دارد” دعوت شد. همچنین طبق نامه آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه ایالات متحده، یکی دیگر از سه کشوری است که ایالات متحده قصد دعوتش (یا درخواست از سازمان ملل متحد برای دعوتش) را به کنفرانس صلح افغانستان در ماه اپریل به استانبول دارد؛ سایر کشورهای حاضر در استانبول ایران و هند هستند (اطلاعات بیشتر در ادامه). (هنوز مشخص نیست که یک کنفرانس برگزار میشود یا دو کنفرانس، و آیا آنها در زمانهای متفاوت و در مکانهای مختلف برگزار میشوند، یا ادغام میشوند. در طول نشست مسکو، رویترز گزارش داد که “یک جلسه برای بازیگران منطقهای “در هفته اول اپریل در ترکیه برگزار میشود. هیچ تأیید رسمی در مورد تاریخ برگزاری این جلسه وجود ندارد.
قطر – به عنوان میزبان مذاکرات بین الافغانی در دوحه – و ترکیه – به عنوان میزبان احتمالی کنفرانس بینالمللی جدید افغانستان – به عنوان “میهمانان افتخاری” دعوت شدند. در هفته قبل از نشست مسکو، سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه، با سفر به قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی، در میان جلسات دیگر، یک جلسه سه جانبه با همتایان قطری و ترک خود در دوحه برگزار کرد.
همچنین بازیگران مختلف افغان، یک هیئت ده نفره طالبان و 15 شرکت کننده از کابل به جلسه یک روزه مسکو دعوت شدند. در حالی که منابع رسمی روسیه بارها گروه دوم را “هیئت” خواندند (مانند این توییت سفارت روسیه در کابل)، اما طبق گزارشها حداقل برخی از آنها، اگر نگوییم همه، به صورت جداگانه دعوت شده بودند.
این گروه از رئیس شورای عالی مصالحه ملی (HCNR)، داکتر عبدالله عبدالله، معاون او بابر فرهمند، حامد کرزی رئیس جمهور پیشین، اعضای تیم مذاکره کننده جمهوری اسلامی افغانستان (IRoA) در مذاکرات بین الافغانی در دوحه و تعداد زیادی از فرماندهان جنگ و فرماندهان مجاهدین سابق که اکنون رهبران تنظیمهای سیاسی در مخالفت داخلی با اشرف غنی رئیس جمهور هستند، تشکیل شده بود.
ملا عبدالغنی، معروف به ملا برادر، رهبر هیئت طالبان بود. مذاکره کننده اصلی مولوی عبدالحکیم که بعضاً تخلص حقانی را به او میدهند (غیرمرتبط با شبکه حقانی که انس حقانی آن را نمایندگی میکرد) و مذاکرهکننده قبلی، معاون فعلی، شیر محمد عباس ستانکزی نیز در آن شرکت داشتند.
قبل از جلسه، لاوروف اعلام کرد: “این ابتکار توسط سه گانهی روسیه-آمریکا-چین آغاز شد. این سه کشور در قالب گستردهای با مشارکت پاکستان و با دعوت احزاب افغانستان دیدار خواهند کرد. هدف این دیدار تشویق طرفین برای همکاری بیشتر از طریق گفتگوهای غیررسمی، آزاد و مبتنی بر اعتماد است. “
دولت جدید آمریكا هنگام طراحی رویكرد جدید خود در زمینه خروج نیروهایش از افغانستان احتمالا این تصور را نداشته است. اما اینکه تاریخ برگزاری یک کنفرانس صلح افغانستان برنامهریزی شده به سبک بن در ترکیه، که در ابتدا برای 27 مارچ طرح ریزی شده بود، طبق اطلاعات از درون طالبان، به ماه اپریل منتقل شد، پنجرهای برای سایر بازیگران باز کرد که در فرایند صلح جایی برای خود باز کنند. علی رغم مبادلات اخلاقی اخیر بین روسای جمهور ایالات متحده و روسیه در مورد مسمومیت الکسی ناوالنی، ایالات متحده ناراضی به نظر نمیرسید که دولت روسیه فرصت اولیه دیدار با بازیگران مختلف افغان و بین المللی را برای تحمیل انگیزه خود ارائه داد.
پس از این دیدار، ضمیر کابلوف، فرستاده ویژه روسیه در افغانستان، گفت: “ما با همه طرفهای افغانستان گفتگوی جدی داشتیم، و نکته اصلی این است که طرفین درک میکنند و آماده مذاکره در مورد صلح در افغانستان هستند.” در حاشیه این نشست یا قبل از آن، کشورهای مختلفی از جمله ایالات متحده و ترکیه اظهار داشتند که کنفرانس صلح افغانستان در استانبول برای جایگزینی مذاکرات بین الافغانی در دوحه طراحی نشدهاست. در همین حال، حکومت افغانستان از طریق سفیر خود در امارات متحده عربی، جاوید احمد، از قطر انتقاد کرد و خواستار “تغییر” برای گفتگوهای آینده شد.
همه چیز به گونهای آرام و روان پیش نرفت. بر اساس گزارش یک رسانه روسی، که توسط AAN در افغانستان تأیید شدهاست، طالبان و دوستم در روز اول، وقتی که دوستم به ملا فاضل نزدیک شد و “از او در مورد وضعیت سلامتیاش سوال کرد” درگیر شدند. فاضل با خائن و قاتل خطاب کردن دوستم، پاسخ او را داد. طبق گزارشها، پس از آن بود که دوستم “باقی” جلسه را ترک کرد. گفته میشود که دعوت دوستم پس از “تلاش قابل توجه وزارت خارجه ازبکستان” و به عنوان “سورپرایزی” برای طالبان صورت گرفته بود.
در مقابل، دیده شد که حکمتیار – که در سپتمبر 2020 پیشنهاد شکلگیری اتحاد با طالبان را بر اساس “در میان گذاشتن متقابل عقاید، ارزشها و ایدئولوژی” داده بود – با طالبان در حالی که خیلی خشک و جدی به نظر میرسید (حداقل تا جایی که دوربینها نشان دادند) غذا خورد. (هیچ عشق از بین رفتهای بین این دو جناح وجود ندارد. حزب حکمتیار بسیاری از مبارزان را در اواسط دهه 1990 در برابر طالبانی که قدرت را در دست گرفتند از دست داد. بعدها، سواستفادههای سیاسی حکمتیار او را از یک شورشی از 2001 تا 2016 به یک توافق صلح با کابل (نگاه کنید به پرونده AAN) کشاند. همچنین تصاویری از دست دادنهای دوستانه بین کرزی و انس حقانی و کرزی که در حال پر کردن لیوان آب حکمتیار بود، دیده شد. آنها منتظر بودند لاوروف کنفرانس را آغاز کند (این ویدیو را ببینید).
در آستانه این نشست، پس از مصاحبه بسیار مورد توجه کابلوف (به ویژه در کابل) در 17 فبروری، با سرویس تاجیک اسپوتنیک نیوز که توسط دولت روسیه اداره میشود، روابط ناخوشایند افغانستان و روسیه دیده میشد. در آنجا او مقصرِ عدم پیشرفت در دوحه را “در وهله اول دولت کابل” معرفی کرد، و افزود که “دولت کابل قبلاً کارهای احمقانه زیادی را در انتظار تغییر دولت در واشنگتن انجام دادهاست.” وی همچنین ایده آتشبس فوری را که کابل خواستار آن بود، رد کرد و گفت که “این ایده موثر واقع نخواهد شد”. وی با استفاده از اصطلاح طالبانیِ “دولت کابل” برای اشاره به حکومت افغانستان، گفت که کابل از این آزرده شد که در حد و اندازههای جایگاه رسمی خود به جلسه دعوت نشد (ترجمه مصاحبه را اینجا ببینید). در نتیجه، مدت زیادی طول کشید تا کابل تصمیم بگیرد که نمایندگان خود را به جلسه بفرستد.
در عین حال، دعوت تنها یک زن (حبیبه سرابی از تیم IRoA)، عدم حضور جامعه مدنی و تسلط آشکار نمایندگان در جناحهای مسلح، یادآور بارزِ شکاف بسیار زیاد بین گفتار و کردار بازیگران بین المللی در هنگام مطرح شدن حقوق زنان و سایر گروهها بود و درک آنها را از شامل سازی نشان داد. لاوروف، قبل از این نشست، بحران جاری در افغانستان را عملا “نمونهای دیگر از پیامدهای دموکراتیزه کردن که کشورهای غیرمنطقهای در تلاش برای ایجاد آن هستند،” خواند.
نتیجه چه بود؟
فراتر از فرصت ملاقاتی که در حواشی ایجاد شد، خود جلسه هیچ انگیزه فوری برای روند صلح ایجاد نکرد. سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه در سخنرانی افتتاحیه خود تأکید کرد که کشورش خواهان یک روند صلح “تحت تسلط افغانها و تحت رهبری افغانها” است و اصرار داشت که “هیچ فرد خارجی نباید سعی کند در امور این کشور دخالت کند.”
بیانیه مشترک نهایی (متن کامل را اینجا ببینید)، که مورد امضای کشورهای “تروئیکای گسترده” قرار گرفت، و نه شرکتکنندگان افغان، عمدتا تکرار خواستههایی بود که بارها و بارها شنیده شده بود. این موارد از تأیید “تقاضای گسترده و صمیمانه مردم افغانستان برای صلح پایدار و عادلانه و پایان دادن به” جنگ “تا فراخوانی” از همه طرفهای درگیر در افغانستان برای کاهش سطح خشونت “بود. این اطمینان وجود داشت که امضاکنندگان “از یک قطعنامه سیاسی پایدار و عادلانه حمایت میکنند که منجر به تشکیل یک افغانستان مستقل، خودمختار، متحد، صلحجو، دموکراتیک و خودکفا میشود، کشوری که عاری از تروریسم و صنعت مواد مخدر غیرقانونی باشد، و به ایجاد عوامل کشش برای بازگشت داوطلبانه، پایدار و سریع آوارگان افغان، ثبات و امنیت جهانی کمک کند.” در عین حال این تعهد نیز شامل بود که “هر توافقنامه صلح باید حاوی حمایت از حقوق همه افغانها، از جمله زنان، مردان، کودکان، قربانیان جنگ و اقلیتها بوده و پاسخگوی تمایل شدید همه افغانها برای توسعه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی من جمله حاکمیت قانون باشد. “
اشاره مستقیمی به کنفرانس برنامهریزی شده توسط ایالات متحده در استانبول (مورد توافق ترکیه) وجود نداشت، اما بیانیهای کلیتر مبنی بر تقدیر از “همه تلاشهای بین المللی که برای تسهیل و حمایت از مذاکره یک توافق در اسرع وقت در جریان است” ارائه شد.
نکته قابل توجه (اگرچه تکرار مواضع مورد توافق بین المللی قیدشده در قطعنامههای سازمان ملل متحد بود) این پیام به طالبان بود که جامعه بین المللی “از احیای امارت اسلامی حمایت نمیکند”. در این بیانیه همچنین از طالبان خواسته شدهاست که”حملات بهاری” خود را دنبال نکنند؛ منظور کمپینهای نظامی سالانه طالبان است که معمولاً در بهار آغاز میشود.
عجیب است که، در راستای اظهارات قبلی کابلوف، این بیانیه “از حکومت جمهوری اسلامی [افغانستان] و شورای عالی مصالحه ملی خواسته است تا با همتایان طالب خود در مورد توافقنامه مذاکره وارد تعامل شوند” اما چنین خواستهای خطاب به طالبان مطرح نشدهاست. این امر حکومت کابل را به دلیل عدم پیشرفت معنادار در دوحه (اگرچه در کاهش سرعت پیشرفت نقش دارد) بدون ذکر عدم تمایل طالبان برای مذاکره با حکومتی که آن را به رسمیت نمیشناسند، متمایز میکند.
هیچ اشارهای به ضرورت تأسیس دولت موقت که مدتهاست آمریکا بر آن اصرار داشته و روسیه نیز از آن پشتیبانی میکند، وجود ندارد (تحلیل AAN را بخوانید). کابلوف در یک کنفرانس مطبوعاتی در مسکو به تاریخ 24 مارچ، این موضوع را تکرار کرد و آن را گریزناپذیر خواند. وزیر امور خارجه پاکستان، شاه محمود قریشی، پس از سفر کابلوف به اسلام آباد، گفت که کشورش مانند روسیه به “یک حل و فصل سیاسی فراگیر (برای) درگیریها در افغانستان” تمایل دارد. این معمولاً به خواسته پاکستان برای دیدن حضور قوی طالبان در دولت جدید افغانستان اشاره دارد و با ایده بلینکن وزیر امور خارجه ایالات متحده در مورد “یک دولت فراگیر” متفاوت از دولت فعلی همراستاست. منصور احمد خان، سفیر پاکستان در کابل، در یک سخنرانی در 23 مارچ درباره دولت آینده افغانستان اظهار نظر کرد: “خواه این یک دولت موقت باشد و خواه یک توافق موقت یا مسیر راه آینده – نقشه راه سیاسی افغانستان، باید بین ذینفعان افغان توافق شود” (نقل شده در اینجا، همچنین به اینجا مراجعه کنید).
کابلوف همچنین در مصاحبهاش که در بالا نقل شد اشاره کرد که چین با ایده دولت موقت موافق است. آندره سرنکو، مدیر مرکز تجزیه و تحلیل جامعه دانشمندان سیاسی روسیه، در نیزافیسیمایا گازیتا مستقر در مسکو نوشت که او معتقد است پکن مانع درج این خواسته در بیانیه مسکو شدهاست تا دولت افغانستان را که بارها این ایده را رد کرده (مانند 23 مارچ، اینجا را ببینید)، کنار نزند. رویترز به نقل از “یک منبع دیپلماتیک که کشورش [در] مسکو حضور داشت” گفت که تهران نیز “اعلام کردهاست که دولت موقت را میپذیرد تا زمانی که این دولت از اقلیتهای دارای پیوندهای تاریخی با ایران نماینده داشته باشد.” هیچ واکنش رسمی به نشست مسکو، از سوی ایران مشاهده نشد.
در همین حال، رویترز گزارش داد که “شرکای قدیمی ایالات متحده از جمله کشورهای اروپایی و ناتو با فشار منطقهای واشنگتن احساس میکنند که کنار گذاشته شدهاند.” به نظر میرسد در محافل اروپایی در مورد جزئیات برنامه ایالات متحده شفافیتی وجود ندارد. طبق گزارشها، سازمان ملل نیز در مذاکرات مسکو حضور نداشته است.
جنبههای سیاست داخلی افغانستان
برخی از تحولات مهم داخلی در داخل افغانستان نشست مسکو را تکمیل کرد. نخست، اینکه اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان به طور غیر مستقیم جنبههای اصلی طرح صلح ایالات متحده را رد کرد، به ویژه – و به طور مکرر – تعیین یک دولت موقت انتخاب نشده. دو “مقام ارشد حکومت” (ناشناس) در 23 مارچ به رویترز گفتند که غنی طرح جدید صلح خود را در کنفرانس استانبول با برگزاری انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری ظرف شش ماه یا یک سال پیشنهاد میکند (دومی در این گزارش رسانهای ذکر شدهاست). مشخص نیست که آیا غنی شخصاً در این کنفرانس شرکت میکند یا نه، اما به نظر میرسد که فشار آمریكا برای انجام این كار روی او وجود دارد. به گفته یك مقام، غنی تنها در صورتی شركت خواهد كرد كه رهبر طالبان مولوی هبتالله آخوندزاده یا ملا یعقوب، پسر ملا محمد عمر بنیانگذار طالبان نیز در آن شركت كنند.
دوم، غیبت مشهود عطا محمد نور، والی سابق بلخ، میهمان دائمی جلسات قبلی در مسکو، قابل توجه بود. در عوض، وی در کنگره بزرگترین جناح حزب متلاشی جمعیت اسلامی خود شرکت کرد، جایی که در 18 مارچ به عنوان رئیس در مقابل دو نامزد دیگر انتخاب شد. پیش از این، وی از سال 2013 رئیس شورای اجرایی حزب بود (گزارش AAN در اینجا)، زمانی که جمعیت به سه جناح تقسیم شد. گروه اصلی جدا شده، به رهبری صلاح الدین ربانی، وزیر خارجه پیشین و فرزند بنیانگذار حزب، مرحوم برهان الدین ربانی، بلافاصله انتخابات را به چالش کشید. اسماعیل خان، یکی دیگر از رهبران تأثیرگذار جمعیت که در جلسه حزب عطا شرکت کرده بود، از انتخاب وی انتقاد کرده، آن را “کاملاً تقلبی و ساختگی” خواند. (مطابق با گزارشها اسماعیل خان کاندید نشده بود، اما در مورد حضور خود در هنگام رأیگیری توضیحی نداد.)
کنگره فراکسیون عطا تنها سه روز پس از دیدار چهار رهبر مهم از جمعیت متحد قدیمی، از جمله عطا، ربانی، یونس قانونی و احمد ضیا مسعود – دو نفر آخر معاون سابق رئیس جمهور بودند – در کابل و ظاهراً برای هماهنگی رویکرد آنها برای نشست آینده مسکو برگزار شد. رسانههای افغانستان همچنین گمان میکردند که شیوههای اتحاد مجدد حزب مورد بحث قرار گرفته است. به گفته اسماعیل خان، ظاهرا، انتخاب عطا به عنوان حرکتی برای تأمین پایگاه او در فراکسیون اصلی حزب تلقی میشد، قبل از آنکه جمعیت یک کنفرانس عمومی را “پس از کنفرانس استانبول” برگزار کند.
در رویداد سوم، حزب جنبش دوستم و احمد مسعود، فرزند احمد شاه مسعود رئیس نظامی جمعیت – پیشنهادهای واحدی را ارائه دادند تا بر آنچه بسیاری معتقدند یک سیستم سیاسی بیش از حد متمرکز در کشور است، غلبه کنند. جنبش طرحی گسترده برای “عدم تمرکز قدرت” منتشر کرد (که در اینجا بیش از این مورد بحث قرار نخواهد گرفت). مسعود در مصاحبهای با رسانه فرانسوی فرانس 24، گفت که دیدگاه پدرش در مورد “یک مدل سوئیسی، یک سیستم غیرمتمرکز [و] تمرکززدایی قدرت” هنوز هم پس از تجربه 20 سال گذشته یک مدل برای افغانستان است. ” دو سال پیش، مسعود اعلام کرد که یک حرکت سیاسی – که هنوز نامی ندارد- را آغاز میکند. چنین حرکتی سازوارگی جمعیت را نیز دچار خلل میکند.
نشست مسکو چه چیزهایی در بر داشت؟
مسکو پیش از این هم محل برگزاری نشستهای مربوط به افغانستان بودهاست. در دسمبر 2016، مشاوره سه جانبه روسیه-پاکستان-چین آغاز شد. هنگامی که هند و حکومت افغانستان احساس طرد شدن پیدا کردند، در سال 2017 به آنچه دولت روسیه “فرمت مسکو” نامید و شامل ایران نیز میشد، گسترش یافت. اولین جلسات این فرمت در فبروری 2017 برگزار شد. در اپریل 2017، پنج جمهوری شوروی سابق آسیای میانه نیز اضافه شدند. دولت روسیه قصد داشت طالبان را برای یک نشست در سپتمبر 2018 دعوت کند، اما ایالات متحده و حکومت افغانستان کنار کشیدند و جلسه به تأخیر افتاد. این نشست، که گفتگوی مسکو افغان نامیده شد، در ماه می سال 2019 برگزار شد. این نشست به طور رسمی، به صدمین سالگرد روابط دیپلماتیک روسیه و افغانستان اختصاص داشت. این سوال که آیا “مذاکراتی وجود خواهد داشت یا فقط بحثهایی در مورد چگونگی برقراری صلح در افغانستان” ادامه دارد، توسط کابلوف مطرح شد. هنگامی که فقط طالبان، کرزی و برخی از رهبران جناحها از کابل در آن شرکت کردند و هیچ کس از حکومت نبود، مذاکراتی که روسیه امیدوار بود محقق کند، انجام نشد (تحلیل AAN را اینجا بخوانید). در فبروری 2019، روسیه اولین جلسه را با عنوان گفتگوی بین الافغانی (تحلیل AAN را در اینجا ببینید)، این بار با اعضای حکومت افغانستان در مسکو تشکیل داد.
چنانچه کریل کریووشیف، روزنامه نگار روزنامه روسی «کامرسانت دیلی» روسیه، در اواسط مارچ سال جاری در مقالهای برای مرکز کارنگی مسکو نوشت، اهداف روسیه در رابطه با افغانستان “در نهایت مشخص نیست”. وی روابط روسیه و افغانستان را “یک رابطه پیچیده نامید که تحت فشار ترسهایی برای اوضاع در آسیای میانه [یعنی” گسترش تروریسم از افغانستان به جاهای دیگر “]، تقابل [ژئوپلیتیک] با ایالات متحده و آسیبهای جنگ شوروی و افغانستان در دهه 1980 است. وزیر امور خارجه، لاوروف نیز در جریان سخنرانی افتتاحیه خود در مسکو از استدلال ضد تروریسم استفاده کرد و گفت: “گروههای رادیکالی وجود دارند، از جمله داعش، که میکوشند از اوضاع موجود برای تقویت موقعیت خود و طرح نفوذ خود در آسیای میانه استفاده کنند.”
دولت روسیه که از فشارهای سیاسی توصیف شده توسط کریووشف آگاه است، در دوران رئیس جمهور ولادیمیر پوتین، که از ماه می 2000 در قدرت است، یعنی در کل دوره مداخله تحت رهبری ایالات متحده، از شکستهای فزاینده آمریکا در افغانستان برای بازسازی نفوذ خود در این کشور استفاده کردهاست (این تحلیل AAN را بخوانید). جلسات قبلی مرتبط با افغانستان در مسکو برای ایجاد یک رشته موازی تماس با بازیگران متنوع افغانستان، با گزینه ورود آنها به یک روند مذاکرات موازی طراحی شده بود. اما این رشته کمرنگ شد، و گفتگوهای بین الافغانی به دوحه منتقل شد – تا زمانی که دولت جدید ایالات متحده با مشکلاتی روبرو شد و در مورد اجرای جدول زمانی خروج نیروها که تحت نظر ترامپ با طالبان توافق شده بود، بررسیهای مجدد را شروع کرد و وزیر امور خارجه، بلینکن ایده کنفرانس استانبول را مطرح کرد (تحلیل AAN از طرح را در اینجا بخوانید).
به نظر میرسد که حساب و کتاب دولت روسیه پشت آخرین نشست مسکو از روند همچنان بلاتکلیف ایالات متحده در افغانستان ناشی میشود. این امر، فرصتی را فراهم کرد تا با توسعه و گسترش روابط خود با بازیگران مختلف افغانستان، و در صورت فروپاشی دولت غنی، اتفاقی که به هیچ وجه برایش همدلی ندارد، چون توسط ایالات متحده و غرب ایجاد شده، کمی در این کشور ریشه بدهد. از جمله مخاطبین متنوع مسکو، طالبان هستند. روسیه در اوایل آغاز عقب نشینی غرب از افغانستان در سال 2014 با آنها وارد ارتباط شد. نگرانیها در مورد ظهور دولت اسلامی (داعش) در افغانستان انگیزه دیگری به تغییر جهت روسیه نسبت به طالبان، داد که همواره تهدید تروریستی برای روسیه و همسایگان جنوبی آن قلمداد شده است اما اکنون در حال مبارزه با شاخه محلی داعش است.
علاوه بر این، روسیه روابط خود را با آنچه کریووشف “رهبران محلی غیررسمی” از اقلیتهای قومی بزرگتر افغانستان، “به ویژه” تاجیکها و ازبکها … در ولایات شمالی “افغانستان نزدیک به مرز جمهوریهای شوروی سابق در آسیای مرکزی خطاب میکند، افزایش داد. او برای این نوشت، “مسکو آماده است تا قدرت حکومت مرکزی را در کابل تضعیف کند”. کریووشف، به این نتیجه رسید که “وخیم شدن اوضاع در افغانستان” و شکست احتمالی طرح جدید ایالات متحده، ” به مسکو دستاویزی میدهد تا استدلال کند که ایالات متحده در نقش خود به عنوان رهبر جهانی بازنده است.”
مسکو بدون شک اتهامات مکرر دولت ترامپ مبنی بر تأمین سلاح و پول نقد به طالبان توسط این کشور، حتی پرداخت پاداش به آنها در ازای سربازان کشته شده آمریکایی، و به طور کلی ایجاد ” یک چهره جنجالی یا ستیزهجویانه علیه ایالات متحده و ناتو” را در افغانستان فراموش نکردهاست (نقل شده در اینجا).
در مقابل، اندرو کوریبکو ، تحلیلگر سیاسی آمریکایی مستقر در مسکو، در 16 مارچ 2021 در یک روزنامه پاکستانی نوشت که نشست مسکو ” برای این دو قدرت بزرگ رقیب فرصت بی نظیری ایجاد میکند تا علی رغم اختلافات فراوانشان در جاهای دیگر، نقاط مشترکی پیدا کنند. “
آیا یک توافق پیش از صلح بین همسایگان وجود دارد؟
اینکه چه کسی در نشست مسکو شرکت کرد و چگونه آن را تحت تأثیر قرار داد، در حد زیادی تحت تأثیر یک مجموعه جهانی و منطقهای چند لایه و متغیر شامل ایالات متحده، چین، روسیه، هند و پاکستان قرار داشت. در حالی که ایالات متحده و چین متحدان و حامیان اصلی پاکستان هستند، اما در صحنه جهانی رقیب محسوب میشوند. هند و روسیه شرکای قدیمی بودند، و به دوران اتحاد جماهیر شوروی و نقش اصلی هند در جنبش عدم تعهد تحت رهبری نهرو و ایندیرا گاندی برمیگردند. اما مسکو چندین سال است که در زمینه بهبود روابط با اسلام آباد تلاش میکند، چیزی که در دهلی نو چندان مورد قبول نیست. یک افسر بلندپایه نظامی سابق پاکستان که برای یک اتاق فکر مستقر در ایالات متحده مینویسد، این تغییر را ناشی از ابتکار پاکستان میداند، که ناشی از روابط پس از عملیات ویژه 2011 برای کشتن اسامه بن لادن با ایالات متحدهاست. چین و هند در یک مناقشه طولانی مدت مرزی و رقابت برای دستیابی به قدرت برتر آسیا محصور شدهاند. هند و پاکستان از زمان استقلال چهار بار (1947 ، 1965 ، 1971 و 1999) با یکدیگر وارد جنگ شدهاند و چندین بار تا مرز جنگ رسیدهاند، مثلا پس از حملات تروریستی 2008 که در مومبای توسط گروههای مستقر در پاکستان رخ داد و مجموعهای از درگیریها در کشمیرِ مورد اختلاف که اخیراً در اپریل/می ۲۰۲۰ اتفاق افتاد. روسیه و چین در تلاش مشترک خود برای به چالش کشیدن رهبری ایالات متحده، با ایجاد سازمان همکاری شانگهای به عنوان ناتوی شرق احتمالی، که یک گروه ارتباطی افغان هم دارد به هم نزدیکتر شدهاند. در حالی که دو کشور بیش از آنکه شرکای آسیای میانه باشند با یکدیگر رقبا هستند، اما مواضع مربوطه آنها در مورد افغانستان فاصله چندانی با هم ندارد. در نهایت، ایالات متحده و ایران هنوز در اختلافات خود درباره برنامه هستهای تهران گیر کردهاند و ایران در حال حاضر از تعامل با ایالات متحده، حداقل به طور رسمی خودداری میکند (اینجا را نیز ببینید).
ناظران روسی، مانند سرنکو و سرگئی استروکن و النا چرننکو، که روزانه در روزنامه کومرسانت دیلی مینویسند، از مسکو انتقاد کردهاند که روابط خوب قدیم خود با هند را با دعوت نکردن از این کشور در نشست تروئیکای گسترده در مسكو به خطر انداخته و هند را به آمریكا که برنامه دعوت این کشور را به کنفرانس استانبول ریختهاست، نزدیكتر كردهاست. در آستانه نشست مسکو، رسانههای پاکستانی به نقل از “یک مقام ارشد پاکستانی، که از روند پیشرفت اطلاعات مستقیم دارد” گزارش دادهاند که رهبری این کشور رسما “تردید جدی خود را در مورد دعوت هند” به کنفرانس برنامهریزی شده سازمان ملل متحد در مورد افغانستان به ایالات متحده انتقال دادهاست. گفته میشود، طی یک مکالمه تلفنی، جنرال قمر جاوید باجوا، رئیس ارتش، به وزیر امور خارجه ایالات متحده بلینکن گفته که هند “خرابکاری” است که “نمیتوان در تلاشهای صلح نقشی به آن داد.”
به گفته استروکن و چرننکو، “رسانههای اصلی هند” پاکستان و چین را مسئول عدم دعوت خود به نشست مسکو قلمداد کردند و خواستار “ارزیابی مجدد روابط با روسیه” شدند که دارای “مشارکت استراتژیک برجستهای” است. کابلوف، در صحبت با كومرسانت، با توضيح اينكه “تروئیكای گسترده… بر اساس معيارهاي نفوذ همه اعضاي آن در هر دو طرف درگير در افغانستان بود، فقط اوضاع را بدتر كرد. از طرف دیگر، هند فقط بر یکی از طرفین نفوذ دارد – و طبق این معیار، برای مشورت در مسکو دعوت نشدهاست. “
حنیف اتمر وزیر امور خارجه افغانستان در حین سفر به دهلی بلافاصله پس از نشست مسکو، با وزیر امور خارجه جیشنکر و مشاور امنیت ملی آجیت دووال دیدار کرد. جای شگفتی نیست که، او گفت عدم دعوت از هند “اشتباه” بودهاست. اتمر خواستار “نقش پررنگتر هند در تقویت اجماع منطقهای و بین المللی برای نتیجه دادن گفتگوهای صلح” شد. دولت افغانستان هند را متحد اصلی خود در منطقه میداند زیرا هر دو کشور با پاکستان که از لحاظ جغرافیایی بین آنها گیر افتاده، درگیری دارند. مطابق با رسانههای هند، این کشور پس از سفر اتمر، “آمادگی خود را برای شرکت در کنفرانسهای منطقهای در مورد صلح و توسعه در افغانستان، از جمله” گفتگوهای صلح در ترکیه “اعلام کرد. اما این موضوع در بیانیه وزارت امور خارجه هند پس از این سفر وجود نداشت. اتمر با انتقال علاقه کابل به داشتن یک متحد در این کنفرانس، خواستار “نقش بیشتر هند در تقویت اجماع منطقهای و بین المللی برای موفقیت مذارکرات صلح” شد.
لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه، قبل از جلسه، با اعلام اینكه این فرمت “به هیچ وجه رسمی و ناشی از برخی از تصمیمات [دائمی] نبوده است.” سعی در كاهش بدبینیهای هند داشت. جالب است که وینی كورا، تحلیلگر هندی كه برای موسسه خاورمیانه مستقر در واشنگتن دی سی مینویسد، به نقل از رام مدهاو، “یک شخصیت سیاسی نزدیک به تشکیلات حاکم در دهلی نو” نوشت که دولت هند “بابت کنار گذاشته شدن از مذاکرات، خشمِ به جایی را نشان میدهد، اما در نهان، رهبری عمیقا خوشحال بود که از تنگنا بیرون آمدهاست. ” مدهاو افغانستان را “آخرین بینی خونین آمریکا در آسیا” خطاب کرد و گفت: “آمریکاییها میخواهند درگیریهای افغانستان به کمک کشورهایی مانند هند مدیریت شود.” با این حال، وی گفت، هند باید در مورد تغییر استراتژی خود مبنی بر “دور ماندن از فعالیتهای حل اختلاف” محتاط باشد.
کورا همچنین به این نکته اشاره کرد که مسکو دهلی نو را در مطلع از امور نگه داشتهاست. در ماه فبروری، هارشد وردهان شرینگلا، وزیر امور خارجه هند، با لاوروف، همتای روس خود برای رایزنی های سیاسی در مورد چندین موضوع، از جمله افغانستان در مسکو دیدار کرد. كوريبكو، تحليلگر آمريكایی روسیه، اظهار داشت كه هند “از حضور در دورههاي قبلي روند صلح مسكو به عنوان يك مقام رسمي خودداري كردهاست” و به عنوان مثال فقط ديپلماتهاي سابق را به نشست ماه می 2019 مسكو اعزام كردهاست.
سرنکو استراتژی کلی روسیه در زمینه حمایت از کرزی و رهبران “کهنهکارِ” “قبیلههای قومی سیاسی” را زیر سوال برد، قبیلههایی که از نظر وی “فقط در پایتختهای خارجی میتوانند از برخی نسخههای توافق تقلید کنند.” وی نوشت: “نیازی به هیچگونه توهمی نیست که [آنها] نمایانگر همه جامعه افغانستان هستند و علاوه بر این، توانایی تضمین وحدت آن را دارند.” سرنکو همچنین نگران است که روسیه با جانبداری از ایالات متحده و پاکستان در مورد مسئله دولت موقت، که معتقد است “مسیر فرصتهای سیاسی منطقه را برای مسکو باریک میکند”، تصویر به سختی بهبود یافته خود را در جامعه افغانستان از دست بدهد. “
به گفته رسانههای ایرانی، تا چند روز قبل از نشست مسکو، تهران در انتظار دعوت بود. اما این اتفاق رخ نداد. روزنامه دولتی ایزوستیای روسیه گزارش داد که هیئت طالبان در مسکو برای شرکت در “گفتگوی بین المللی تهران” که وزیران خارجه ترکیه و افغانستان نیز در آن شرکت داشتند، در 19 مارچ مستقیم به تهران سفر میکنند. همچنین، وانگ یی، وزیر امور خارجه چین برای یک دیدار دو روزه و برای “تبادل نظر در مورد تحولات بینالمللی و منطقهای” از 26 تا 27 مارچ در تهران بود، تبادل نظری که بدون شک شامل بحثهایی در مورد افغانستان نیز بودهاست.
از کابلوف در 24 مارچ در رسانههای روسی نقل شد که “به ویژه، بسیار مهم و سازنده خواهد بود که نمایندگان ایران در اسرع وقت به قالب مذاکره ما بپیوندند.” همچنین از او نقل شد که “پاکستانی ها کارهای زیادی برای جذب شرکای ایرانی در این مذاکرات انجام میدهند” و امیدوار است “که در آینده بسیار نزدیک شرکای ایرانی به این روند بپیوندند.” روسیه و ایران پیش از این نشست، بارها در مورد افغانستان رایزنی کرده بودند، از جمله در یک فرمت چهار جانبه در ماه می 2020 با حضور چین و پاکستان و نشست سه جانبه نوامبر 2020 با حضور هند در مسکو، و همه جلسات نیز در سطح نمایندگان ویژه بودهاست. مطابق با گزارشها، ایران احتمالا در برقراری تماسهای مجزای روسیه و طالبان از اوایل سال 2015 نقش مهمی داشته باشد.
نتیجه
جلسه ” تروئیکای گسترده” در مسکو به تاریخ 18 مارچ، انگیزه جدید قابلتوجهی در جستجوی صلح در افغانستان ایجاد نکرد. این نشست، در واقع یک الگوی شناخته شده را دنبال کرد: قدرتهای خارجی باز هم در مورد روند صلح “به رهبری افغانها و متعلق به افغانها” تکرار مکررات میكنند، در حالی كه میکوشند دستور كار و جدول زمانی را تعیین و افرادی را كه قرار است در برنامههایشان قرار گیرند انتخاب كنند، رویهای که نه به خاطر منافع افغانستان، که با هدف رسیدن به منافع خودشان صورت میگیرد. دعوت مسکو از تنها یک شرکتکننده زن و عدم حضور بازیگران جامعه مدنی گویای این ایده است.
شبکه چند لایه منافع و تعارضات بین قدرتهای اصلی جهانی و منطقهای و اینکه افغانستان برای هر یک از آنها مهمترین اولویت سیاست خارجی نیست، کنترل روند صلح افغانستان – یا چالش مرتبط با آن – را به بخشی از قدرت بازی ژئوپلیتیک آنها تبدیل کردهاست. در حالی که به نظر میرسید جلسه مسکو نشاندهنده همگرایی موقت منافع آمریکا، روسیه و چین است – و در حالی که پاکستان، ترکیه و قطر نیز دلایل خودشان را داشتند – و به همکاری گستردهای مانند همکاری در کنفرانس بن 2001 شباهات داشت، اما این موقعیت ژئوپلیتیک – و به ویژه روابط ایالات متحده-روسیه و ایالات متحده-چین – امروز بسیار پرتنشتر است. در چنین شرایطی، همیشه این گزینه وجود دارد که روسیه یا چین، به عنوان مثال، تصمیم به پایان این همکاری بگیرند اگر برایشان در تصویر بزرگتر منفعتآمیز باشد، یعنی با مطرح کردن ایالات متحده به عنوان یک رهبر جهانی ناکام، به دست آوردن سرمایه سیاسی یا گسترش اهرم سیاسی.
تلاشهای روسیه برای احیای مسیر افغانستان در مسکو نیز نشاندهنده تمایل این کشور برای بهره برداری از نقاط ضعف ایالات متحده به منظور پیشبرد اهرمهای خود است. در این مورد، از عدم اطمینان دولت جدید ایالات متحده در مورد رعایت مهلت خروج نیروهای خود در 1 می 2021 یا به تعویق انداختن خروجشان سود میبرد (دومی منجر به شکست توافق فبروری 2020 با طالبان و در نتیجه اجبار به نگه داشتن نیروها در افغانستان حتی برای مدت طولانیتر میشود).
این شرایط واشنگتن را مجبور کردهاست که به دنبال همکاری روسیه، چین و ایران باشد علیرغم اینکه روابط نامناسب با همه آنها دارد. این همکاری همچنین میتواند کانالهایی را برای حل سایر مسائل دو یا چند جانبه باز کند.
چنانچه بسیاری از ناظران روسیه اتفاق نظر دارند، سیاست خارجی کشورشان در نهایت محدود کردن نفوذ استراتژیک غرب “در یک کمان گسترده از سوریه و ایران تا منطقه افغانستان-پاکستان و کشورهای آسیای میانه است در آنچه مسکو به طور فزایندهای به عنوان” اوراسیای بزرگ “مینامد. با این حال، حتی برخی از تحلیلگران روسیه اذعان میکنند که این کشور توانایی و میلِ به ایفای نقش پیشرو را در منطقه، از جمله افغانستان ندارد. در حالی که برخی، دیدار مسکو را به عنوان نوعی تمرین روابط عمومی و حتی ناکامی میدانند، بدان جهت که روابط سنتی نزدیک روسیه با هند را تیره میکند، برخی دیگر آن را “کودتای دیپلماتیک” در برابر ایالات متحده میدانند.
اگر مورد دوم صحت داشته باشد، ظاهراً ایالات متحده با تغییر مکان مذاكرات مرتبط با افغانستان به تركیه و باز نگه داشتن گزینه برای ادامه گفتگوهای دوحه واکنش نشان دادهاست تا از تبدیل مسكو به به محل اصلی مذاكرات صلح افغانستان جلوگیری کند.
از نقطه نظر کابل، نشست مسکو پیشرفت مثبتی نبود. عدم مشارکت ایران و هند، دو کشوری را حذف کرد که افغانستان تصور میکند از مواضعش بیشتر از کشورهایی که به مسکو دعوت شدند حمایت میکند (هند، نه به دلیل درگیری “قدیمیاش” با پاکستان). دولت افغانستان بین دو گزینه نامطلوب گیر کردهاست. طرح آمریكا قصد دارد این دولت را کاملا تغییر دهد، و ابتكار روسیه میتواند رقبای سیاسی داخلی را تقویت كرده و نتیجه مشابهی كه برنامه آمریكا در پایان دارد، داشته باشد.
عدم مشارکت ایران و هند فقدان یک اقدام یا اجماع هماهنگ درباره افغانستان را در میان شش قدرتی که طبق پیش بینی واشنگتن میتواند توافق صلح در استانبول را به وجود آورد نشان می دهد. درگیریهای منطقهای، از جمله برخی آسیب زدنهای متقابل، نشان داد که ایجاد تمایل نسبت به جدیدترین طرح ایالات متحده در مهمترین کشورها و قدرتهای دارای نفوذ، دشوار است. این امر ستون اصلی طرح را بی ثبات میکند و حتی میتواند جلسه استانبول را به خطر بیندازد. و در نهایت، ممکن است باعث تشدید تنشهای منطقهای شود، و این احتمال را ایجاد میکند که کشورهای متعارض بکوشند “خلا‘” ایجاد شده توسط خروج ایالات متحده را پر کنند.
افزودن دیدگاه