سربازان زیادی برای خدمت به افغاسنتان، وارد نیروهای امنیتی این کشور می شود. بسیاری از آن ها در شوق پاسداری از سرزمین خود جان شان را فدا میکنند؛ سرزمینی مثل افغانستان که هر روز در مکانی از آن میتوان صدای ناله کودکان، زنان و انفجار را با هم شنید، قهرمانانی دارد که که با همه جنبه های سخت سربازی به ساختار امنیتی افغانستان می پیودند و با چهرهای خندان جان می دهند.
در میان این سربازان شجاع، داستان سربازی که روز گذشته شهید شد، توجه همگانی را به خود جلب کرده است. این سرباز محمد عمر است؛ شهید دیروز از ولایت ننگرهار. محمد عمر جوانی با آرزوهای بلند در انفجار روز گذشته با در آغوش گرفتن فرد انتحار کننده جان بسیاری ها در شهر جلالآباد نجات داد. محمد عمر زمانی که نیروهای امنیتی در تلاش توقف فرد انتحار کننده بودهاند از پشت سر او را در آغوش میگیرد تا مانع انفجار شود اما مواد انفجاری، منفجر می شود و او نیز شهید میگردد.
سرباز ارتش افغانستان
محمد عمر از قوم پشهای در شهرستان الیشنگ ولایت لغمان است. او که از کودکی علاقه به نظام و ارتش داشته، در 16 سالگی وارد اردوی افغانستان میشود. محمد حقیار برادر بزرگتر او در گفتگو با خبرنامه میگوید: “او در 16 سالگی میخواست وارد اردو شود. ولی به دلیل سن پایینش مجبور به گرفتن تذکره شد و در آن تذکره یک سال سن خود را بلندتر ثبت کرد تا بتواند با آن تذکره در بخش اردو قبول شود.”
محمد عمر 4 برادر و 5 خواهر دارد و با پدر و مادرش زندگی میکرد. محمد حقیار سومین برادر او گفت که “از بین ما 4 برادر، سه نفرمان در اردو کار میکردیم. اما به دلیل وضعیت خراب امنیتی و فامیل، نتوانستیم در این بخش بمانیم و مجبور به ترک آن شدیم. اما محمد عمر این وظیفه را ادامه داد، تا آرزویش را به واقعیت مبدل کند.”
زندگی دشوار یک خانواده
محمد حقیار برادر محمد عمر گفت که او تا کنون نتوانسته بود ازدواج کند. با این حال این برادر کوچک به یاری پدر و مادر و خواهران خود می شتافت. به گفته محمد حقیار: “…سه برادر بزرگتر ازدواج کردهایم و هر یک زندگی شخصی خود را پیش میبریم.” او می گوید پدرش بعد از این که سه ماه از عروسیشان میگذشت آنها را مستقل میکرد تا هر کسی به زندگی خودش برسد. در این میان محمد عمر منبع درآمد پدر مریض، مادر، و سه خواهر خود بوده است. او یادآور میشود که یکی از خواهران او با دو فرزندش نیز با محمد عمر زندگی میکرد. عوضگل داماد این خانواده نیز در ارتش افغانستان کار کرده و 5 سالی میشود شهید شده است. او نیز در مسیر کابل – مزارشریف در تنگه ابریشم به دست شورشیان کشته و جنازهاش برای خانواده اش فرستاده شد. از آن پس فامیل خواهر او نیز با محمد عمر زندگی کردهاند.
حقیار از وضعیت بد اقتصادیاش صحبت میکند. او میگوید “قبلا خوب بود با کار کارگری مصارف خانوادهام را پیدا میکردم. اما اکنون نمیدانم چگونه میتوانم تامین مالی دو خانواده را عهده دار باشم. او از این که برادرانش هم وضعیت خوبی ندارد حرف میزند.”
درگذشت پدر و شهادت برادر
برادر محمد عمر که مسافر بود بعد از شنیدن خبر وفات پدر و شهادت برادرش در راه برگشت به افغانستان است. محمد عمر بعد از 35 روز که از وفات پدرش میگذرد، شهید شده است. پدر این خانواده نیز به دلیل وضعیت اقتصادی ضعیف نتوانسته بود به شفاخانههای مجهز افغانستان و یا خارج از کشور مراجعه کند. محمد حقیار به خبرنامه گفت که به دلیل نداشتن پول برای درمان پدرش در هند، او را از دست دادهاند. پدر محمد عمر، 35 روز است به دلیل مسدود بودن شریانهای قلبش که باید هر چه زودتر مداوا میشد، وفات نموده است.
محمد عمر و چشمانی منتظر
حقیار در میان صحبتهایش گفت که “محمد عمر نزدیک به یک سال از نامزدیاش میگذشت و ما منتظر بودیم پولی به دست مان بیاید تا جشن عروسی او را بگیریم که این حادثه فرصتی برای دامادی او نداد.”
نامزد محمد عمر حالا توسط محمد حقیار به شفاخانه مرکز لغمان آورده شده است. همچنان وضع صحی مادر او نیز خوب نیست. مادر محمد عمر بیتاب فرزند است و در داغ از دست دادن پسر جواناش اشک میریزد.
برادر این جوان میگوید در کنار حال بد مادرش اکنون خانم برادرش نیز در شفاخانه بستری است و هنوز مرگ شوهرش را باور ندارد.
آخرین گفتگوی دو برادر
محمد عمر که در ولسوالی خوگیانی کار میکرد روز یکشنبه صبح به مرکز شهر احضار شده و در جلال آباد در یکی از ایست های بازرسی برای دستگیری انتحار کننده موظف میشود.
حقیار میگوید: “آخرین باری که با او صحبت کردم دقیقا روز یکشنبه ساعت 9 الی 10 روز بود که او بعد از مرخصی هفتهگیاش به وظیفه برگشته بود و من به خاطر اطمینان از رسیدنش به او زنگ زدم. یکی از پسران خالهام که مادر خود را به شفاخانه برده بود نیز او را همان صبح دیده بود و وقتی محمد عمر آنها را به شفاخانه در جلال آباد میرساند به آنها میگوید که باید هر چه زودتر به وظیفهاش برگردد و دوباره به قسمت موظف شده خود برمیگردد”.
برادر محمد عمر گفت: “وقتی به او زنگ زدم گفت که راپوری (گزارشی) به آنها مبنی بر ورود انتحار کننده در شهر جلال اباد رسیده است و امنیت آن روز را به بخش اردو دادهاند و او نیز در یک قسمت شهر، در بخش چک پاینت موظف شده است”. او میگوید برادرم گفت “خدا کند که انتحاری به دست من بیفتد و به راستی نیز چنین شد و او به آرزوی دیرینهاش رسید و شهید شد”.
حقیار چه میخواهد؟
محمد حقیار میگوید از حکومت درخواست حمایت های مالی دارد. او میگوید “اگر دولت بتواند ما را کمک کند خیلی خوب است و اگر همکاری نکند مشکلی نیست. ما هنوز هم خدا را داریم تا با ما باشد. او مهربان است.”
سربلند از شجاعت برادر
محمد حقیار میگوید برادرش به آرزوی دیرین خود رسیده و او افتخار میکند که چنین برادر شجاع و قهرمانی داشته است. او می گوید هرگز محمد عمر را فراموش نخواهد کرد. به باور حقیار این پایمردی محمدعمر باعث سربلندی او بوده که “نام برادرش در تاریخ کشور جاودانه و ماندگار میشود.”
افزودن دیدگاه