چیزی نمانده که ساعت ده شود و من راهی کارم؛ ظاهرا جفت جوانی برای مراسم ازدواجشان دنبال لباسی هستند. صدا میزند، ببخشید شما در این حوالی محل فروش لباسهای محلی را میدانید که کجا است؟
قصد داشتم بگویم که چند قدم بالاتر دکانی هست؛ اما با خودم فکر کردم که آن دکان که لباس عروس و داماد نمیفروشد. بعد گفتم من رهگذرم و چیزی در مورد نمیدانم. توضیح میدهد که در این حوالی محلی است که لباسهای محفلی عروس داماد طراحی میکند، خانم جوان “خلاصه بگم که یوزارسیف افغانی پوشش را میجویم.”
میگذرم پایین که میآیم یادم میآید که منظورش گروه حقیقی است. اما آدرسش را نمی دانم. از برخی رهگذران میپرسم که حقیقی گروپ و اجمل حقیقی کجا است؟ کسی پایین و کسی بالا آدرس میدهد و کسی هم میگوید “من چه بدانم؛ مگر من اینجا راهنما و مسیریابم؟ از این بعد هر جا میروید آدرس مشخص کنید و به آنان هم بگویید که سر در خود تابلو نصب نمایند تا نه شما از پرسیدن و من از جواب گفتن خسته شوم.”
این سخنان و خستگی مرا به دفتر کارم میبرد و مجددا به اجمل حقیقی و دوستانش تماس میگیرم.
گروه 34 نفری حقیقی که به حقیقی گروپ هم مشهور است و ستاره آن دو جوان خوش پوش عاطفه فصیحی و اجمل حقیقی است پس از آن سر زبانها افتاد که این دو با پوشش خاص محفلی عروسی در رسانهها ظاهر شدند.
تصاویر از این دو ستاره مدل افغان در رسانههای اجتماعی میان کاربران دست به دست شده و تعدادی هم در صدد ساخت لباسهای شبیه آنان است.
اولین مدل فرهنگی
یکی از چهرههای مشهور دنیای مد و فشین عاطفه فصیحی است که در نمایشهای زیادی با پوشش منحصر به فردی تا کنون ظاهر شده است.
او با پوشش لباس افغانی که در دیزانهای متفاوت طرح شده، لقب “مدل بانوی” افغان را گرفته و اولین دختر خانم افغانی است که رسما به عنوان مدل ظاهر شده و عنوان مدل فرهنگی افغانی را به خود اختصاص داده است.
بانو فصیحی از زمانی که در عرضه مدلینگ قدم گذاشته، خوش درخشیده و شهرهی شهر است و در بین دختران افغان از محبوبیت خاصی برخوردار میباشد.
عاطفه در سال 1372 در دنیای مهاجرت در مشهد ایران متولد شده و مدت چهارده سال در آنجا زیسته است. فصیحی فعلن دانشجوی رشته روابط بین الملل در یکی از دانشگاههای خصوصی افغانستان است و از دو سال به این سو، به دنیای مدلینگ روی آورده است.
عاطفه میگوید که “همه افغانستان را کشور جنگ زده میدانند که ارزشهای فرهنگی آن در جریان ناامنیها به فراموشی سپرده شده است و هویتی غیر از آن را تقریبا ندارد. از این رو دستخوش پذیرش مدلهای خارجی است.”
او تاکید میکند از زمانی که با این طرز تفکر مواجه شده، همیشه به فکر معرفی فرهنگ افغانی بوده و راههای زیادی را جستوجو کرده است.
فصیحی میافزاید که “بعد از بازگشت به افغانستان تلاش میکردم بدانم که با چه شیوهی میتوانم بهتر کار کنم و همین شد که به فکر مدل بودن افتادم.”
او میگوید هرچند از کودکی به مدل بودن و الگو بودن بسیار علاقه داشته، ولی مدلهای غیرافغانی که خلاف باورهای او بوده این اشتیاق او را کم کرده بود.
مخالفتهای گسترده
این دختر جوان افغان میگوید در تلاش بوده که برای احیای هویت فرهنگی افغانستان الگوی از فعالیت مثبت باشد. اما همواره با محدودیتهای فراوانی مواجه بوده است.
از این رو در پی یافتن همراهانی بوده که اهداف آنان با اهداف و برنامههای او، همخوانی داشته باشد. عاطفه میگوید که “تقریبا سه سال کارهای حقیقی گروپ را دنبال میکردم و در جستوجوی بدستآوردن معلومات بودم تا اشتباه نکنم.”
او اضافه میکند که پس از سه سال سرانجام بعد از این که حقیقی گروپ در پی استخدام مدل بانوی افغان بود درخواست میدهد و مدل انتخاب میشود.
زنان در افغانستان در هر عرصه که قدم بگذارد با مشکلات زیادی مواجه میشود؛ مشکلاتی که اگر با آن مبارزه نکند او را در چهار دیواری خانه زندانیاش میکند. این حساسیت در عرصههای که این دختر افغان کار میکند، بیشتر تبارز مییابد. به این جهت، عاطفه میگوید که مدلینگ در افغانستان آن هم برای یک دختر دل شیر میخواهد.
عاطفه میگوید “زمانی که به عنوان مدل حقیقی گروپ انتخاب شدم و در خانه این را مطرح کردم، با مخالفت شدید خانواده روبهرو شدم. خانوادهام از مدل شدن تصویری بدی داشتند و مدل بودن را معادل برهنگی میدانستند. آنان کوشش میکردند که مرا منصرف کنند و بارها برای منصرف کردنم جلسه صحبت و متقاعد سازی گذاشتند؛ اما من با معلوماتی که داشتم اطمینانم حاصل شده بود که حقیقی گروپ متفاوت است و من هم برای اثبات اهداف پاکم تلاش میکردم….”
فصیحی میگوید که هدفش از معرفی افغانستان، معرفی فرهنگی این کشور بوده و در این راه با مشکلاتی زیادی مواجه است.
از مخالفت تا همکاری
سختیهای که خانم فصیحی در راستای مدل شدن کشیده را میتوان درچهره و کلامش حس کرد. سنگینی حرفها و پیش داوریها در فعالیتهایش را که از دوستان و بیگانان دیده، حتا یادآوری دوباره آن، او را آزار میدهد و گلو گیرش میکند؛ با این حال، آن برخوردها هر چند سخت بوده، اما زمین گیرش نکرده است.
او تاکید میکند “زمانی که به مدلینگ روی آوردم، مخالفت و نارضایت خانواده از یک طرف، حرف و حدیثهای که مردم در موردم میگفتند از سوی دیگر، خیلی آزار دهنده بود و گاهی خواب را از من میگرفت؛ اما من برای رسیدن به هدفم با تمام این سختیها مبارزه کردم.”
او بانوی ملایم با قلب مهربان است و در پاسخ به تمام این حرف و حدیثها میگوید که “آن زمان مردم حق داشتند که تصویر بدی از مدل بودن داشته باشند و به دختر مدل به چشمی بدی ببینند و حرفهای رکیکی به من تحویل دهند و اما حالا همه به من احترام میگذارند و….”
عاطفه فصیحی در یک خانوادهی شش نفری بزرگ شده و سه خواهر و برادر دارد و خودش بزرگترین فرزند این خانواده است.
پدر این خانواده خیاط است. عاطفه میگوید که “هرچند در ابتدا پدرم نظری خوبی در مورد مدل شدن نداشت و با من مخالفت میکرد، اما بعد از دیدن فعالیتهای من، او نه تنها مخالفت را کنار گذاشت بلکه خودش حامیام شد و حالا گهگاهی در دوخت لباس با من همکاری هم میکند.”
مدل فرهنگی
عاطفه با آن که در بیرون از افغانستان بزرگ شده اما اکثر وقتها و بیشتر مردم او را با پوشش افغانیاش میشناسد و شاید کمتر کسی بداند که او در افغانستان بزرگ نشده است. تصور عمومی بر این است که او با پوشش که دارد دختری بزرگ شده در افغانستان است تا بیرون از این کشور.
او جدا از این که در نمایشگاهها با لباس افغانی ظاهر میشود، در زندگی روزمره اش نیز لباسهای ساده با طرح زیبای داخلی به تن میکند.
عاطفه فصیحی میگوید که “من همیشه تلاش میکنم تا هویت فرهنگی افغانی را به نمایش بگذارم و به مردمی که فکر میکنند، که با لباس افغانی که بیشترش محفلی است در شهر و بازار قابل پوشیدن نیست بگویم که نه، لباسهای وطنی خیلی ظریف ساده و زیبا اند و در هر جا میتوان آن را پوشید فقط باید در انتخاب آن باید دقت کرد.”
او با اشاره به لباس که در تن داشتهاش گفت که “این دیزان وطنی از کار خود ما است که آن را طرح کردیم در عین حال که زیبا و راحت است خیلی ارزان قمیت است.”
عاطفه جدا از این که مدل است و در عرصه نمایش لباس ظاهر میشود، با دوخت لباسهای افغانی نیز آشنایی دارد و در طرح و دیزاین و دوخت آن موفق است.
با آن که مدلینگ در افغانستان سابقه طولانی ندارد، اما حوزه ای است که شماری از افغانها به آن گرایش داشته و میتواند در آینده نزدیک به عنوان یکی از مشاغل در بازار کار افغانستان تبدیل شود. با این حال، به نظر میرسد مدلهای فرهنگی که بتواند الگوی از تولیدات داخلی افغانستان را بیشتر برای بازارهای داخلی و خارجی این کشور ترویج نماید، در این کشور موفق تر عمل خواهند کرد.
ابوذر ملک نژاد همکار این گزارش بوده است.