امروزه و در جوامع مدرن بشری, اصل «تعیین سرنوشت» به عنوان یک قاعده آمره بینالمللی و جهانی شناخته میشود که بنا بر مفاد و مقتضای آن، مردم یک سرزمین, بایستی برای یک زندگی آرام و برپایی یک جامعه عاری از خشونت, خود شان تصمیم بگیرند و با توسل به خرد جمعی، اجتماع خود را بر مبنا و محور ارزشهای انسانی و اصول مورد احترام خویش بنیان نهند.
با این حساب، اگر مردم افغانستان بخواهند در امر مبارزه با جنگافروزی و ختم عداوت و دشمنی و به عبارت دیگر، برای برقراری صلح و زمینهسازی برای یک زندگی آرام و عاری از خشونت، نقشی بجا و موثر ایفا نمایند و بخواهند با بهرهگیری از خرد جمعی، آتشافروزی را، نفی و تصمیمی قاطع برای جلوگیری از بخون غلطیدن فرزندان شان بگیرند، فرصت کنونی برای تحقق این آرمان، استثنایی و طلایی است. زیرا تمام حامیان بینالمللی افغانستان به ویژه ایالات متحده آمریکا, کشورهای منطقه و تمام اقشار سیاسی و دولتمردان؛ هرچند با تفاوت نظر، بر این موضوع اذعان و اعتراف دارند که راهی جز صلح و آشتی برای عبور از وضعیت ناگوار فعلی نیست.
ضمن استقبال از ابتکار ایالات متحده برای آغاز گفتوگوی مستقیم با طالبان و اظهار خوشبینی نسبت به نتایج آن، یادآوری میگردد که تا کنون نقش مردم افغانستان در برقراری صلح و جلوگیری از جنگ نادیده گرفته شده و زمینه برای آن مساعد نگردیده است. از همین رو و بنا بر ضرورت انکارناپذیر برای حضور و ایفای نقش مردم در این عرصه، لازم است تمام نخبگان کشور اعم از فکری و سیاسی، در راستای تحقق آرمان دیرینه مردم افغانستان برای برقراری صلح و قطع جنگ و خونریزی در کشور، گردهمآمده و از این طریق، اهداف، استراتیژیها و برنامههای خود را به استحضار عموم مردم، اقشار، اصناف و گروههای سیاسی، مدنی و اجتماعی، و نیز حامیان بینالمللی افغانستان میرسانند.
1. اهداف
منشور همصدایی نخبگان، دو هدف عمده و اساسی را به قرار آتی تعریف و دنبال میکند:
1.1 دستیابی به صلح و قطع جنگ.
بدون تردید, صلح از ضرورتهای انکارناپذیر جامعه و از عوامل بنیادین ثبات سیاسی به شمار میرود. بدون صلح، راه رشد و توسعه به روی جامعه بسته خواهد بود و جامعه جنگزده یا درگیر جنگ، نه تنها از امنیت عمومی و آرامش کلی محروم است بلکه از هرگونه تحول مثبت و سازنده که لازمه پویایی و کمال طبیعی جامعه انسانی است، محروم خواهد بود.
افغانستان با آنکه نزدیک به سه قرن است که به عنوان یک دولت اظهار وجود نموده اما متاسفانه بدلیل اینکه در بخش اعظم از دوره طولانی حیات سیاسی خود, درگیر جنگ و منازعات خونین داخلی یا خارجی بوده از تکامل و پیشرفت و تعالی بازمانده است. مقایسه کوتاه و گذرای وضعیت افغانستان با همسایگانی که بیش از دو قرن با ما فاصله دارند، دلیل آشکاری برای درماندگی و پسماندگی کشور ماست.
آثار ویرانگر جنگهای خونین و طولانی، نه تنها افغانستان را از مدعای اصلی؛ یعنی تشکیل دولت و جامعه سیاسی باز نگاه داشته بلکه در انظار دیگران، جغرافیا و نام افغانستان یکسره با جنگ و ویرانی و تباهی گره خورده است. از سوی دیگر، نظر به اینکه افغانستان یک جامعه اسلامی و اکثر قریب به اتفاق مردم آن مسلمانند, ایجاب میکند بنا بر آموزههای دینی و دستورات قرآنی، جنگ و منازعه را خاتمه بخشیده مطابق حکم قرآن و خدای متعال، باید برادروار، زندگی جمعی خود را سروسامان دهند.
در نتیجه، صلح هم آرمان بشری، هم فرمان الهی و دستور قرآنی و هم نیاز بسیار جدی و شدید جامعه افغانی است. از همین رو، هدف اول ما، تامین و تحقق صلح پایدار و دستیابی به آن است.
1.2 حفظ نظام سیاسی(جمهوری اسلامی افغانستان).
افغانستان در طول حیات خود، کمتر شاهد ثبات سیاسی بوده است؛ بیثباتی سیاسی به طور عمده ناشی از سقوط و ظهور حکومتهایی است که در آنها و بر آنها، میل و اراده فردی زمامداران تعیین کننده بوده است. به بیان دیگر، از مطالعه تحولات قدرت در افغانستان به این جمعبندی میرسیم که دولتمداری و تشکیل جامعه سیاسی مدرن و متمدن، اولویت نداشته حکمرانی بر بنیاد خواست و رأی زمامدار، بیشتر مورد تکیه و تاکید بوده است. اگر واقعبینانه ارزیابی شود، به یقین یکی از عوامل عمده عقبماندگی افغانستان، بیثباتی سیاسی شمرده میشود.
نظام سیاسی افغانستان، به دنبال مذاکرات موفقانه و سپس، امضای موافقتنامه بن و پس از حصول توافق سیاسی میان نخبگان و اقشار گوناگون سیاسی داخلی و حامیان بینالمللی، بنا بر قانون اساسی مصوب جدی 1382 تاسیس گردید. هرچند ساختار نظام سیاسی؛ به ویژه نظر به تجارب شانزده ساله، ممکن است از جهات مختلف سیاسی و اداری با کاستیهایی همراه بوده و با چالشهایی روبرو باشد اما با اینهمه، گام بسیار بزرگی در راستای تامین ثبات سیاسی محسوب میگردد.
از دید ما، علیرغم ضرورت، اهمیت و حیاتی بودن صلح برای افغانستان، روند جاری صلح نباید موجب تزلزل شدید یا فروپاشی نظام سیاسی و از بین رفتن ارزشهای برخاسته از آن گردد؛ زیرا هرگونه ساختار بدیل و جایگزین، قطع نظر از کارآمدی و ناکارآمدی یا مقبولیت و عدم مقبولیت، تاثیرگذاری یا عدم تاثیر بر ارزشهای بدست آمده، بیثباتی سیاسی را در افغانستان تشدید و در نتیجه، بیاعتمادی به نخبگان و اهل سیاست را افزایش میدهد. هیچ تضمینی وجود ندارد که ساختار بدیل نیز پس از مدتی با همین چالش، مواجه نگردد. پس چه بهتر که برای نخستین بار، با عبرت از تاریخ پرفرازونشیب و با پندگرفتن از گذشته, سنگبنای موجود را استحکام بخشیده به ترمیم و بازسازی بنای آن بسنده نماییم.
2. استراتیژیها
ما برای دستیابی به اهداف متعالی خود, استراتیژیهای آتی را دنبال خواهیم کرد:
2.1 همگانی کردن صلح
از آنجا که صلح یک روند ملی و فراگیر است، محدود کردن آن به گروههای معین یا حلقات خاص، با ماهیت عامالشمول آن ناسازگار است. صلح یک ضرورت عینی و در نقطه مقابل جنگ به مثابه یک خطر عینی، قرار دارد. به عبارت دیگر، همانگونه که جنگ زندگی و آرامش تمام هموطنان عزیز ما را با خطر روبرو نموده است، صلح برای همه مردم افغانستان، نویدبخش یک زندگی آرام است. از همین رو، صلح در انحصار یک حلقه معین یا یک گروه کوچک هرچند نخبه، نمیتواند و نباید باشد.
درست است که صلح نیازمند مذاکرات تخصصی و پیچیده در نشستهای محدود است اما مقدمات، مبانی، شرایط، مکانیزمها و نتایج آن باید با مشورت و مشارکت تمام مردم افغانستان، تعریف و در مباحثات و مذاکرات، مدنظر قرار گیرد. در غیر آن، مردم افغانستان همچنان نسبت به صلح و فرایند آن ظنین و بدبین بوده اهل سیاست را به معامله و دادوستد بر مبنای منافع محدود شان، متهم خواهند کرد.
2.2 تخصصی کردن مذاکرات صلح
مذاکرات صلح مستلزم ضرورتها، ظرافتها و ظرفیتهایی است که بتواند روند آن را تسریع بخشیده تحقق آن را تسهیل نماید. تسریع و تسهیل روند صلح، در صورتی امکانپذیر است که مذاکرات مربوط، توسط متخصصان فن به پیش برده شود؛ متخصصانی که با آگاهی، جامعنگری و وفاداری به افغانستان پشت میز مذاکره بنشینند و مذاکرات صلح را به دور از ملاحظات زودگذر مقطعی و سیاسی به سرانجام برسانند. مذاکرات غیرتخصصی, افزون بر اتلاف زمان و هدر دادن فرصت، پیامدهای مثبت و رضایتبخشی هم نخواهد داشت.
2.3 مذاکرات معطوف به آینده
بدون شک، جنگ برای افغانستان، ویرانگر بوده و برای مردم آن، خاطرات تلخ و تجارب ناخوشایندی به همراه داشته است اما تاکید بر حوادث و آثار جنگ از جمله محاکمه جنگاوران، موجب از دست رفتن فرصت و به بیراهه رفتن مذاکرات است. از دید ما، مذاکرات موفق و پرثمر آن است که معطوف به آینده و با هدف مهار و فراموشی جنگ و آثار آن صورت گیرد. بر این اساس, تشخیص مباحث و مسائل قابل طرح در آجندای مذاکرات از اهمیت بالایی برخوردار خواهد بود. این هدف در صورتی محقق میگردد که مذاکرات صلح، هم بر حزم و احتیاط استوار باشد و هم خواستها و تمایلات مردم افغانستان برای موفقیت آن، بازتاب داده شود.
2.4 ایجاد همصدایی
فایق آمدن بر مشکلات احتمالی فرا راه صلحسازی، صلحبانی و تثبیت صلح، مستلزم همسویی و همصدایی میان تمام اقشار و نیروهای سیاسی در کشور است. این هدف در صورتی برآورده میگردد که ملاحظات و دیدگاههای نخبگان در خصوص ریشههای منازعه در افغانستان از یکسو، و عوامل موثر بر نظامسازی از سوی دیگر، مورد شناسایی و تشخیص قرار گیرند. از دید ما، برخورد با صلح و سرنوشت آینده کشور از روی مسامحه و مجامله، نادرست و زیانبار است. ما زمانی به صلح واقعی، پایدار، مطمئن و قابل اعتماد دست مییابیم که در حل منازعه به ریشههای تاریخی و اجتماعی آن توجه کامل نماییم و برای رهایی از آن، همه همصدا به سوی ایجاد یک جامعه مدنی و مدرن بر مبنا و محور دولت، گام برداریم. در غیرآن، صلح ما، مقطعی، ناپایدار و شکننده خواهد بود.
3. اقدامات
ما برای تحقق اهداف و تطبیق استراتیژیهای پیشگفته, اقدامات آتی را پیشنهاد میکنیم:
3.1 مسئله شناسی
از آنجا که هدف اساسی, تامین صلح پایدار و ریشهکنی منازعه در افغانستان است، شناسایی مسائل چالشزا در امر ایجاد صلح(Peace Making)، حفظ صلح(Peace Keeping) و تثبیت صلح(Peace Building)، ضروری شمرده میشود. از سوی دیگر، حفظ نظام موجود با هدف تحکیم ثبات سیاسی در کشور از اهمیت فراوانی برخوردار است اما در عین حال، یکی از مسائل بحثبرانگیز و مناقشهآفرین، هم به لحاظ تئوریک و هم نظر به تجربه، کاستیها و چالشهای موجود در ساختار سیاسی نظام است. از همین رو، این موضوع نظر به درجه اهمیت و ضرورت، تاکنون بارها در محافل علمی و غیرعلمی مورد بحث و واکاوی قرار گرفته دیدگاههای مفید و سازنده در این ارتباط موجود است. ما برای تشخیص این مسائل, نقاط ضعف و آسیبهای جدی جامعه را در راستای مراحل سهگانه (صلحسازی, صلحبانی, تثبیت صلح) تشخیص نموده و در نتیجه، برای مقابله با آنها، در جریان مذاکرات و فردای پس از موفقیت مذاکرات، راهکارهای موثر و کارآمدی تعریف و ارائه میکنیم.
3.2 اجماع نخبگان
دستیابی به صلح پایدار و حفظ نظام سیاسی بیش از هرچیزی به اجماع و توافق نظر کلی نخبگان فکری و سیاسی منوط و وابسته است. از همین رو، ما برای تحقق اهداف یادشده بر این عامل اساسی و تعیین کننده تاکید نموده و ضرورت آن را بیش هر زمان دیگر، شدید و جدی میدانیم. به این منظور، موارد و مراحل آتی پیشنهاد میگردد:
یک، برگزاری نشستهای منظم دو یا چندجانبه میان بزرگان سیاست کشور جهت تبادل نظر.
دو، برگزاری نشستهای عمومی با حضور نخبگان فکری و سیاسی و بزرگان سیاست.
سه، جمعبندی و دستهبندی دیدگاههای ارائه شده توسط یک تیم تخصصی.
چهار، تشخیص مسائل قابل بحث جهت کاهش یا از بین بردن اختلاف نظر میان بزرگان و نخبگان یا گروههای ذیدخل در روند ملی صلح.
پنج، ترتیب نشستهای لازم و بحث برای توحید و تقریب موارد اختلاف.
شش، تعریف یک مکانیزم تسهیل کننده برای ملاقاتها و نشستهای یادشده با هدف تحقق اجماع سیاسی.
3.3 جلب مشارکت جامعه بینالمللی
نظر به اینکه مسئله صلح افغانستان, بدون حمایت و پشتیبانی همکاران منطقهای و بینالمللی بهخوبی به پیش نمیرود، بایستی برنامه منظمی همانند پروسه کابل، برای جلب حمایت و مشارکت آنان ترتیب و به اجرا گذاشته شود. افزون بر آن، برای جلوگیری از اتلاف وقت، از همکاران بینالمللی افغانستان تقاضا شود از اقدامات موازی یا مزاحم در امر ایجاد صلح، اجتناب نمایند. از همین رو، مذاکرات بینالافغانی بایستی با مشارکت موثر و چه بسا مدیریت ملل متحد و همکاری همه جانبه کشورهای دوست به شمول کشورهای همسایه، منطقه، اروپا و آمریکا، همزمان یا بلافاصله بعد از امضای موافقتنامه میان ایالات متحده و طالبان آغاز گردد.
تردیدی ندارد که توافقات صلح، بدون تضمین جامعه جهانی و مجامع بینالمللی، به نتیجه مطلوبی نخواهد رسید و از سوی دیگر، ممکن است از امضای موافقتنامه صلح میان آمریکا و طالبان تا امضای موافقتنامه بینالافغانی، فاصله زمانی زیادی را در برداشته باشد، پیشنهاد میگردد ملل متحد در روند مذاکرات بینالافغانی، امضای موافقتنامههای صلح و مراحل تطبیق آن نقشی برجسته و تعیین کننده داشته باشد و از همین مسیر، حمایت و ضمانت کشورهای دخیل در قضایای افغانستان تحصیل گردد.
3.4 تشکیل و پشتیبابی تیم مذاکره
نظر به تخصصی بودن مذاکرات صلح و وجود پیچیدگیهای خاص سیاسی و غیرسیاسی در آن، لازم است تیم مذاکره از جانب مردم(به شمول حکومت) افغانستان از افراد متخصص و صاحبنظر تشکیل شود تا بتوانند با درایت و مهارت، عمق مسائل را شناسایی نموده راههای حل مطلوب و منطقی برای آن بیابند. از دید ما، اعضای تیم مذاکره باید از تمام مردم و اقوام افغانستان نمایندگی کند اما شرط اساسی و ضروری برای حضور در تیم مذاکره دانش و تخصص لازم در زمینههای خاصی است که دشواریهای مذاکرات آن را اقتضا مینماید.
به همین ملاحظه، پیشنهاد میگردد تیم مذاکره از پشتیبانی یک تیم تخصصی برخوردار باشد که از افراد صاحبنظر در مسائل حقوقی، سیاسی، نظامی، روابط بینالملل، دیپلوماسی، مصالحه و مطالعات پس از جنگ تشکیل شده باشد.
3.5 تشکیل جرگه ملی صلح
اجماع نخبگان اقتضا دارد روند صلح از رهبری واحد برخوردار باشد. به این منظور و با توجه به خصوصیت عرفی جامعه افغانی، جرگه ملی صلح با هدف مشروعیت دهی به آن با ترکیب آتی پیشنهاد میگردد:
یک، هیئت رهبری که تعداد مشخصی از بزرگان سیاست کشور را در برگیرد.
دو، هیئت عمومی جرگه متشکل از تمام اقشار و اصناف و اقوام با تعداد تقریبی 300 تا 400 عضو.
سه، تیم تخصصی مذاکره متشکل از تعداد اندک؛ حدود 15 تا 18 عضو.
چهار، تیم تخصصی حمایت کننده متشکل از تعداد تقریبی 20 تا 25 عضو.
پنج، کمیتههای تماس و کمیتههای فرعی موردنیاز از میان اعضا.
شش، دارالانشا به عنوان متصدی امور اجرایی و خدمات و تسهیل کننده برنامههای جرگه.
نحوه گزینش اعضای جرگه، وظایف جرگه و تعیین رئیس و مسئولان دارالانشاء در لایحه جداگانه توضیح گردد.
3.6 تعیین موضوعات قابل مذاکره
به صورت کلی از دید ما مسائل آتی برای رسیدن به یک صلح پایدار, قابل بحث و مذاکره دانسته میشوند:
یک، آتشبس فوری و سراسری.
دو، خروج قوای خارجی و مسائل مربوط به توافق میان طالبان و آمریکا.
سه، ترتیبات موقت یا مرحله گذار.
چهار، تعدیل یا تجدید قانون اساسی با هدف اصلاحات ساختاری در نظام سیاسی.
پنج، مکانیزمهای تضمین کننده برای صلحسازی, صلحبانی و تثبیت صلح.
شش، انتخابات و مشارکت سیاسی پس از صلح.
هفت، تدابیر امنیتی در مرحله گذار.
هشت، تعیین تکلیف نیروهای طالبان و راههای جذب آنان در ساختار دولت و زندگی عادی.
نه، وضعیت بیجاشدگان.
ده، خلع سلاح عمومی.
لازم به ذکر است که نحوه مذاکره، نظارت بر آن، درج موضوع در آجندای مذاکره و همینطور، نحوه سهمگیری ملل متحد و کشورهای دخیل، نگارش و امضای موافقتنامه صلح، تضمینات بینالمللی برای تطبیق موافقتنامه و سایر مسائل لازم در لوایح مربوط توضیح داده شده و توسط جرگه ملی صلح، تصویب گردد.