شاید بتوان نوروز را تنها سنت کهن و باستانی دانست که طی قرون و اعصار همچنان باقی مانده و باورها و اعتقادات تاریخی و پیش از تاریخ نتوانسته است که آن را از بین ببرد و یا حتی کمرنگ سازد. امروزه نیز ملل و کشورهای فراوانی در شرق عالم از چین تا مدیترانه، آن را شکوهمندانه گرامی میدارند و آیینها و رسوم آن را با اندک تفاوتی برگزار میکنند؛ به خصوص این مراسم باستانی در کشور افغانستان نیز به شکل باشکوهی گرامی داشته میشود.
جدا از گذشتۀ طولانی برگزاری این آیینها در دیگر ممالک آریایی، در افغانستان این آیینها و سنتها قدمتی به اندازه تاریخ اینکشور دارد؛ اما فیالواقع شکوهمندانهترین جشنها در دربارهای ترکی خراسان یا افغانستان کنونی در روزگار غزنویانِ ترک برگزار میگردید و پس از ایشان این سنتِ فرهنگی همچنان در این سرزمین پایدار ماند و مردمان این کشور چه در شهرها و چه در روستاها با شور و شادی، روز اول سال شمسی یا نوروز را با انجام مراسم خاصی گرامی میدارند.
علت اصلی ماندگاری و گستردگی این جشن باستانی به نظر میرسد، آن باشد که آیینها و رسوم نوروزی تابع حوادث خاص تاریخی، سیاسی، اجتماعی و یا حتی وقایع ملی نبوده است و ملل مختلف شرقی به خصوص افغانیان آن را از روی اعتقاد و باور به مفاهیمی که هیچ گاه دستخوش مرور زمان نگردیده و نمی شود، برگزار کردهاند و هنوز هم بزرگ میشمارند و جشن میگیرند؛
شواهد مختلف، دیرینگی جشن نوروز در میان ملل و اقوام مختلف آسیایی و به ویژه آرینها را نشان میدهد. این جشن که به رغم حوادث متنوع و مختلف تاریخی، سیاسی و اجتماعی همچنان بر جای مانده است، تنها جشنی است که در بیشتر کشورهای آسیایی، با انجام آداب و رسوم خاص و زیادتر مشابه به یکدیگر، برگزار میگردد و به مانند یکی از میراثهای ارجمند تاریخ بشر بدان نگریسته میشود؛ زیرا جشنِ زایش دوباره طبیعت بوده و بنا به باور عام، جهان مادی دچار دگرگونی و تغییر و نوزایی میگردد. بنا براین نوروز به عنوان یک موضوع مهم فرهنگی و اجتماعی میتواند مورد مطالعه و مداقه واقع شود.
مفهوم شناسی
گویند نوروز به معنای روز نو و تازه و روزی که سال نو بدان آغاز گردد. در اصل در زبان پهلوی «نوک روج» (Nok Roc) و یا «نوگ روز» (Nog Roz) بوده است. (لوح نخست،1388: 2) و به نوشته بیرونی در التفهیم «نخستین روز از فروردین ماه و از این جهت روز نو نام کردند که پیشانی سال نو است.» (معین،1387: 43)
آریاییها (ایرانیها) عمدتا آن را به جمشید پادشاه اساطیری نسبت دادهاند و گویند که چون جمشید «زیاد در شاهراه گردش مینمود و چون خواست به آذربایجان داخل شود بر سریری از زر نشست و مردم به دوش خود آن تخت را می بردند و چون پرتو آفتاب بر آن تخت بتابید و مردم آن را دیدند، این روز را عید گرفتند.» (بیرونی،1377: 327) فردوسی در شاهنامه نیز مبدع نوروز را جمشید دانسته و آورده است:
به جمشید بر، گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین
برآسوده از رنج تن دل ز کین
بزرگان به شادی بیاراستند
می و جام و رامشگران خواستند
چنین روز فرخ از آن روزگار
بمانده از آن خسروان یادگار
نوروز در روزگار باستان
شاید پیشینه جشن نوروز به سدهها و هزارههای پیش برگردد؛ زیرا این عید برخلاف دیگر مراسم که به نحوی زیر تاثیر حوادث تاریخی، سیاسی، اجتماعی و قومی است چنین خاصیتی نداشته و پیوند مستقیم با آفرینش و طبیعت دارد و جشنی است متعلق به فطرت و هستی آدمی؛ زیرا نوروز به علت وابستگی به طبیعت و رابطهای که طبیعت با خدا و انسان دارد به وجود آمده و سپس استمرار یافته است و شاید به همین دلیل مورد قبول و تائید ادیان، مذاهب و عقلای عالم قرار گرفته است و بنابراین تا جاییکه حافظه تاریخی بشر به یاد دارد، عمدتاً اقوام آسیایی و به ویژه آرینها آن را بزرگ و نیکو شمردهاند. در روایات آریایی (ایرانی) نوروز سابقهای چند هزار سال پیش از میلاد داشته و بر حسب متون پارسی، جمشید، جمشاد یا جمعالشاد آن را بنیاد گذاشته است و برخی نوشتهاند که «بر اثر محاسباتی که در زمان کیومرث شد، معلوم گردید که فروردین (حمل) در هر سال چند ساعت از موقع اصلی خود عقب افتاده است و در مدت هزار و چهارصد و شصت ویک سال باز بدان محل که نقطه اعتدال ربیعی باشد باز میگردد. از موقعی که کیومرث حساب سال شمسی را پیدا کرد تا صدوبیست ویکمین سال سلطنت جمشید این روز به آخر رسید و فصل به محل نخستین باز گشت. چون جمشید آن روز را دریافت جشن ساخت و نوروزش نام نهاد…» در ادامه همین سخن ابوعثمان جاحظ گوید: «اول کسی که نوروز را به وجود آورد کیاخسرو بن پرویز جهان است و اصل در نوروز این بود که او در این روز بر دنیا پادشاه شد و اقالیم ایرانشهر را آبادان گردانید» که محتملا کیاخسرو بر همان جمشید تعلق گیرد. (خاتمی،1389: 4)
شاهان هخامنشی از جمله داریوش (484-521 ق.م) به هنگام نوروز به معابد میرفتند و در این ایام بار عام میدادند و در تخت جمشید مراسمی برگزار میشد و طی آن شاه نمایندگان اقوام قلمرو خویش را به حضور میپذیرفت و تحایف و هدایایی از آنها دریافت میکرد. (لوح نخست،1388: 2) پسانتر در روزگار ساسانیان این عید برای شش روز دوام داشت و شاهان و مردم در هر روز مراسم و آیینهای خاصی را برگزار میکردند. (بیرونی، 332) در همین روزگار کوشانیان در خراسان یا افغانستان امروزی جشن نوروز را در معابد بودایی و آتشکدهها برپا میکردند و به روایت شوان زینک سیاح چینی در چارشهر شاهی بامیان در کنار معبد، مراسم جشنی به نام «دوتشو» در نوروز برگزار میگردید و طی آن پادشاه، اموال و جواهرات سلطنتی و حتی فرزندان خویش را وقف مینمود. (پنجشیری،1396: 9)
نوروز در دوره اسلامی
هرچند در نخستین قرون اسلامی جایگاه باورها و سنن قدیمی و باستانی قدری متزلزل شد و از اهمیت بسیاری از سنتها کاسته گردید؛ اما نظر به ویژگیها و خصلت خاص نوروز که بیشتر با طبیعت مخلوقِ خداوندِ توانا و طبیعت درونی انسان سازگاری داشت، این رسم بار دیگر احیا گردید و اسلام نیز که بنانهاده شده بر فطرت آدمیان بود با آن مخالفت جدی ننمود. به گزارش جاحظ در المحاسن و الاضداد حضرت علی (ع) هدایای نوروزی عجمان را پذیرفت و فرمود: «هر روز نوروز ماست» و سپس در دربار خلفای اموی دریافت تحایف نوروزی امری رسمی شد و در عهد خلفای عباسی کار بدانجا رسید که حمزه بن حسن اصفهانی رسالهای با عنوان «اشعار السائره فی النیروز و المهرجان» تألیف کرد. (خاتمی،1389: 4-5)
طرفهتر آنکه فرمانروایان ترک غزنوی خراسان (افغانستان کنونی) که به دلیل فراوانی زر و غنایم و ثروتهای افسانهای هند غرق تجمل و عشرت بودند، در برگزاری جشنهای بزرگ و با شکوه و مملو از مراسم خاصِ شادیانه شهره بودند و در روزهای نوروز و عید افزون بر برپایی مجالس بزرگ که معمولا در کنار باغها و گلهای رنگارنگ و با حضور مطربان و آوازخوانان شکل میگرفت، صلهها و هدایای فراوانی به شاعران و مدح گویان اعطا میکردند.
در همین عهد (غزنویان) از حسن قضا و تصادف، نوروز در سال 458 ش. / 471ق. / 1079م. برابر شد با اعتدال ربیعی و جشن بهار؛ کما اینکه فرخی سیستانی این تقارن را در بیتی چنین انعکاس داده است:
از این فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل، سعادت باد پیروزی
و لذا بفرمودند و جشن را با تشریفات بیشتری برگزاری کردند (مرادی،1390: 47/ پنجشیری،1396: 10)
آداب و رسوم نوروزی
آیینها و رسوم وابسته به نوروز در افغانستان از سابقه بس دراز برخوردار میباشد. جدا از روزگار باستان که در آن انواع رسوم به مانند: میله سامانه، انواع مسابقات، ورزشها و بازیها، رقص و پایکوبی، آب پاشان و رد و بدل تحایف و هدایا متداول بود،(بیرونی،1377: 331/ پنجشیری،1396: 11) اکنون نیز با آغاز فصل بهار و به ویژه در ایام نوروز، آداب و رسوم خاص اجرا میگردد که فهرست بخشی از آنها ابراز میگردد:
ـ تهیه شربت هفت میوه توسط خانمها که آن را از میوههای خشک چون سنجد، بادام، پسته، کشمش، زردآلوی خشک، چهار مغز یا گردو و هیل آماده میکنند؛
ـ میله سمنک در شب اول نوروز؛
ـ بر افراشتن جهنده (پرچم) بر مزارات به خصوص در مزارشریف در بلخ؛
ـ دود کردن اسپند برای دفع بلا و پلیدی و دفع چشم زخم و نظر و در آن هنگام به خصوص در کابل میگفتند: اسپند، بلابند، بیگزند، به حق شاه نقشبند(اشاره به خواجه بهاءالدین بلاگردان نقشبندیه)، چشم ایش، چشم خویش، چشم بداندیش، بسوزه به آتش تیز.(جاوید،1387: 773)
ـ پاککاری کوچه و خیابان و نیز خانهتکانی توسط خانمها؛
ـ نهالشانی؛
ـ دید و بازدید فامیلها و اقارب؛
ـ خواندن اشعار به صورت شفاهی توسط کودکان از جمله این شعر:
نوروز نو باز آمده
بلبل به آواز آمده
دلها به پرواز آمده
بابا بده نوروزیام
گلها به گلزار آمده
قمری به گفتار آمده
آهو بهکهسار آمده
بابا بده نوروزیام
ای مادر نیکو سرشت
جای تو در طاق بهشت
طفلان کنندم سرزنشت
توهم بده نوروزیام
خاله تو هم تاج سری
از خلق دنیا بهتری
از زندگی برخوری
تو هم بده نوروزیام
ماما تویی روح و روان
باشی همیشه در جهان
شادان و خندان و جوان
تو هم بده نوروزیام (قنواتی،1387: 13)
نتیجه
نتیجه آنکه برخلاف آن نظرِ شماری از پژوهشگران که نوروز و مراسم وابسته به آن را متعلق و بنا نهاده شدۀ یک قوم خاص میدانند، این جشن چه در باستان و چه هم اکنون یک جشن عام بوده و انسانها بر اساس فطرتشان با آن پیوند و ارتباط برقرار ساختهاند و جالب آنکه این جشن، تابع حوادث و رویدادهای تاریخی،سیاسی، اجتماعی و دیگر اتفاقات کوچک و بزرگ واقع نشده است.
بنا براین در تاریخ چندین هزار ساله گذشته در بیشتر سالها از سوی ملوک و شاهان، بزرگان و ارکان ملک و ملت در افغانستان امروزی نیز به نیکوترین وجهی جشن و عید گرفته شده است؛ کما اینکه همین اکنون نیز چنین است و در افغانستان با آداب و رسومِ نسبتا خاصی ، آغاز سال شمسی و بهار طبیعت را که یادآور صنع خداوند، تجلی صفت خالقیت الهی و بازگوکنندۀ هدیه زندگی، رویش و جوشش است، جشن میگیرند و گرامی میدارند.
منابع و ماخذ
بیرونی، ابوریحان، آثارالباقیه، ترجه اکبر دانا سرشت، تهران: امیرکبیر، چ4، 1377.
پنجشیری، عزیز احمد، «نوروز و خاستگاه آن»، گاهنامه فرهنگ،ش2، 1396.
جاوید،احمد،«نوروز در افغانستان»، نوروزنامه، به اهتمام علی دهباشی، تهران: نشر نقد افکار، 1387.
خاتمی، احمد،«نوروز در فرهنگ ایرانی- اسلامی»، کتاب ماه ادبیات،ش36، 1389.
«لوح نخست»، کتاب ماه ادبیات، ش 35، 1388.
مرادی،صاحب نظر، سلام بر نوروز آریایی، کابل: سعید، 1390.
معین، محمد،«جشن نوروز»، نوروزنامه، به اهتمام علی دهباشی، تهران: نشر نقد افکار، 1387
این مقاله برای خبرنامه نگاشته شده و دیدگاه های که در آن آمده، مختص نویسنده آن میباشد و لزوما بازتاب سیاست نشراتی خبرنامه نیست.