بررسی پدیده نوروز در فرهنگ افغانستان

توسطعارفه انصاری

فروردین ۱, ۱۳۹۸ به روز رسانی : فروردین ۱, ۱۳۹۸

شاید بتوان نوروز را تنها سنت کهن و باستانی دانست که طی قرون و اعصار همچنان باقی مانده و باورها و اعتقادات تاریخی و پیش از تاریخ نتوانسته است که آن را از بین ببرد و یا حتی کمرنگ سازد. امروزه نیز ملل و کشورهای فراوانی در شرق عالم از چین تا مدیترانه، آن را شکوهمندانه گرامی می­دارند و آیین­ها و رسوم آن را با اندک تفاوتی برگزار می­کنند؛ به خصوص این مراسم باستانی در کشور افغانستان نیز به شکل باشکوهی گرامی داشته می‌شود.

جدا از گذشتۀ طولانی برگزاری این آیین­ها در دیگر ممالک آریایی، در افغانستان این آیین­ها و سنت­ها قدمتی به اندازه تاریخ این­کشور دارد؛ اما فی­الواقع شکوهمندانه­ترین جشن­ها در دربارهای ترکی خراسان یا افغانستان کنونی در روزگار غزنویانِ ترک برگزار می­گردید و پس از ایشان این سنتِ فرهنگی همچنان در این سرزمین پایدار ماند و مردمان این کشور چه در شهرها و چه در روستاها با شور و شادی، روز اول سال شمسی یا نوروز را با انجام مراسم خاصی گرامی می­دارند.

 علت اصلی ماندگاری و گستردگی این جشن باستانی به نظر می­رسد، آن باشد که آیین­ها و رسوم نوروزی تابع حوادث خاص تاریخی، سیاسی، اجتماعی و یا حتی وقایع ملی نبوده است و ملل مختلف شرقی به خصوص افغانیان  آن را از روی اعتقاد و باور به مفاهیمی که هیچ گاه دستخوش مرور زمان نگردیده و نمی شود، برگزار کرده­اند و هنوز هم بزرگ می­شمارند و جشن می­گیرند؛

شواهد مختلف، دیرینگی جشن نوروز در میان ملل و اقوام مختلف آسیایی و به ویژه آرین­ها را نشان می­دهد. این جشن که به رغم حوادث متنوع و مختلف تاریخی، سیاسی و اجتماعی همچنان بر جای مانده است، تنها جشنی است که در بیشتر کشورهای آسیایی، با انجام آداب و رسوم خاص و زیادتر مشابه به یکدیگر، برگزار می­گردد و به مانند یکی از میراث­های ارجمند تاریخ بشر بدان نگریسته می­شود؛ زیرا جشنِ زایش دوباره طبیعت بوده و  بنا به باور عام، جهان مادی دچار دگرگونی و تغییر و نوزایی می­گردد. بنا براین نوروز به عنوان یک موضوع مهم فرهنگی و اجتماعی می­تواند مورد مطالعه و مداقه واقع شود.

مفهوم شناسی

گویند نوروز به معنای روز نو و تازه و روزی که سال نو بدان آغاز گردد. در اصل در زبان پهلوی «نوک روج» (Nok Roc) و یا «نوگ روز» (Nog Roz) بوده است. (لوح نخست،1388: 2) و به نوشته بیرونی در التفهیم «نخستین روز از فروردین ماه و از این جهت روز نو نام کردند که پیشانی سال نو است.» (معین،1387: 43)

آریایی­ها (ایرانی­ها) عمدتا آن را به جمشید پادشاه اساطیری نسبت داده­اند و گویند که چون جمشید «زیاد در شاهراه گردش می­نمود و چون خواست به آذربایجان داخل شود بر سریری از زر نشست و مردم به دوش خود آن تخت را می بردند و چون پرتو آفتاب بر آن تخت بتابید و مردم آن را دیدند، این روز را عید گرفتند.» (بیرونی،1377: 327) فردوسی در شاهنامه نیز مبدع نوروز را جمشید دانسته و آورده است:

به جمشید بر، گوهر افشاندند

مر آن روز را روز نو خواندند

سر سال نو هرمز فرودین

برآسوده از رنج تن دل ز کین

بزرگان به شادی بیاراستند

می و جام و رامشگران خواستند

چنین روز فرخ از آن روزگار

بمانده از آن خسروان یادگار

نوروز در روزگار باستان

شاید پیشینه جشن نوروز به سده­ها و هزاره­های پیش برگردد؛ زیرا این عید برخلاف دیگر مراسم که به نحوی زیر تاثیر حوادث تاریخی، سیاسی، اجتماعی و قومی است چنین خاصیتی نداشته و پیوند مستقیم با آفرینش و طبیعت دارد و جشنی است متعلق به فطرت و هستی آدمی؛ زیرا نوروز به علت وابستگی به طبیعت و رابطه­ای که طبیعت با خدا و انسان دارد به وجود آمده و سپس استمرار یافته است و شاید به همین دلیل مورد قبول و تائید ادیان، مذاهب و عقلای عالم قرار گرفته است و بنابراین تا جایی­که حافظه تاریخی بشر به یاد دارد، عمدتاً اقوام آسیایی و به ویژه آرین­ها آن را بزرگ و نیکو شمرده­اند. در روایات آریایی (ایرانی) نوروز سابقه­ای چند هزار سال پیش از میلاد داشته و بر حسب متون پارسی، جمشید، جمشاد یا جمع­الشاد آن را بنیاد گذاشته است و برخی نوشته­اند که «بر اثر محاسباتی که در زمان کیومرث شد، معلوم گردید که فروردین (حمل) در هر سال چند ساعت از موقع اصلی خود عقب افتاده است و در مدت هزار و چهارصد و شصت ویک سال باز بدان محل که نقطه اعتدال ربیعی باشد باز می‌گردد. از موقعی که کیومرث حساب سال شمسی را پیدا کرد تا صدوبیست ویکمین سال سلطنت جمشید این روز به آخر رسید و فصل به محل نخستین باز گشت. چون جمشید آن روز را دریافت جشن ساخت و نوروزش نام نهاد…» در ادامه همین سخن ابوعثمان جاحظ گوید: «اول کسی که نوروز را به وجود آورد کیاخسرو بن پرویز جهان است و اصل در نوروز این بود که او در این روز بر دنیا پادشاه شد و اقالیم ایرانشهر را آبادان گردانید» که محتملا کیاخسرو بر همان جمشید تعلق گیرد. (خاتمی،1389: 4)

شاهان هخامنشی از جمله داریوش (484-521 ق.م) به هنگام نوروز به معابد می­رفتند و در این ایام بار عام می­دادند و در تخت جمشید مراسمی برگزار می­شد و طی آن شاه نمایندگان اقوام قلمرو خویش را به حضور می­پذیرفت و تحایف و هدایایی از آن­ها دریافت می­کرد. (لوح نخست،1388: 2) پسانتر در روزگار ساسانیان این عید برای شش روز دوام داشت و شاهان و مردم در هر روز مراسم و آیین­های خاصی را برگزار می­کردند. (بیرونی، 332) در همین روزگار کوشانیان در خراسان یا افغانستان امروزی جشن نوروز را در معابد بودایی و آتشکده­ها برپا می­کردند و به روایت شوان زینک سیاح چینی در چارشهر شاهی بامیان در کنار معبد، مراسم جشنی به نام «دوتشو» در نوروز برگزار می­گردید و طی آن پادشاه، اموال و جواهرات سلطنتی و حتی فرزندان خویش را وقف می­نمود. (پنجشیری،1396: 9)

نوروز در دوره اسلامی

هرچند در نخستین قرون اسلامی جایگاه باورها و سنن قدیمی و باستانی قدری متزلزل شد و از اهمیت بسیاری از سنت­ها کاسته گردید؛ اما نظر به ویژگی­ها و خصلت خاص نوروز که بیشتر با طبیعت مخلوقِ خداوندِ توانا و طبیعت درونی انسان سازگاری داشت، این رسم بار دیگر احیا گردید و اسلام نیز که بنانهاده شده بر فطرت آدمیان بود با آن  مخالفت جدی ننمود. به گزارش جاحظ در المحاسن و الاضداد حضرت علی (ع) هدایای نوروزی عجمان را پذیرفت و فرمود: «هر روز نوروز ماست» و سپس در دربار خلفای اموی دریافت تحایف نوروزی امری رسمی شد و در عهد خلفای عباسی کار بدان‌جا رسید که حمزه بن حسن اصفهانی رساله­ای با عنوان «اشعار السائره فی النیروز و المهرجان» تألیف کرد. (خاتمی،1389: 4-5)

طرفه­تر آن‌که فرمانروایان ترک غزنوی خراسان (افغانستان کنونی) که به دلیل فراوانی زر و غنایم و ثروت­های افسانه­ای هند غرق تجمل و عشرت بودند، در برگزاری جشن­های بزرگ و با شکوه و مملو از مراسم خاصِ شادیانه شهره بودند و در روزهای نوروز و عید افزون بر برپایی مجالس بزرگ که معمولا در کنار باغ­ها و گل­های رنگارنگ و با حضور مطربان و آوازخوانان شکل می­گرفت، صله­ها و هدایای فراوانی به شاعران و مدح گویان اعطا می­کردند.

در همین عهد (غزنویان) از حسن قضا و تصادف، نوروز در سال 458 ش. / 471ق. / 1079م. برابر شد با اعتدال ربیعی و جشن بهار؛ کما این‌که فرخی سیستانی این تقارن را در بیتی چنین انعکاس داده است:

از این فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی

نصیب خسرو عادل، سعادت باد پیروزی

و لذا بفرمودند و جشن را با تشریفات بیشتری برگزاری کردند (مرادی،1390: 47/ پنجشیری،1396: 10)

آداب و رسوم نوروزی

آیین­ها و رسوم وابسته به نوروز در افغانستان از سابقه بس دراز برخوردار می­باشد. جدا از روزگار باستان که در آن انواع رسوم به مانند: میله سامانه، انواع مسابقات، ورزش­ها و بازی­ها، رقص و پایکوبی، آب پاشان و رد و بدل تحایف و هدایا متداول بود،(بیرونی،1377: 331/ پنجشیری،1396: 11) اکنون نیز با آغاز فصل بهار و به ویژه در ایام نوروز، آداب و رسوم خاص اجرا می­گردد که فهرست بخشی از آن­ها ابراز می­گردد:

ـ تهیه شربت هفت میوه توسط خانم­ها که آن را از میوه­های خشک چون سنجد، بادام، پسته، کشمش، زردآلوی خشک، چهار مغز یا گردو و هیل آماده می­کنند؛

ـ میله سمنک در شب اول نوروز؛

ـ بر افراشتن جهنده (پرچم) بر مزارات به خصوص در مزارشریف در بلخ؛

ـ دود کردن اسپند برای دفع بلا و پلیدی و دفع چشم زخم و نظر و در آن هنگام به خصوص در کابل می­گفتند: اسپند، بلابند، بی­گزند، به حق شاه نقشبند(اشاره به خواجه بهاء­الدین بلاگردان نقشبندیه)، چشم ایش، چشم خویش، چشم بداندیش، بسوزه به آتش تیز.(جاوید،1387: 773)

ـ پاک‌کاری کوچه و خیابان و نیز خانه­تکانی توسط خانم­ها؛

ـ نهال‌شانی؛

ـ دید و بازدید فامیل­ها و اقارب؛

ـ خواندن اشعار به صورت شفاهی توسط کودکان از جمله این شعر:

نوروز نو باز آمده

بلبل به آواز آمده

دل­ها به پرواز آمده

بابا بده نوروزی­ام

گل­ها به گلزار آمده

قمری به گفتار آمده

آهو به­کهسار آمده

بابا بده نوروزی­ام

ای مادر نیکو سرشت

جای تو در طاق بهشت

طفلان کنندم سرزنشت

توهم بده نوروزی­ام

خاله تو هم تاج سری

از خلق دنیا بهتری

از زندگی برخوری

تو هم بده نوروزی­ام

ماما تویی روح و روان

باشی همیشه در جهان

شادان و خندان و جوان

تو هم بده نوروزی­ام (قنواتی،1387: 13)

نتیجه

نتیجه آن‌که برخلاف آن نظرِ  شماری از پژوهشگران که نوروز و مراسم وابسته به آن را متعلق و بنا نهاده شدۀ یک قوم خاص می­دانند، این جشن چه در باستان و چه هم اکنون یک جشن عام بوده و انسان­ها بر اساس فطرت­شان با آن پیوند و ارتباط برقرار ساخته­اند و جالب آن‌که این جشن، تابع حوادث و رویدادهای تاریخی،سیاسی، اجتماعی و دیگر اتفاقات کوچک و بزرگ واقع نشده است.

بنا براین در تاریخ چندین هزار ساله گذشته در بیشتر سال­ها از سوی ملوک و شاهان، بزرگان و ارکان ملک و ملت در افغانستان امروزی نیز به نیکوترین وجهی جشن و عید گرفته شده است؛ کما این‌که همین اکنون نیز چنین است و در افغانستان با آداب و رسومِ نسبتا خاصی ، آغاز سال شمسی و بهار طبیعت را که یادآور صنع خداوند، تجلی صفت خالقیت الهی و بازگوکنندۀ هدیه زندگی، رویش و جوشش است، جشن می‌گیرند و گرامی می­دارند.

منابع و ماخذ

بیرونی، ابوریحان، آثارالباقیه، ترجه اکبر دانا سرشت، تهران: امیرکبیر، چ4، 1377.

پنجشیری، عزیز احمد، «نوروز و خاستگاه آن»، گاهنامه فرهنگ،ش2، 1396.

جاوید،احمد،«نوروز در افغانستان»، نوروزنامه، به اهتمام علی دهباشی، تهران: نشر نقد افکار، 1387.

خاتمی، احمد،«نوروز در فرهنگ ایرانی- اسلامی»، کتاب ماه ادبیات،ش36، 1389.

«لوح نخست»، کتاب ماه ادبیات، ش 35، 1388.

مرادی،صاحب نظر، سلام بر نوروز آریایی، کابل: سعید، 1390.

معین، محمد،«جشن نوروز»، نوروزنامه، به اهتمام علی دهباشی، تهران: نشر نقد افکار، 1387

این مقاله برای خبرنامه نگاشته شده و دیدگاه های که در آن آمده، مختص نویسنده آن می‌باشد و لزوما بازتاب سیاست نشراتی خبرنامه نیست.

چقدر این پست مفید بود؟

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. تعداد آرا: 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *