غور رادیکال؛ ولایت طالبانی در مرکز افغانستان

توسطعباس عارفی

مرداد ۲۳, ۱۳۹۹ به روز رسانی : بهمن ۲۶, ۱۴۰۲

گروه طالبان در ولایت غور، به تاریخ 31 جوزا سال جاری -که در تاریخ قمری آن 26 ماه شوال 1441 درج شده-، نامه‌ی تهدیدآمیز به باشندگان منطقه‌ی «سرکجک» از مربوطات ولسوالی لعل‌وسرجنگل که عموماً از قوم هزاره هستند، فرستاده و از باشندگان این منطقه خواسته بودند که به امارت اسلامی طالبان بپیوندند. چنانچه در بخشی از این نامه آمده است؛ «امارت اسلامی طالبان ضامن آبرو و عزت و حیثیت مسلمان‌های است که داوطلب به امارت اسلامی بپیوندند و خدمت به دین اسلام نموده و مزاحم فعالیت‌ مجاهدین نشوند. لهذا از جناب شما بزرگان قریه‌جات سرکجک خواهانیم که همراه میان از روزنه صلح وارد شده و ما را مجبور به جنگ و خون‌ریزی ننمائید… در صورت عدم پذیرش مسوولیت آینده به دوش شما است و جوابگو خواهین بود.» این نامه مهر امارت اسلامی طالبان را در خود دارد.

طالبان مرغابی به لعل چشم دوخته اند

ولسوالی لعل‌وسرجنگل یکی از معدود ولسوالی‌ها در سطح افغانستان است که در این دو دهه‌ی گذشته از امنیت کامل برخوردار بوده است. به اسثتنای رویداد خونین 1397 که نیروهای پولیس ملی و امنیت ملی از مرکز غور و ولایت بامیان به هدف دستگیری «علی‌پور» فرمانده غیرمسوول در ولایت میدان وردک، به مرکز این ولسوالی رفته بودند و در نتیجه‌ی تیراندازی نیروهای امنیتی 11 تن از باشندگان این ولسوالی به شمول زنان و کودکان کشته شدند، مردم این ولسوالی هیچگاه شاهد ناامنی نبوده است. طوری‌که بین مردم این ولسوالی یک دغدغه وجود دارد که می‌گویند: «ما قربانی امنیت شده‌ایم، حکومت به خاطری‌که لعل‌وسرجنگل در امنیت است، بی‌خیال این مردم و این ولسوالی شده است.» با این‌حال در سال‌های اخیر مناطق مرزی این ولسوالی با دولتیار و منطقه مرغاب هرازگاهی از سوی طالبان مورد تهاجم قرار می‌گیرد. چنانچه در روزهای اخیر طالبان بالای قریه سرکجک از مربوطات ولسوالی لعل‌وسرجنگل حمله کردند.

در همین رابطه از سخی جاوید، وکیل شورای ولایتی غور، جزئیات این رویداد را پرسیدم، چنانچه آقای جاوید گفت: «پس از چندین هشدار و فرستادن نامه از سوی طالبان به باشندگان مناطق مرزی ولسوالی لعل‌وسرجنگل با ولسوالی دولتیار، شب یک شنبه (18 اسد) حدود ساعت 10 شب، گروه طالبان بالای قریه سرکجک از مربوطات ولسوالی لعل‌وسرجنگل حمله کردند، که بر اثر این حمله طالبان یک تن از باشندگان قریه سرکجک کشته شده، یک تن زخمی و یک تن دیگر را به عنوان اسیر با خود برده اند.»

آقای جاوید در مورد کسی‌که زیر نامه‌ی تهدیدآمیز طالبان امضا کرده، گفت که «این آدم زیاد سرشناس نیست. همین‌قدر می‌دانم که از منطقه مرغاب است، اما کسی‌که به عنوان ولسوال لعل‌وسرجنگل از سوی طالبان معرفی شده، به نام عبدالرئوف است. عبدالرئوف همراه با کسی به نام حمزه، ساکن اصلی قریه سیاه چشمه در منطقه پشته‌لور/پشته‌نور که سه سال قبل چهار تن غیرنظامی را در قریه دهن لوکه‌سنگ در منطقه مرزی میان دولتیار و لعل تیر باران کرده بود، در حمله‌ به قریه سرکجک نیز حضور داشتند.»

قبل از این یکی فرماندهان محلی به نام لعل‌ بهادر فروتن معروف به «بچه آغاجان» که صاحب زمین‌های مناطق مرزی ولسوالی‌ لعل‌وسرجنگل با ولسوالی دولتیار و منطقه مرغاب است، مانع حمله طالبان مرغابی به مناطق هزاره‌نشین در ولسوالی لعل‌وسرجنگل بود، اما سال گذشته فروتن نیز از طالبان شکست سنگین خورد. از سخی جاوید پرسیدم که اکنون فروتن با مردان قبیله‌اش در چه وضعیتی قرار دارد، در پاسخ گفت: «فروتن فعلاٌ در قریه خود جابجا شده است. پس از این‌که پارسال از طالبان شکست خورد، دولت دوباره او را به قریه‌اش بّرده است. اما اکنون او از محدوده خانه خود بیرون شده نمی‌تواند. دیگر توان کنترل ساحه را ندارد.» با این‌حال، به نظر می‌رسد که طالبان آخرین سنگرهای مردمی را نیز در حال شکستاندن است. چنانچه بخش‌های زیادی از مناطقی که در گذشته باشندگان آن همسو با دولت بودند و یا حداقل با طالبان همکاری نداشتند، را اکنون در کنترل خود دارند. طالبان غوری که عمدتاً از دره مرغاب هستند، اکنون برعلاوه ولسوالی دولتیار، به لعل‌وسرجنگل نیز چشم دوخته اند.

هاوان حکومتی در دولتیار

براساس معلوماتی که از مردم محل دریافت کردم، روز یک شنبه (19 اسد) در قریه «اولاد بای قاضی‌ها» از مربوطات ولسوالی دولتیار ولایت غور، بر اثر اصابت یک گلوله هاوان از سوی نیروهای خیزش مردمی بالای خانه مولوی اسلم، یکی از فرماندهان طالبان در ولسوالی دولتیار، 6 تن به شمول 4 طفل و 2 زن کشته شدند؛ و همین‌طور 7 تن به شمول زنان و کودکان زخمی شده اند. جزئیات این رویداد را از حسن حکیمی، هماهنگ‌کننده نهادهای جامعه مدنی در غور، پرسیدم. براساس معلومات او، «نخست درگیری میان مولوی اسلم و یک فرمانده نیروهای خیزش مردمی صورت می‌گیرد، پس از مدتی هلی‌کوپتر نظامی به کمک فرمانده نیروهای خیزش مردمی در ساحه می‌رود و موضع مولوی اسلم را بمب‌باران می‌کند. پس از آن یک گلوله هاوان از سوی فرمانده خیزش مردمی فیر می‌شود که به خانه مولوی اسلم اصابت می‌کند.»

در همین‌حال، یک رسانه‌ی محلی در غور به نقل از کسی به نام جلال‌الدین، که از بستگان افراد کشته‌شده در این رویداد می‌باشد، گزارش داده است که؛ حوالی ساعت ۱۲ ظهر روز یک شنبه، ظریف، یک فرمانده محلی طرفدار دولت، روستای آن‌ها را هدف فیرهای هاوان قرار داده است، که در نتیجه این حملات، همسر و دو کودک او و همچنان همسر و دو کودک برادرش در این رویداد جان باخته ‌اند. این رویداد در حالی اتفاق می‌افتد که چندی قبل براساس آماری که مسوولان دفتر ولایتی کمیسیون مستقل حقوق بشر،‌ فعالان مدنی و اعضای شورای ولایتی غور، طی یک نشست مطبوعاتی ارائه نموده بودند؛ تنها در یک ماه  ۲۲ نیروی امنیتی و ۱۳ غیرنظامی در این ولایت از سوی طالبان کشته شده اند. اکنون جنگجویان طالبان در همه‌ی بخش‌های ولایت غور به استثنای ولسوالی‌ لعل‌وسرجنگل حضور گسترده و فعال دارند، که ولسوالی دولتیار یکی از میدان‌های جنگ طالبان است.

جنگجویان طالبان در غور

براساس معلوماتِ حسن حکیمی؛ «طالبان در مرکز غور نیز حضور چشم‌گیر دارند.» در مورد این‌که جنجگویان طالب که در غور می‌جنگند، از کجا به این ولایت می‌آیند؛ مردم محل، وکلای شورای ولایتی غور و فعالین مدنی در شهر چغچران/فیروزکوه، همه به یک نظر می‌گویند که؛ تمامی سرباز-طلبه‌های که زیر پرچم طالبان با نیروهای امینتی افغانستان می‌جنگند، باشندگان غور هستند. اما رهبری و مدیریت طالبان در غور در دست کسانی بیرون از این ولایت است. چنانچه والی نام‌نهاد طالبان در این ولایت یک مولوی از هلمند است که خودش هیچگاه به غور نیامده است. با این‌حال، اکنون مدیریت و رهبری جنگ طالبان با نیروهای امنیتی در غور را کسی به نام «مولوی احمدشاه دین‌دوست»معاون والی نام‌نهاد طالبان در غور، به عهده دارد. براساس معلوماتِ آقایان جاوید و حکیمی، مولوی احمدشاه از قریه کورگین ولسوالی چهارسده در مرز با منطقه‌ی مرغاب است. او قبلاً مدتی به جرم قتل در محبس ولایت غور زندانی بوده، اما پس از رهایی از محبس غور، به طالبان پیوسته و اکنون رهبری جنگ طالبان در غور را بر عهده دارد. مولوی احمدشاه از قبیله‌ی «ملک» است. ملک ها خود را از اولاد سلاطین غور می‌دانند؛ سلاطین غوری روزگاری بر تمام قلمرو افغانستان کنونی، سرزمین وسیع هند تا بخش‌های از ایران و آسیای میانه حکمروایی می‌کردند. منار جام یادگار این عصر است.

با این‌همه، اکنون به اسثتنای ولسوالی لعل‌وسرجنگل، تمام ولسوالی‌های ولایت غور (دولتیار، پسابند، تولک، تیوره، چهارسده، دولینه، ساغر، شهرک و مرغاب) به شمول شهر چغچران/فیروزکوه در محاصره و یا در کنترل طالبان قرار دارد. چنانجه سخی جاوید به خبرنامه گفت: «به جز لعل‌وسرجنگل، هیچ جایی در ولایت غور به دلیل حضور گسترده طالبان امن نیست. طوری‌که ولسوالی چهارسده به شمول مرکز این ولسوالی کاملاً در کنترل طالبان قرار دارد. تعمیر ولسوالی در اختیار طالبان است و کارمندان ولسوالی از طرف دولت در یک قریه حضور دارند. دیگر ولسوالی‌های غور نیز به جز مراکز ولسوالی مثل تعمیر ولسوالی و قومندانی، دیگر ساحات کاملاً در کنترل طالبان قرار دارد.» یعنی ولایت غور در مرکز افغانستان در کنترل گروه طالبان قرار دارد و حکومت مرکزی در پس‌گیری این ولایت از دست طالبان هیچ نوع تلاش نکرده و در واقع بی‌تفاوت بوده است، چنانچه در یک سال گذشته هیچ نوع عملیات نظامی وسیع یا حملات گسترده از سوی حکومت در ساحات زیر کنترل طالبان صورت نگرفته است.

طالبان غوری

در شرایطی که حکومت افغانستان درگیر مذاکرات صلح‌ با طالبان است و زندانیان طالبان از زندان‌های حکومت آزاد می‌شوند، در ولایت مرکزی غور طالبان بیشتر از هر وقت دیگر قدرت گرفته و به خشونت‌ورزی شان ادامه می‌دهند. ولایت غور در مرکز افغانستان از جمله محروم‌ترین ولایت‌های کشور به حساب می‌رود. در حالی‌که غور به عنوان مرکز وصل شمال و جنوب از سوی طالبان مورد توجه ویژه قرار گرفته، اما از سوی حکومت مرکزی افغانستان کاملاً بی‌اهمیت تلقی شده و به فراموشی سپرده شده است. طوری‌که در دو دهه‌ی گذشته هیچ پروژه‌ی بزرگ در راستای آبادانی و جلب توجه مردم در این ولایت از سوی حکومت افغانستان درنظر گرفته نشده‌است. بزرگ‌ترین خواست مردم مناطق مرکزی به‌خصوص غوری‌ها، «برق و سرک» بوده که ظرفیت آن نیز وجود دارد، اما دولت و حکومت همواره به آن بی‌توجه بوده است. در عین حال به لحاظ تحصیلات و آموزش و پرورش باشندگان این ولایت در سطح بسیار پایین قرار دارند و وضعیت اقتصادی مردم نیز تعریفی ندارد. در کنار دیگر مشکلات، حضور گسترده طالبان، ترویج افراطیت مذهبی و بنیادگرایی این ولایت را به سوی آینده تاریک و خشن‌تر از اکنون سوق می‌دهد.

طالبان غوری در نخست از دل منازعات محلی و قبیله‌یی سر برآورده و تبدیل به بخشی از پروژه وسیع بنیادگرایی در سطح ملی و منطقه‌یی شده است. چنانچه در سال‌های اخیر غور تبدیل به کانون اصلی طالبان تبدیل شده و هرازگاهی خبرهای ناخوش‌آیندی از ولایت به رسانه‌ها می‌رسد؛ به‌طور نمونه سنگسار رخشانه و یا هم کشتار مردم عادی هزاره در مسیر راه به دلیل قومیت و مذهب شان. بنابراین، با درنظرداشت این موضوعات، خواستم یک مرور گذرا به گذشته داشته باشم، طوری‌که در مورد تاریخچه طالبان غوری با یک نویسنده غوری گفتگو کردم که به دلیل ملاحظات امنیتی نخواست در این گزارش از او نام ببرم. بنابراین، بخشی از آنچه در ادامه می‌آید برگرفته از این گفتگو است.

طالبان غوری برای اولین‌بار از منطقه مرغاب که قبلاً بخشی از مرکز غور/فیروزکوه بود و حالا ولسوالی مستقل شده، شروع به فعالیت کردند. چنانچه بعد از پیروزی مجاهدین، مولوی محمدموسی از منطقه مرغاب والی غور شد. بعد از فوت او، محمدسلیم خلیلی والی غور شد که در جنگ با طالبان در ولسوالی شهرک کشته شد. در دوران طالبان مردم منطقه مرغاب مخالف طالبان بودند و چندبار بالای مرکز ولایت غور در دوران طالبان حمله کردند و حتی نیمی از شهر را تصرف کردند.

پس از شکست طالبان در افغانستان، در آغاز ریاست جمهوری حامد کرزی، محمدابراهیم ملکزاده والی غور شد. مولوی دین محمد عظیمی، که اکنون کمشنر کمیسیون شکایات انتخاباتی است و یک دوره نماینده غور در مجلس نمایندگان بود، از منطقه مرغاب به عنوان معاون والی غور تعیین شد. در این وقت یک فرقه جهادی نیز منظور شده بود که قومندانی آن را احمد مرغابی به عهده داشت و تمام بزرگان مرغاب در آن فرقه عضویت داشتند. در این زمان مردم مرغاب ابراهیم ملکزاده را به عنوان والی غور، در مرکز ولایت چندان جایگاه ندادند. بنابراین، قبایل «رضا» و «میری» به سرکردگی عبدالسلام خان و کرام‌الدین رضازاده، نماینده کنونی غور در مجلس نمایندگان، و حیات الله بیگ، سناتور قبلی غور در مجلس سنا، علیه مردم مرغاب و حکومت مرغابی‌ها در غور قیام کردند. حکومت مرکزی هم از داعیه آن‌ها حمایت کرد. سرانجام حکومت مرغابی‌ها در غور پایان یافت و کرام‌الدین رضازاده، به جای مولوی دین محمد عظیمی، به حیث معاون والی غور تعیین شد.

گفتگوی که با کرام‌الدین رضازاده داشتم، در مورد این‌که در زمان حکومتداری مرغابی‌ها در غور همه‌ی ادارات در انحصار یک قبیله بود، چنین گفت: «از محکمه تا مسوولیت نظامی و تأمین امنیت همه مربوط و منوط به یک نفر بود، و او هم تحت نام قبیله‌اش اجرآت خلاف قانون از مراجع و منابع مختلف انجام می‌داد. خلاف‌کاری‌ها به حدی رسید که مردم از قبایل و اقوام مختلف دست به دست هم دادند و آن‌ها را مرکز غور بیرون کنند. بعداز آن مشارکت ملی نیز در نهادها و ارگان‌های مختلف دولتی در غور تأمین شد. وقتی مرغابی‌ها از مرکز ولایت برآمدند، پس از آن اساس و بنیاد قانونی حکومتداری در غور گذاشته شد.» بنابراین، بسیاری ها در منطقه مرغاب که از مرکز ولایت و ادارات دولتی دور شدند، از حکومت ناراضی شده و با طالبان رابطه برقرار کردند. براساس معلومات آقای رضازاده، مولوی عبدالهادی که اکنون نیز به عنوان فرمانده طالبان در مرغاب فعالیت دارد، مولوی ظریف که سال قبل در منطقه‌ی سومک کشته شد، مولوی جاندالله و… از اولین کسانی بودند که از دره مرغاب به طالبان پیوستند.»

طالبان با سابقه جمعیتی

دریای هریرود در موازی با سرک عمومی غور از دل دره‌های تنگ و تاریخی به سوی هرات جاری است. منار جام در کنار همین دریا از گذشته‌های دور تاکنون نیمه استوار باقی‌مانده است. در کنار دریای هریرود، در نزدیکی «دره تخت» در منطقه‌ی شهرک که مرز میان ولایت غور و هرات است، کسی به نام ملا مصطفی حقانی زندگی می‌کند. ملا مصطفی از طایفه چشتی است و از نظر قومی با قبایلی در ولسوالی‌های اوبه و چشت شریف در هرات وابستگی دارد، و همین‌طور در شهرک و تولک نیز ارتباطات مردمی محکم دارد. برخی منابع می گویند که ملا مصطفی در زمان طالبان و قبل از آن در دوره مجاهدین از افراد محمد اسماعیل خان، یکی از اعضای برجسته حزب جمعیت اسلامی در هرات، بود. مخالفت‌های اسماعیل خان و ابراهیم ملکزاده که هر دو از فرماندهان برجسته جمعیت در حوزه غرب افغانستان بودند، باعث شده بود که ملا مصطفی نیز به نوعی مخالف ملکزاده باشد.

زمانی‌که شاه عبدالاحد افضلی، والی غور بود، به دستور او و زمینه‌سازی ملکزاده، ملا مصطفی زندانی شد. اما به گفته برخی منابع او با حمایت اسماعیل خان از زندان آزاد شد. براساس تجربه‌ و چشم‌دیدهایم که زمانی از مسیر زیر اداره ملا مصطفی از غور به سمت هرات سفر می‌کردم، و طوری‌که کرام‌الدین رضازاده گفت: «ملا مصطفی برای یک مدت طولانی در مسیر شاهراه غور_هرات، در حدود دوازده یا سیزده پاتک از دره تخت تا نزدیک کمنج داشت که از هر موتر و مسافر پول می‌گرفت و هر کسی اگر استدلال می‌کرد، مقدار پولی که باید پرداخت می‌کرد دوبرابر یا سه برابر می‌شد. بنابراین، او یکی از گزینه‌هایش این بود که در صورتی‌که به طالبان بپیوندد، از امتیازهای بیشتر برخوردار خواهد شد. اما فعلاً او چندان اهمیت و ارزش نزد طالبان ندارد، و از سوی دیگر نمی‌تواند خودش را از زیر سیطره طالبان بکشد.» با این‌حال، اکنون مرکز اصلی طالبان در غور منطقه‌ی است که زیر کنترل ملا مصطفی در اطراف دریای هریرود قرار دارد. از آن‌جایی که منطقه‌ی زیر کنترل ملا مصطفی در مسیر سرک عمومی غور_هرات واقع شده، عواید بسیاری برای طالبان دارد. اما سال گذشته پّل کمنج به دستور او تخریب شد و اکنون مسیر منارجام و دره کمنج به روی رفت و آمد موترهای باربری و مسافربری مسدود شده است. باآن‌که سال گذشته حکومت طی یک عملیات گسترده بیشتر از 70 تن از افراد ملا مصطفی را کشت، اما خودش جان سالم به در برد.

با این‌همه، اما تنها ملا مصطفی و مولوی احمدشاه نیستند که خود و مردان قبیله‌ شان در خدمت طالبان می‌جنگند، بلکه اکنون تمام ولسوالی‌های غور(به استثنای لعل‌وسرجنگل) به ساحه نفوذ طالبان تبدیل شده است. به طور مثال، بسیاری از مردان جوان از قبیله‌ی که کرام‌الدین رضازاده به نمایندگی از آن‌ها در مجلس نمایندگان افغانستان، مصروف قانون‌گذاری است، در صف طالبان علیه دولت جمهوری اسلامی افغانستان می‌جنگند. رضازاده در مورد گفت: «از اقوام ما هم در کنار طالبان حضور دارند که این‌ها بیشتر جوان و نوجوان هستند؛ چنانچه یک تعداد شان زیر سن 18، و یا از 18 تا 22 سال قرار دارند. آن‌ها حرف و سخن شان این است که ما علیه حکومت الحادی می‌جنگیم، با وجودی‌که خود آن‌ها اصلاً از دین آگاهی ندارند و حرکات شان نیز در تطابق با قوانین دینی نیست.»

با این‌حال، تبدیل شدن غور به کانون خشونت‌ورزی، پرورش تفکر طالبانی، اعدام‌های صحرایی و کشتار مردم عادی به مثابه واقعیت عینی و آشکار قابل انکار نیست و هر لحظه‌ی ممکن مرکز این ولایت نیز به دست طالبان غوری سقوط کند. طالبان غوری را پیوندهای قبیله‌ی و مناسبات اقتصادی شان به همدیگر نزدیک کرده است؛ طوری‌که ملا مصطفی و مولوی احمدشاه با همدیگر رابطه‌ی نزدیک دارند و بیشتر اوقات مولوی احمدشاه در منطقه‌ی زیر کنترل ملا مصطفی به سر می‌برد. هماهنگی این دو فرمانده طالبان غوری باعث شده که به لحاظ جغرافیایی نیز طالبان از شمال و جنوب به همدیگر وصل باشند. چنانچه این هماهنگی زمینه‌ی رفت و آمد طالبان را به پاکستان نیز ساده می‌سازد.

چقدر این پست مفید بود؟

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. تعداد آرا: 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *