در تاریخچه روابط خارج از عرف جامعه و عاشقانههای غیرمنتظره قطعا موارد زیادی وجود داشته که ما حتی از آنها خبر نداریم! داستانهای عاشقانهای که در نوع خودشان کم نظیر بودهاند. اما اخیرا یک داستان عشقی که موضوع تناسب سن زوج را به چالش میکشد، در راس خبرها بودهاست؛ داستانی که نه تنها هنجارهای اجتماعی را به چالش میکشد، بلکه در زمینه مسئولیت مالی نیز تفاوتهای زیادی با روابط به اصطلاح عادی دارد. خود را برای داستانی آماده کنید که در آن یک زن 75 ساله با مردی 25 ساله وارد رابطه شده، مردی که استعداد کمیاب تبدیل پول به آشغال را دارد. برای یک سفر عجیب و غریب به قلمرو عاشقانهها و حماقت مالی آماده شوید!
عاشق شدن که دلیل نمیخواهد، فقط جیب خالی میخواهد!
با گرترود، زن هفتاد و پنج ساله مستقل ثروتمندی آشنا شوید که احتیاط به خرج نداد و تحت تأثیر جذابیتهای مرد جوانی که در KFC کار میکند به نام بیلی قرار گرفت. بله! گرترود گرفتار بیلی شد!
متأسفانه به نظر میرسد که بیلی استعداد شگرفی برای هیچ کردن پول با سرعت برق و باد دارد. لطفا یک نفر ترمز اضطراری قطار پول خرج کردن بیلی را بکشد! به سرعت در حال حرکت به سمت بیپولی هستیم.
زمانی که نشاط جوانی با ناتوانی مالی روبرو میشود!
بیلی، قهرمان 25 ساله این رابطه عجیب، بارها و بارها ثابت کرده که درک او از مسئولیت مالی شبیه به نگه داشتن شن و ماسه در یک غربال است. از رفت و آمدهای فراوان و خودجوش به کازینو گرفته تا خرید جدیدترین گجتها آن هم بدون اینکه لحظهای تردید کند، او همیشه دلیلی برای خرج کردن پول دارد.
در واقع کیف پول بیلی مانند یک سرسره حسابی لغزنده است و پول گرترود با ذوق و شوق سر میخورد و به پایین میریزد. برای حساب بانکی گرترود جدا متاسفیم!
تقابل دو نسل و ناپدید شدن پول
در تضاد بین یک عمر جمع کردن ثروت یک بیبی بومر و تمایل نسل هزاره به خرج کردن به ظاهر بی پایان، عاشق و معشوق متفاوت ما کم کم خود را در یک جنون مالی مییابند. گرترود با درماندگی نظاره گر کم شدن منبع مالی دوران بازنشستگیاش است، در حالی که بیلی به زندگی در یک ترن هوایی عجیب و غریب و پولخوار ادامه میدهد و حسابی لذت میبرد.
برای ما که این جریان مثل تماشای یک قطار با حرکت اسلوموشن پر از کارتهای اعتباری باطل شده و چک های برگشتی است، قطاری که در نهایت یک جا از حرکت میایستد.
نبرد بودجهها
با آشکار شدن استراتژیهای مالی متفاوت این دو عاشق، سالهای صرفهجویی گرترود در مقابل علاقه بیلی به برانچهای گرانقیمت، مربیهای گران قیمت و خریدهای ناگهانی قرار میگیرد. جنگ کیف پولها شروع میشود و هر دو طرف را به این فکر وا میدارد که آیا عشق واقعاً میتواند بر این چالش غلبه کند و با وجود موجودی بانکی کاملاً از بین رفته همچنان پا بر جا بماند؟
مسابقهای برای رسیدن به بدبختی مالی
شاید گرترود هنوز خبر ندارد، اما جذابیت بیلی فقط یک جذابیت مردانه نیست! بلکه او استعداد شگرفی برای یافتن شریک زندگی پولدار و خالی کردن حساب بانکی آنها دارد. آیا نیت او واقعی است؟ یا اینکه او به سادگی حس ششم برای پیدا کردن افراد آسیب پذیر به لحاظ مالی دارد؟ هنوز در مورد این موضوع به نتیجه خاصی نرسیدهایم، اما مطمئناً به خوبی کار خود را بلد است!
درسهایی در باب عشق، خنده و رها کردن!
در حالی که گردباد پرخطر عاشقانه گرترود هم خنده دار و هم نگران کننده است، شاید نکات مثبتی در این هرج و مرج پنهان باشد. شاید، فقط شاید، این داستان به ما یادآوری میکند که خنده و شادی را در موارد غیرمنتظره پیدا کنیم، پوچ بودن زندگی را با آغوش باز پذیریم، و به یاد داشته باشیم که عشق از ارزش مادی و تمام ثروتها فراتر میرود، حتی اگر باعث آسیب جدی به حساب بانکیتان شود!
و در نهایت….
در صحنه تئاتر زندگی، گاهی اوقات عجیب و غریبترین داستانها به نمایش درمیآید. رابطه کمدی گرترود و بیلی برای همه ما یک یادآوری دوستانه است مبنی بر اینکه کیف پولمان را محکم بگیریم، آبهای متلاطم عشق را با نگاهی منطقی درنوردیم، و شاید مهمتر از همه، هرگز قدرت خندین از ته دل را در زمان رخ دادن بدبختی مالی دست کم نگیریم.
افزودن دیدگاه