فساد اداری منشاء بدبختی ها در افغانستان؛ گفتگو با عنایت الله حفیظ نامزد جوان ریاست جمهوری (بخش اول)

توسطفرشته فرهنگ

آذر ۵, ۱۳۹۸ به روز رسانی : بهمن ۲۸, ۱۴۰۲

جستار

سیاست خبرنامه، طرح پرسش های بنیادی و اساسی، در حوزه های سیاست، جامعه، اقتصاد، فرهنگ و مدیریت کلان کشور است. خبرنامه قصد دارد نگاه خواننده را به فراسوی دنیای روزمرّه خبر برده و آنان را متوجه لایه های زیرین تحولات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور گرداند. تا ذایقه علمی و دقیق خواننده را تحریک و بحث های اساسی کشور مورد موشکافی کارشناسی، قرار گیرد.

در این برنامه به سراغ عنایت الله حفیظ، یکی از نامزدان ریاست جمهوری انتخابات 1398 کشور رفته، تا خوانندگان عزیز را با چالش ها و راهکارهای که در کشور دیده و خودش آماده ایفای مسئولیت کلان کشور کرده بود آشنا گرداند. 

این مصاحبه معجونی است از بیوگرافی آقای حفیظ که در ولایت میدان وردک زاده گردید و در کابل تحصیل نموده و با جنگ و فقر و کارگری تجربه آموزی کرده است. آنگاه برکرسی معلمی، مدیری و آمریت های دولتی تکیه زد. او محصول مطالعه و تجربه خودش را در طرح نجات افغانستان، جمع آوری نموده است. هدف خبرنامه از نشر مصاحبه اقای حفیط آشنایی خوانندگان با چالش های کشور داری و راه حل های ان است.

بیوگرافی عنایت الله حفیظ

حفیظ: “در 22 عقرب 1357 در ولسوالی مرکز بهسود میدان‌وردک متولد شدم. تا صنف «هفتم» مکتب را در آن جا خواندم. درس مدرسه و علوم دینی را هم در همان حد خواندم. بعد از آن کابل آمدم تا صنف «نُهم» را که او زمان دوران جنگ بود؛ در لیسه عبدالرحیم شهید و بعد از آن در لیسه عالی حبیبیه، در سال 1374 در زمان جنگ‌های مجاهدین مشغول تعلیم شدم و از لیسه حبیبیه فارغ شدم. درس حوز‌وی را در «مدرسه آیت‌الله تقدسی» خواندم. آز آنجا به دانشگاه رفتم و دانشگاه را هم تا سمستر آخر خواندم و در سمستر آخر جنجال ایجاد شد و طالبان ما را در زندان برد. من از آنجا فرار کردم و یک سمسترم ماند. در دوران کرزی باز آمدم؛ در رشته زبان و ادبیات انگلیسی درس خواندم. مدتی هم در سال 1381 معلم بودم. بعد از آن در سال 2004 یک زمینه فراهم شد؛ در جاپان رفته، آنجا «لوکل‌دیفله‌پنگ» را خواندم و از آنجا پس آمدم؛ وظایف دولتی مختلف را در جاهای مختلف اجرا کردم.”

«طرح نجات افغانستان» علت نامزدی

خبرنامه: چطور شد که وارد صحنه کلان ملی و انتخابات 1398 ریاست جمهوری شدید و خود را به عنوان نامزد ریاست جمهوری ثبت نام کردید.

حفیظ: من وقتی که از سال 2008 متوجه شدم، که افغانستان به سوی یک بحران دیگر می رود. روی یک طرح کار کردم؛ اول تحقیقات انجام دادیم؛ تقریبا هفت، هشت سال روی تحقیقات کار کردیم. بعد از آن تبدیل به طرح کردیم؛ چرا افغانستان با چالش مواجه است؟ اگر کشور گاهی روی آرامش را می بیند؛ باز به سوی یک بحران دیگر می رود. همین بحران ها و مشکلات، چالش های که فرا روی مردم افغانستان است. این ها را ما جمع آوری کردیم و برای هر بحران یا چالش یک راه حلی را سنجیدیم.

بعد گفتیم؛ این یک طرح است که یک مامور دولت، یک وزیر و یک وکیل اجرا نمی تواند. ما در سطح افغانستان، کارکرده بودیم و در ضمن مدل های کشورهای که مثل افغانستان، با چنین وضعیتی مواجه بودند و از این و ضعیت نجات پیدا کرده بودند. را{ شناسایی کردیم} در آن کشورها، ما سفر کردیم. مدل های آنها را مطالعه کردیم و همین طرح را بنام «طرح نجات افغانستان» ترتیب کردیم.

{آنگاه تصمیم گرفتیم که}خود را کاندیدا کنیم. اگر مردم به ما اعتماد کرد و همین طرح را توانستیم؛ تطبیق کنیم؛ یک قسمت از مشکلات افغانستان در این پنج سال حل می شود. معمولا کسانی که پیسه دار، مافیا و قاچاق‌بر، دزد و آدم های معروف اند؛ در این کار وارد می شوند. کسانی که پشتوانه های خارجی داشته باشند؛ وارد می شوند. ما از روی سرک کابل وارد، این مبارزه شدیم. گفتیم برای کسانی که یک آرمان دارند؛ برای وطن، برای آن ها، هم یک قوت قلب باشیم. یعنی کسی که در سرک کابل پیاده راه می رود؛ هم می تواند خود را کاندیدای ریاست جمهوری کند و حرف برای تمام مملکت داشته باشد.

نقاط قوت

خبرنامه: فکر می کنید نقاط قوت که شما نسبت به کاندیداهای دیگر داشتید چه بود؟ نقاط ضعف شما در چه بود؟ آیا در این دوره انتخابات، طرح شما می توانست یک نقطه قوت شما نسبت به دیگر کاندیداها و نامزدهای ریاست جمهوری باشد؟

حفیظ: نقاط قوت من نسبت به دیگر کاندیداها: اولا همین طرح که داشتیم؛ طرح عملی بود و از روی گوگل نبود. این طرح فرهنگ، اقتصاد، نظام، امنیت، مبارزه علیه مواد مخدر، بیکاری و همه چیز را شامل می شود. نقطه قوت اش این است که یک طرح عملی است. سیستم طرح عملی و پالیسی سازی را در مصر به صورت ویژه خواندیم؛ یک طرح موفق چگونه باید ساخته شود؟ دوما این که از بین قشر محروم جامعه، برخواستیم؛ قشر محروم جامعه 99 درصد را تشکل می دهد. از وضعیت معلم، مامور، محصل، غریب کارگر ساده، با خبر هستم. خودم در دوران تحصیل، خشت مالی می کردم. یعنی من در اصطلاح «بچه سرمایه دار» و «بچه آدم زورمند» نیستم که در یک رفاه و آسایش زندگی کرده باشم و از حال غریب خبر نداشته باشم. بنائا طرح من برای 99 درصد مردم، ترتیب شده است و سرمایه دار هم متضرر نمی شود.

سوما هدف من چوکی(قدرت) نبود. هدف ما، خدمت به ملت بوده است. من شرایط افغانستان را درک می کنم. من از خارج از افغانستان آن را نیاوردم. با پوست، گوشت، خون و استخوان فکر و اندیشه وضعیت افغانستان را درک می کنم. هم جنگ‌اش را و هم نا امنی‌اش را فقرو و بی‌کاری‌اش از وضعیت معلم و محصل گرفته شروع کردم.

مثلا اول معلم بودم، بعد از آن مدیر شدم، آمر شدم و رییس عمومی شدم. یعنی من وضعیت یک کارمند را درک می کنم. مشکل عمده افغانستان، فساد در ادرات حکومتی و غیر حکومتی است. در طول ۱۵،۱۶ سال این را خوب دریافتم که منشأ فساد، چیست؟ چه کسانی فساد را انجام می دهند؟ این طرحی است که هیچ کدام از این کاندیدها ندارند. منشور تحول «آقای غنی» را هم مطالعه کردم. دوره قبل و این دوره، هم تداوم منشور است.حتی یک نقدی هم برای آن نوشتم در دفعه قبل، برای آقای غنی داده بودم؛ دیگر بزرگوارا کدام طرح خاص برای افغانستان ندارند. این را با اکثریت شرکای انتخاباتی خود مطرح کردم. بسیار خوش‌شان آمده بود که بسیار طرح عالی است و این ویژگی تیم ما است و ما می توانستیم، برای مردم خدمت کنیم.

نقاط ضعف

خبرنامه: فکر می‌کنید نقطه ضعف که نسبت به دیگر کاندیداها برتری نداشتید در  چه چیزی بود؟

حفیظ: نقطه ضعفم نداشتن پول بود. بخاطر که تبلیغات و این‌ها، به پول نیاز داشت؛ من کاندیدای بودم که مبارزه خود را با چهار هزار دالری که در چند سال پس انداز کرده بودم شروع کردم.

فساد اداری

خبرنامه: به صورت خلاصه، دیدگاه خود رادر مورد حکومت داری خوب، فساد اداری و اصلاحات ادارات دولتی برای خوانندها بیان کنید که دیدگاه تان چیست؟

شما می‌دانید که افغانستان تقریبا در سطح دنیا مقام اول را در فساد اداری دارد. منشأ تمام بدبختی ها، در این عصر و در تمام تاریخ افغانستان، فساد اداری است. امروز اگر یک سرمایه گذار در افغانستان سرمایه گذاری نمی کند؛ کارخانه و ساختمان جور نمی شود. آنان در بخش‌های دیگری از قبیل؛ بخش های زراعت سرمایه گذاری نمی کند؛ خود به خود بیکاری به وجود می‌آید. در دنیا فعلا سکتور خصوصی نقش عمده در ایجاد اشتغال دارد. همین فساد و سیستم های پیچیده باعث شده که سرمایه گذار این‌جا نیاید.

عوامل فساد

 یک: قوانین بسیار پیچیده قوانین است که هر قانون خودش فساد زا است. من اکثریت قوانین افغانستان را مطالعه کردم؛ در هر قانون می‌توانی که یک نمونه را پیدا کنی که او خودش باعث فساد می گردد. مثلا قانون توسط قانون گذار ساخته شده؛ جنبه تطبیقی اش مدنظر گرفته نشده یا گنگ است. وقتی کسی جرمی انجام داد؛ یا به مشکلات حقوقی مواجه ‌شد؛ (قانون گذار این را ان وقت متوجه نبوده) وقتی پیش تطبیق کننده قانون می‌رود. این‌جا، همان کسی که تطبیق قانون را می‌کند؛ خوب می‌فهمد که قانون گذار هم متوجه نشده. کسی که مورد تطبیق قانون قرار می گیرد هم متوجه نیست. یعنی این را نمی‌فهمد. این‌جا بدست تطبیق کننده قانون میافتد و این خودش عامل فساد است. چه قانون جزایی باشد چه قوانین مدنی؟ اگر آدم همه قوانین را یک دفعه تا آخر مطالعه کند؛ چندین مورد را پیدا می‌کند که برای تطبیق کنندهای قانون یک دست‌آویز برای فساد و رشوت فشار دادن فراهم می‌شود.

دوم: سیستم‌های پیچیده‌ای در افغانستان است که باعث فساد می‌شود. امروز در قرن ۲۱ قرار داریم در اکثر دنیا، برای پیش‌برد ادارات از سیستم برقی و الکترونیکی استفاده می‌شود. اما در افغانستان هنوز هم سیستم سابقه و کاغذ پرانی وجود دارد. این ها همه اش، عامل فساد است. مردم ها در افغانستان، از یک طرف بی‌حوصله و از طرف دیگر پول خود را جای می دهند که زودتر خلاص شوند.

امروز کوکنار کشت می‌شود. با کشت آن فساد هم وجود دارد. به خاطر که دولت، قانون را تطبیق نمی‌کند. اگر مواد مخدر فروخته می شود؛ هم باعث فساد است. ارگان‌های کشفی و استخباراتی می‌فهمند چه کسی قاچاق بر است؟ و چه کسی فروشنده است؟

ما طرح داشتیم که نزدیک به ۲۰۰ تا قانون  که پاس شده؛( قوانین مختلف، مقرره ها و طرزالعمل های که هست) یک کمیته قوانین بسیار خوب که فعلا هم وجود دارد؛ باید باز نگری شود؛ قوانین که نقاط چالش‌زا و فسادزا دارد را بررسی شود. سیستم هم برسی شود. ما بتوانیم جلو فساد را بگیریم. امکانات زیاد وجود دارد که بین ادارات مختلف دولتی، سیستم الکترونیکی استفاده، شود. مثلا یک مکتوب از طریق پست روان می‌کنند؛ یک هفته وقت را می گیرد و یا آنرا در دست یک نفر می دهند. در چند دروازهای بسته می‌ماند؛ اما اگر الکترونیکی باشد؛ در یک دقیقه ایمیل می شود و جواب خود را می گیرد.

ما سابق در افغانستان نقشه شهری کم داشتیم. مانند: سیل، زلزله و برف‌کوچ این‌طور چیزهاست. اول مردم خانه جور می‌کنند؛ فردایش نقشه دولت میاید و آنرا خراب می کند. ما طرح داشتیم در گذشته و اکنون هم ساحات که اداره اراضی افغانستان و اداره شهری و شاروالی‌ها و وزارت شهر سازی مکلف است؛ در طی یک سال باید تمام ساحات که زمینه گسترش شهرها درآنجا فراهم است و شهر شوند را شناسایی کنند. ماسترپلان شهری باید تطبیق شود که هرکسی جدیدا خانه جور می کند؛ برود در آن جا، مطابق نقشه دولتی خانه خود را بسازند. فردا مثل نقشه دولت، سیل آن را خراب نکند.

در افغانستان مردم، از سیل و از زلزله خبر ندارد. و دیگر از نقشه های دولتی شما کسی خبر ندارد. خود شاهد بودید که مثلا در شهرک عرفانی، نزدیک ترین جای است. درسال که آقای استاد خلیلی، رییس کمیسیون انکشاف شهری بود؛ من با یک تعداد جوانان، پیشش رفتیم و گفتم که نقشه دولتی، را اکنون بیار. یک‌دفعه که مردم خانه جور کرد. میلیون‌ها دالر مصرف شد؛ آن وقت مردم متضرر می شود. رفتیم پیش شهردار کابل، همین گپ را گفتیم؛ ببنید که مردم چقدر متضررشدند؟ شما اگر تنها همین شهرک عرفانی را محاسبه کنید. حداقل ۱۰۰میلیون دالر مردم متضرر شدند. ما برای هر کدام از این چیزها، پلان داشتیم. مثلا راجع به مهاجرین، دولت افغانستان می رود؛ وزیر مهاجرین، وزیر خارجه و مقامات عالی رتبه حکومت افغانستان به کشور های خارجی می روند. به جای این که برای مهاجرین از حقوق آنها، منحیث حکومت مسوول، دفاع کنند؛ آنها را با چالش مواجه می کنند. چند سال پیش، شما شاهد بودید که وزیر خارجه، وزیر مهاجرین و رییس جمهور یا معاونش بود یا هم رییس اجرایه بود دقیق یادم نیست؛ در اروپا رفتند. زمینه کار، زندگی و اقامه مهاجرین را دشوار ساخت. این ها مسوولیت داشت.

من در چندین مصاحبه خود گفتم؛ اولین کار که می کنیم؛ وزیر مهاجرین، وزیر کار و امور اجتماعی و وزیر خارجه را در کشورهای که مهاجرین کاری داریم؛ روان می کنیم. بروند از کشورهای مذکور، بخواهند که حداقل پنج‌سال برای آن ها، اقامه بدهند. این ها در پنچ سال باید چند کار را بکند:

اول: خود را با محیط آن جا سازگار بسازند. دوم: تعلیم فن و حرفه را بیاموزند. پنج سال بعد اگر افغانستان شرایط اش آماده شد؛ این ها ابرومندانه، منحیث متخصصین بر گردند. کسانی که یک حرفه و فن را می‌آموزند؛ من حیث کدرهای افغانستان بر می‌گردند. اگر افغانستان شرایط اش فراهم نشد؛ این ها در همان کشور می توانند زندگی کند. همان کشور برای آن ها تابعیت می دهند. زندگی حق یک انسان است. چه در این جا و چه در جای دیگ.

هم‌چنان ما می‌خواستیم برای کشورهای عربی و کشورهای که هم کارگر نیاز دارند و هم ارزش پول شان بالا است. تجسس کنیم؛ برای آن ها، کارگر قرار داد کنیم؛ مثلا اگر با کویت کارگر قرار داد کنیم؛ پول کویت بسیار ارزش دارد. وقتی آنجا یک کارگر کار کرد،اولا: می تواند یک فامیل را در افغانستان، به‌شکل درست حمایت کند.{این کار چند فایده دارد}اول: برای خودش، کار فراهم  شده و اینجا یک فامیل مشکلش حل می شود. دوما: مهاجرین کاری سود اش در این است که در کشور خارجی، کار می کنند؛ پول اش را در داخل افغانستان می آورند و مصرف می کنند. این پول در داخل افغانستان به چرخش می‌افتد. از یک طرف اقتصاد رشد می کند و از طرف دیگر با همین پول صدها شغل دیگر ایجاد می شود. مثلا با آن پول گوشت خریده می شود، قصاب کارش می‌چلد، با آن پول ترکاری و میوه خریده می شود، ترکاری فروش، کارش می چلد. با او پول کارگر ساختمان.

چقدر این پست مفید بود؟

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. تعداد آرا: 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *