نویسنده: مایکل مککینلی
نشر شده در: فارن افیرز
تصمیم برای خروج ارتش آمریكا از افغانستان میتوانست سالها پیش یا سالهای پیشِ رو اتخاذ شود: هرگز زمانی که برای این تصمیم ایدهآل باشد، وجود نداشتهاست، اما زمان خروج فرا رسیده است و جو بایدن، رئیس جمهور، گزینهای دشوار اما درست را در بحبحه تغییرات تاریخی در واقعیتهای ژئوپلیتیک جهانی انتخاب کردهاست.
از سال 2001، دولتهای متوالی ایالات متحده، از طریق تقدم جنگها در افغانستان و عراق و “جنگ جهانی علیه تروریسم” در خاورمیانه گستردهتر سیاست خارجی خود را پیش بردهاند. در حالی که توجه واشنگتن به این نگرانیها معطوف بود، چین به عنوان “یک رقیب استراتژیک” جهانی رخ نمود و روسیه برای نفوذ در شرق اروپا و خاورمیانه وارد رقابت شد. ایالات متحده انرژی بیشتری را برای توسعه تعامل “خارج از منطقه” ناتو در افغانستان و خاورمیانه متمرکز کرد تا مورد رسیدگی قرار دادن نگرانیهایی که شرکایش را در اروپا مشغول کرده بود. و در حالی که جهان دستخوش تحولات اقتصادی و اجتماعی عمیقی بود، ایالات متحده بیش از 3 تریلیون دالر هزینه کرد و بیش از دو میلیون جوان آمریکایی را برای جنگیدن در این درگیریها و کشته شدن فرستاد، در حالی که نتوانست برای مدرن سازی اقتصاد، زیرساختها و بهداشت و سیستمهای آموزشی ایالات متحده هزینه کند.
و با این وجود اگر سیل مقالات طی چند ماه گذشته و واکنشها به اعلان رئیس جمهور نشانهای محسوب شود، غالبِ واشنگتن هنوز هم افغانستان را به عنوان مرکزی برای منافع امنیت ملی ایالات متحده میداند. در حالی که اینطور نیست. همچنین این مفهوم ضمنی وجود دارد که ایالات متحده مسئولیت اخلاقی ماندن در افغانستان را دارد – تصوری که باعث فداکاریهای عظیم آمریکاییها در طول 20 سال گذشته شده است. بخش عمدهای از بدنه سیاسی در برابر پذیرش اینکه ایالات متحده منتها درجه آنچه میتواند از نظر نظامی به دست بیاورد، رسیدهاست، مقاومت میکند.
مدافعان دوامِ حضور نظامی ایالات متحده به ندرت میزان تغییر فضای بین المللی و جایگاه افغانستان در آن را از زمان آغاز درگیری توجیه میکنند. بحثها و استدلالهای آنها بیات و کهنه شدهاست.
این استدلالها پشتوانه منطقی ندارند
اگر چنانچه بسیاری استدلال میکنند، ایالات متحده باید به مدت نامحدود در افغانستان بماند تا از وقوع 11 سپتامبر دیگری جلوگیری کند، منطقی است که بپرسیم چرا ما حضور خود را در سایر فضاهای “غیر حکومتی” گسترش نمیدهیم: ساحل صحرا، سومالی و عراق همه به طور قابل توجهی به ایالات متحده نزدیکتر هستند، و شاخههای القاعده و دولت اسلامی (یا داعش) در این مکانها بسیار قدرتمندتر از بقایای تروریستها در افغانستان هستند. در حقیقت، ایالات متحده موفق بودهاست که تهدید مستقیم تروریستی از سوی افغانستان را که دلیل اصلی تعامل بود، به طور قابل توجهی کاهش دهد.
اگر استدلال این است که نیروهای امنیتی افغانستان پس از 20 سال و تقریباً 100 میلیارد دالری که برای توسعه آنها سرمایهگذاری شده، هنوز هم توانایی مهار طالبان را ندارند، آیا سوال نباید این باشد که چرا ناتوانند؟ ایالات متحده میتواند تعهد قابل توجه خود را برای تأمین مالی نیروهای مسلح افغانستان حفظ کند. آنچه منطقی نیست این است که سربازان آمریکایی باید ضامن امنیت این کشور باشند، ضمانتی که به قیمت میلیاردها دالر و جان آمریکاییها تمام خواهد شد.
شاید در واقع استدلال این باشد که حضور نظامی آمریکا برای حمایت از روند صلح در افغانستان ضرورت دارد. اما این سوال مطرح میشود که چرا پس از 20 سال، رهبران سیاسی افغانستان هنوز نمیتوانند زمینههای مشترکی را برای اتحاد در برابر طالبان، نیرویی که بیشتر مردم افغانستان از آن بیزار هستند، پیدا کنند. حضور نامحدود ارتش آمریكا این وحدت را به وجود نمیآورد، اگر در این لحظه وجودی و یك سال پس از آنكه ایالات متحده این کشور را در سال 2021 ترک کرد، كابل هنوز درگیر اختلافات سیاسی باشد. افغانها بر اساس حضور یا عدم حضور نیروهای آمریکایی تصمیم خواهند گرفت که چه کاری انجام دهند.
درنهایت، برخی معتقدند که ایالات متحده موظف است از دستاوردهای اجتماعی و دموکراتیک افغانستان محافظت کند. اما ایالات متحده تا همین حالا هم بیش از ۴۰ میلیارد دالر برای توسعه افغانستان و بیش از ۸۰۰ میلیارد دالر برای حمایت از تلاشهای ارتش آمریكا در درگیریها سرمایهگذاری كرده است. ایالات متحده میتواند تعهدات ملتسازی و بشردوستانه در این مقیاس را در سایر نقاط جهان، بعضا نزدیکتر به ایالات متحده انجام دهد – اما این کار را نمیکند، زیرا چنین سرمایهگذاری در بلند مدت پایدار نیست. کمکهای توسعهای به افغانستان میتواند دوام داشته باشد، اما جلوگیری از تقلب، هدررفتن و سوء مدیریت که از سال 2009 بیش از 19 میلیارد دالر برای ایالات متحده هزینه داشته است، مستلزم مدیریت بهتر است.
پشتیبانی نباید نظامی باشد
من به عنوان یک ناظر بیطرف نمینویسم: من از سال 2014 تا 2016 سفیر ایالات متحده در کابل و زمانی که تصمیمات مربوط به مذاکره با طالبان در سال 19-2018 گرفته شد، مشاور ارشد وزیر امور خارجه بودم. من میدانم که بازگشت طالبان به خارج از محدودیت های یک روند صلح موفقیت آمیز، باعث ایجاد فاجعه برای زنان، آموزش و پرورش و کل کشور افغانستان خواهد شد. من آینده را نامشخص می دانم.
من همچنین میدانم که 20 سال از زمان حضور ما نتوانسته است یک راه حل نظامی در افغانستان ایجاد کند و رویداد چنین چیزی در ده سال آینده نیز بعید به نظر میرسد. واشنگتن نباید تحت هیچ توهمی قرار بگیرد: اگر نیروهای آمریکایی بمانند، مورد هدف حمله قرار میگیرند، و حضور گستردهتر دیپلماتیک ایالات متحده نیز چنین خواهد شد. کسانی که اکنون از تصمیم رئیس جمهور برای ترک این کشور انتقاد میکنند، در عوض باید بپرسند که چرا باید ماندن را انتخاب میکرد – سوالی که در گذشته و با افزایش تلفات ایالات متحده پرسیدهاند. ایالات متحده همچنین نمیتواند یک توافق نامه سیاسی را بر افغانستان تحمیل کند، صرف نظر از اینکه چند تحلیلگر این پیشنهاد را ارائه میدهند. واشنگتن نتوانسته است مانع خرابکاری كشورهاي منطقه اي شود، کاری كه آنها ادامه خواهند داد.
با این حال، تصمیم رئیس جمهور بایدن یک پیشنهاد دوگزینهای نیست. ایالات متحده مجبور نیست که از افغانستان دور شود به این دلیل که نیروهای خود را خارج میکند. واشنگتن هنوز هم میتواند از طریق همکاری با کشورهایی که در حمایت از مذاکرات مشارکت دارند، نقش اصلی را در حمایت از قطعنامه صلح در افغانستان ایفا کند. حتی میتوان استدلال کرد که عقب نشینی اعلام شده میتواند به اتحاد و تلاش بیشتر در میان رهبران سیاسی افغانستان در کابل منتهی شود.
وزیر امور خارجه آنتونی بلینکن در 15 اپریل به افغانستان سفر کرد و “همکاری امنیتی” ایالات متحده با کابل را تأیید کرد. عقب نشینی نظامی نباید حمایت ایالات متحده و شرکای آن را در کمک به نیروهای امنیتی افغانستان و حمایت از توسعه آن متوقف کند. در واقع باید تاکید ویژهای به حمایت از دستاوردهایی که زنان و دختران طی 20 سال گذشته داشتهاند، وجود داشته باشید. علاوه بر این، ممکن است که ایالات متحده بتواند سطح کمکهای توسعه ای خود را، که دولت قبلی در واقع در کنفرانس کمک به افغانستان در نومبر 2020 کاهش داد، مجدد افزایش دهد. ایالات متحده میتواند به کار منطقه ای خود در زمینه مقابله با تروریسم و سایر تهدیدات بالقوه ادامه دهد. حتی یک حکومت منطقهای، از جمله ایران، علاقهای به دیدن فروپاشی افغانستان یا باز گذاشتن درها به روی القاعده ندارد. همسایگان افغانستان و حتی دشمنان ما در ثبات این کشور سهم بزرگی دارند.
اما فدا کردن زندگی تعداد بیشتری از آمریکاییها – چیزی که ادامه حضور نظامی در پی خواهد داشت – اشتباه به نظر میرسد. همانطور که اخیراً ائتلاف سازمانهای پیشکسوتان به رئیس جمهور نوشت، ما نباید “از زنان و مردان خود بخواهیم که یونیفرم بر تن و بدون هیچ مأموریت نظامی مشخص و راهی برای پیروزی در یک درگیری حضور داشته باشند.” چنانچه در سالهای حضورم در کابل در مراسمها برای نیروهای کشته شده آمریکایی و ائتلاف شرکت میکردم و طالبان در میدان نبرد موفق میشدند، عدم به اشتراکگذاری این باور و عقیده دشوار بود.
در مورد چارچوب زمانی که رئیس جمهور پیشنهاد کرده، بحث و گفتگوهایی خواهد بود، اما زمان درگیری نظامی گسترده تمام شده است. دولت پیشین جمهوریخواهان زمانی بر این واقعیت مهر تأیید گذاشت که مهلت خروج کامل اول ماه می را تعیین کرد. اکنون ایالات متحده باید از پس نگرانیهای شدیدتر ملی و بین المللی دیگری بربیاید که از سال 1945 دیده نشده است. درگیریهای دیروز – و دیدگاههای دیروز در مورد چیزهایی که سنگ بنای تهدیدهای امنیتی هستند – به پیشرفت کشور کمک نمیکند. آینده آمریکا، هر کجا که باشد، مسلما در ادامه “جنگهای ابدی” نیست.
افزودن دیدگاه