کانت وضعیت طبیعی در بین افراد جامعه را صلح نمیداند، بلکه معتقد است جنگ وضعیت طبیعی در بین افراد یک جامعه است. کانت به نوعی متأثر از اندیشه توماس هابز است که معتقد بود؛ انسان در حالت طبیعی گرگ انسان است. کانت برای تحقق صلحی پایدار در جامعه، شروط اساسی را مطرح میکند و آن را لازمهی یک معاهده صلح میداند که این شروط عبارت است از؛ «قانون اساسی هر ملتی باید جمهوری باشد.» کانت معتقد است قانون جمهوریت میتواند به عنوان یک شرط برای تداوم صلح پایدار مؤثر باشد. او در ادامه مشخصات قانون جمهوریت را قرار ذیل میداند:
الف: قانون جمهوریت باید بر اساس آزادی های همه اعضای جامعه وضع گردد؛
ب: همه باید در برابر قانون و قانون گذاری مسوول باشند؛
ج: همه شهروندان باید برابر شمرده شوند.
کانت در ادامهی مبحث جمهوریت میافزاید که انتخابات در جمهوری یک اصل است، اما این بدان معنا نیست که در هر جایی که انتخابات برگزار شود، آنجا جمهوری هم است. او معتقد است که در نظامهای استبدادی و فاشیست هم انتخابات برگزار میشود، پس لزوماً انتخابات به معنای جمهوریت نیست. اینکه در کشور ما نظام سیاسی حاکم جمهوری است، شکی وجود ندارد، و در خصوص مشخصات قانون جمهوری نیز قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان هم دارای چنین مشخصاتی است. اما اینکه اجرا میشود یا نه، بحث مفصل دیگری میطلبد. به عقیده کانت جمهوری با چنین قانون میتواند تمام جریانهای سیاسی و مکتبهای فکری را در خود هضم نماید. اما دیگر نظامهای سیاسی چنین ویژگیهایی را ندارند. بنابراین، تأکید ملت برای تداوم جمهوریت و جذب امارت در این سیستم کلان سیاسی ناشی از همین موضوع است. اما در نظام امارت نمیتوان انتظار چنین مباحثی را داشته باشیم. در نظام امارت اسلامی آزادی معنا و مفهوم خاص خودش را دارد. برای مثال آزادی بیان در امارت اسلامی اصلاً مفهومی ندارد، در صورتیکه آزادی بیان در جمهوریت جز لاینفک سیستم سیاسی محسوب میشود.
ویژگیهای جمهوریت از نظر کانت
از نظر کانت، جمهوریت دارای ویژگیهای ذیل است:
الف: جمهوری نباید دیگران را ملزم به این کند که فقط یکسان تفکر کنند و فقط به یک آرمان خاصی بیاندیشند، هدف جمهوری حراست از آزادیهای اجتماعی است؛
ب: جمهوری نباید وارد زندگی خصوصی افراد شود؛
ج: جمهوری خود اصلاح است و به هیچ وجه نباید از طرف مردم اصلاح شود.
در این بخش از بحث اگر جمهوریت فعلی کشور را با امارت فعلی مقایسه نماییم، در میفهمیم که امارت نمیتواند پاسخگو و تضمینکننده حقوق اولیه افراد جامعه باشد. برای مثال امارت جهت و مسیر تفکر و اندیشه افراد جامعه را مشخص مینماید و اجازه نمیدهد تا افراد جامعه به تفکر و آرمان دیگری رو بیاورند، در صورتیکه در جمهوریت چنین نیست. در جمهوریت افراد جامعه میتوانند از تفکرات و اندیشههای نوین استفاده نمایند و آن را گسترش دهند.
در نظام جمهوریت به زندگی خصوص افراد تعرض نمیشود (در اینجا مفهوم کانت از زندگی خصوصی بحث دین و اقتصاد خانواده و افراد جامعه است)، در صورتیکه امارت خود را مسوول میداند تا در زندگی خصوصی افراد دخالت داشته باشد و افراد را از گناه دور نگهدارد.
حق ملتها باید مبتنی بر فدراسیونی از کشورهای آزاد باشد.
کانت در این خصوص معتقد است که باید نهادهای بینالمللی در قالب یک فدراسیون، توسط دولتهای جمهوری برای رسیدن به صلح پایدار ایجاد گردد.
کانت معتقد است با توجه با خصوصیات قانون اساسی دولتهای جمهوری و ویژگیهای آنها، این دولتها میبایست در قالب یک نهاد بینالمللی برای ایجاد یک قرارداد اجتماعی مبتنی بر آزادیهای فردی و اجتماعی و رسیدن به صلح پایدار متحد شوند.
کانت وضعیت طبیعی دولتها را وضعیت جنگی میداند که همانند افراد جامعه میباشند و معتقد است که برای از بین بردن این وضعیت میبایست قراردادی مبتنی بر اصول جمهوریت در یک اتحادیه دولتها یا یک فدراسیون اجرایی گردد.
در دنیای امروز سازمان ملل متحد را میتوان مصداق چنین فدراسیون یا اتحادیه دولتها دانست که افغانستان نیز عضو این سازمان جهانی میباشد. اما متاسفانه اعضای سازمان ملل متحد به اصول این سازمان مبنی بر عدم دخالت در امور داخلی کشور دیگر توجه ندارند و دقیقاً کشور ما هم از چنین رهگذر دچار آسیبهای جدی شده که ترمیم آنها به سالهای طولانی نیاز دارد.
پاکستان یکی از کشورهای است که در امور داخلی افغانستان دخالت میکند و با حمایت سیاسی و نظامی از گروه طالبان توانسته است به اهداف خاص خود که همانا نابودی تمام زیرساختها و ایجاد تفکر عمق استراتژیک در افغانستان است، نائل شود. چنانچه صلح امروز ما با گروه طالبان ناشی از دخالت زورمندانه کشور پاکستان در امور داخلی ما است. بنابراین به باور کانت یکی از پیششرطهای اساسی برای رسیدن به صلح پایدار میان دولتها ایجاد اتحادیهای مبتنی بر اصول جمهوریت و احترام به ارزشهای یکدیگر است. در این خصوص از اتحادیه اروپا میتوان به عنوان یک الگوی سالم و موفق یادآوری کرد.
حقوق انسان به عنوان شهروندان جهان باید به شرط مهماننوازی جهانی محدود باشد.
پس از تشکیل نظام سیاسی جمهوری و بعد از آن جذب آنها در یک فدراسیون آزاد یا یک اتحادیه از کشورهای جمهوری، سومین شرط کانت برای رسیدن به صلح پایدار، حق جهانشهری شهروندان کشورهای جهان است.
کانت در این قسمت به گسترش روابط انسانی بین افراد جامعه تاکید میکند و نتیجه آن را وحدت و گسترش پیوستگیهای فرهنگی میان افراد جامعه میداند.
این نظریه کانت میتواند شالوده و پایههای اصلی نظریه جهانیشدن را تشکیل دهد. همانطور که در نظریه جهانی شدن بر صلح میان ملتها و دولتها تاکید شده. در این رساله کانت نیز پس از صلح دولتها در قالب پیوستن به یک فدارسیون آزاد یا اتحادیههای سیاسی حال نوبت به صلح میان ملت ها فرارسیده که کانت آن را در قالب نظریه حق جهانشهری شهروندان کشورهای جهان مطرح مینماید. برای تطبیق عینی نظریه کانت، میتوان کشورهای حوزه اتحادیه اروپا را مثال بزنم که شهروندان این اتحادیه بدون ویزا و محدودیت میتوانند در تمام کشورهای اعضای این اتحادیه سفر نمایند. اما کانت این نظریه را فراتر از یک اتحادیه میداند و آن را در قالب جهان متصور میشود.
اگر بخواهیم این بخش از اندیشه کانت را در قالب افغانستان مورد بررسی قرار دهیم، میتوان اینگونه بیان نمود که پس از صلح میان دولت جمهوری اسلامی افغانستان و گروه طالبان و پس از تنشزدایی در راستای اعتمادسازی میان پاکستان و افغانستان، میتوان زمینههایی را برای ایجاد صلح واقعی و پایدار میان ملت افغانستان و ملت پاکستان فراهم نممود.
دولتها نمایندگان ملت خود هستند و اینگونه میتوان استنباط کرد که تنش موجود میان دو دولت افغانستان و پاکستان ناشی از بیاعتمادی ملت افغانستان به ملت پاکستان و برعکس آن است و برای رسیدن به صلح پایدار باید میان ملتهایی که سالهاست در بیاعتمادی زندگی میکنند، اعتمادسازی و رفع اتهامات و ابهامات صورت گیرد.
تضمین های صلح پایدار
کانت برای تحقق صلحی پایدار در جهان، تضمینهایی را ارائه میدهد و معتقد است که برای تداوم این صلح میبایست آنها به صورت کامل اجرا شوند و این تضمینها عبارت است از:
یک: مکانیسم طبیعت
کانت در بخش اول تضمینها برای رسیدن به صلح پایدار معتقد است که اگر مردم به دلیل اختلافات داخلی مجبور به اطاعت از قانون نباشند، جنگ آنها را وادار به این کار میکنند. زیرا بر اساس قانون طبیعت مردمان در کنار مردمانی دیگر قرار گرفته اند که ممکن است تهدیدی برای آنان باشند و هر ملتی باید خود را در قالب یک ملت واقعی درآورد تا در مقابل تمامی تهدیدها چه نظامی و سیاسی به خوبی مقابله نمایند و زمانی میتوانند خود را در قالب یک ملت واقعی در آورند که نظام سیاسی جمهوری را تطبیق نمایند.
کانت در این بخش از اندیشه خود از یک نوع جبر طبیعی یا به اصطلاح خودش قانون طبیعت یاد میکند و برای تضمین صلح پایدار از قانون طبیعت صحبت میکند. برای تطبیق این بخش از اندیشه کانت میتوان گفت که ما (افغانستان) هیچ وقت خواست این را نداشتیم که کشوری مثل پاکستان در کنار یا همسایه ما باشد یا نباشد و این خواست طبیعت است که چنین مردمانی با چنین اندیشهای در کنار ما قرار میگیرند. در ادامه کانت معتقد است برای رفع تهدید های سیاسی و نظامی که از سوی مردمان کنار ما(برای مثال همسایه ما پاکستان ) تولید میشود، میبایست به نظام سیاسی جمهوریت متوسل شویم تا بتوانیم با تهدیدها مقابله کنیم و آنها را به فرصتها تبدیل نمایم.
دو: مکانیسم بینالمللی
کانت باور دارد که برای تضمین یک صلح پایدار جهانی، اندیشه بین المللی مستلزم وجود چندین ملت جداگانه، مستقل، هم پیوند است و این صلح با برقراری تعادل میان زندهترین قدرتهای رقابتکننده میسر و تضمین میشود.
براساس چنین رویکردی افغانستان میبایست برای کسب تضمینهای معتبر جهانی برای تداوم صلح باید میان قدرتهای رقابتکننده جهانی مثل ایالات متحده آمریکا، روسیه و چین تعادل برقرار نماید و این اجازه را ندهد که صلح کشور به سود و زیان یک کشور خاص به اتمام برسد. اگر چنین شود تضمینی برای تداوم این صلح وجود ندارد که هیچ، بلکه راه را برای رقابتهای تازه که به جنگهای جدید منتج خواهد شد، هموار میکند.
سه: مکانیسم تمایلات انسانی
آخرین تضمین صلح پایدار کانت، مکانیسم تمایلات انسانی است که بر این اساس او معتقد است روحیه تجاری و روحیه جنگی با هم سازگاری ندارند و مردم برای رسیدن به قدرت مالی با روحیه تجاری همسو و هممسیر می شوند. تداوم چنین شرایطی (شرایط تجاری ) مستلزم تداوم صلح است. زیرا تجارت بین دو کشور در حال جنگ ممکن نیست. بنابراین کشورها میکوشن. خطر شروع جنگها را از بین برده تا در این راستا به اهداف اقتصادی و تجاری خود برسند.
در این راستا افغانستان باید به کشورهای همسایه و منطقه اطمینان دهد که منافع اقتصادی و تجاری آنها پس از صلح تضمین و تاپأمین خواهد شد و در شرایط صلح آمیز منافع تجاری آنها به مراتب بیشتر از شرایط جنگی تأمین و تضمین میشود. در اینصورت کشورهای مرتبط به جنگ و صلح افغانستان به مراتب بیشتر از گذشته برای ایجاد و تدام صلح در افغانستان اقدام مینمایند. این اقدام کشورهای مذکور برای تداوم صلح لزوماً نه با انگیزههای اخلاقی، بلکه با انگیزههای تجاری صورت میگیرد و برای ما مهم قطع جنگ و تدام صلح پایدار در کشور است.
نتیجه گیری
بر اساس پیشزمینههای رسیدن به صلح پایدار کانت، ایالات متحده آمریکا با اعمال سیاستهای نادرست از قبیل:
- عدم احترام به استقلال افغانستان (ماده دوم پیشزمینه صلح کانت)؛
- اعطای مشروعیت بینالمللی به گروه تروریستی طالبان؛
- فراهم نمودن تدارکات برای جنگ، برای مثال آزادی پنچ هزار زندانی طالب (اده اول پیشزمینه صلح کانت)
- دخالت مستقیم در روند تصمیمگیری پروسه صلح در دولت افغانستان (ماده پنجم پیشمینه صلح کانت)
به گروه طالبان روحیه و قدرت جنگی بخشیدند. متاسفانه اداره ترامپ با پروژهای ساختن صلح افغانستان خواهان بدست آوردن دستآویزی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا است و برای آنها هیچ مسئله به اندازه حفظ جایگاه و منافع خودشان اهمیت ندارد.
برای اداره ترامپ مهم نیست که براساس کدام مکانیسمها میتوانیم با طالبان زندگی کنیم و نظام سیاسی آینده جمهوری باشد یا امارت، برای آنها رفع تهدیدهای تروریستی به منافع ایالات متحده مهم است و الباقی مسائل از اهمیت چندانی برخوردار نیست. به قول ترامپ آمریکا نمیتواند پلیس خاورمیانه باشد.
دولت افغانستان به دلیل دریافت وامها و کمک های سنگین مالی از ایالات متحد (ماده چهارم پیشزمینه صلح کانت) نمیتواند به طور قاطعانه با سیاستهای آمریکا مخالفت نماید. در عینحال طالبان نیز به دلیل انجام جنایات جنگی بیشمار (ماده ششم پیشزمینه صلح کانت) راه را برای رسیدن به صلح پایدار به شدت سخت و دشوار نموده اند.
در بخش شروط اساسی برای رسیدن به صلح پایدار، درست است که نظام سیاسی جمهوری در افغانستان تطبیق شده، اما این جمهوری با جمهوری کانت فاصله زیادی دارد. (ماده اول شروط اساسی صلح کانت)
هنوز جمهوری فعلی به تکامل خود نرسیده که غرق در تبعیض و فساد اداری و … است و میبایست برای اصلاح این جمهوری گامهای عملی برداشته شود هرچند که کانت با اصلاح جمهوری مخالف است و میگوید که جمهوری خود اصلاح است. اما در این قسمت میتوان از اندیشه کارل پوپر(جامعه باز و دشمنان آن) استفاده اعظمی نمود .
در بخش فدراسیونی متشکل از کشورهای جمهوری، همسایگان افغانستان با این نظر موافق نیستند و آنها تعریف خاص خود را از جمهوری دارند. (ماده دوم شروط اساسی صلح کانت)
در ادامه با تطبیق حق جهانشهری شهروندان کشورهای جهان مخصوصاً در کشورهای منطقه فاصله زیادی داریم. (ماده سوم شروط اساسی صلح کانت)
مردم افغانستان در طول بیست سال اخیر بهای صلح را با خون خود پرداختن و در آخرین مورد، همین مردم با آزادی پنچ هزار تروریست به شرط آمدن صلح مخالفتی ننمودند. اما طالبان بجای کاهش خشونت ها به گسترش جنگ ادامه میدهد.
بر اساس این نظریه جنگ افغانستان به صلح منتهی نخواهد شد که هیچ، بلکه صلح در شرایط فعلی راه را برای یک جنگ تمام عیار طولانی هموار خواهد کرد، زیرا طالبان در شرایط مطلوب فعلی مشروعیت بینالملی برای تداوم جنگ دارند و هم روحیه و قدرت جنگی و در شرایط فعلی صلح توهمی بیش نیست.
منابع
- طرح فلسفی به سوی صلح ابدی نویسنده امانوئل کانت مترجم باقر پرهام؛
- صلح پایدار امانوئل کانت و بازتاب آن در جهان امروز نویسنده دکتر سید علی محمودی؛
- صلح پایدار ، و عاملیت سیاسی نزد کانت نویسنده دکتر علی معظمی؛
- متن کامل توافق نامه صلح دوحه میان ایالات متحده آمریکا و طالبان؛
- جامعه باز و دشمنان آن نویسنده کارل پوپر مترجم عزت الله فولادوند؛
- جایگاه صلح در فلسفه امانوئل کانت نویسنده علاالدین ملک اف .
این مقاله برای خبرنامه نگاشته شده و دیدگاه های که در آن آمده، مختص نویسنده آن میباشد و لزوما بازتاب سیاست نشراتی خبرنامه نیست.