
صلحی در کار نخواهد بود؛ چه باید کرد؟
۱۸ / اسد ۱۳۹۹ | ۰ دیدگاه
۱- لویه جرگه غیرقانونی را چنان که خواستند برگزار کردند. با آجندای آن که از پیش تعیین شده بود. هیچ کس حق ندارد بر غیرقانونی بودن و اجندای آن اعتراض کند. ورنه پاسبانانی مذکر و یا مونث مامور در جرگه به سرعت دهان معترض را می بندد و کتک زنان از جرگه پرت اش می کند!
۲- زندانی های اعدامی و حق العبدی و تریاک فروش و متجاوز طالب و بعضا داعش را به نام و عنوان همین لویه جرگه آزاد می کنند و شاید به امتیازات موقتی از ناحیه اربابِ بزرگ خسته و در حال فرار نیز دست یابند و بس!
۳- اما تحقق یک صلح عادلانه و قطع دایمی جنگ اتفاق نخواهد افتاد. صلح بدون عدالت، صلح نیست. حد اکثر یک آرامش گورستانی و پایان ظاهری خشونت است و بس. جنگ هرچند برای مدتی کاهش خواهد یافت اما بدون تامین عدالت و برابری و در سایه استبداد طالبان سیاسی و نظامی( که بعدا همه یکجا خواهند شد) ادامه خواهد یافت.
۴- صد البته که آمریکایی های عزیز و خسته و فرسوده و شکست خورده، جانِ مبارک خود را از باتلاقی -که خود برای خویش ساخته اند- برگرفته و برای همیشه از این دیار خواهند رفت؛ آن ها از این پس نه دنبال مبارزه با تروریسم خواهند بود؛ نه دنبال تحکیم سازه های دموکراتیک و لیبرال سیاسی ؛ نه دل برای تحقق یک جامعه باز خواهند سوزاند و نه هم در بند حقوق بشر و حقوق زنان و گسترش آزادی مطبوعات، بیان و جامعه ای با نشاط و مفرح و دارای روابط مدرن و انسانی خواهند بود!
بی تردید ایشان برای همیشه از این کشور فرار خواهند کرد و ما می مانیم و یک آینده بی نهایت تاریک!
۵- آیا ما به عنوان یک ملت که دل در گرو ارزش های جمهوری اسلامی داریم از این همه سیاهی و تباهی و فریب و فتنه چیزی دست مان آمده است؟ آیا به عنوان یک کتله دارای دغدغه واحد به این بیداری و هوشیاری رسیده ایم که از این پس باید خود دست و آستین بالا بزنیم؟ یا این که ما نیز مایوس و سرخورده و افسرده باید در این کشور به سکوتی مرگ بار روی آوریم و یا این که راهِ دیار خارجه و فرنگ را در پیش گیریم؟
۶- قدر مسلم این است که با طالبان و اندیشه های تباه و قرون وسطایی آن ها نمی توانیم بسازیم، آرامش گورستانی ناشی از حکومت آن ها را نمی توانیم تاب بیاوریم و ارزش های فکری و سلوک استبدادی آن ها را نمی توانیم بپذیریم. به ویژه ارزش های عشیره ای و قبیله ای که آن ها به نام دین و افغانیت در قالب امارت بر ما تحمیل می کنند را هرگز قبول طبع مان نمی افتد.
۷- وقتی این اوضاع را در نظر گیریم و جمهوری غنوی موجود را که در بی عدالتی و استبداد و فساد و تبعیض و به کار گیری سیاست های اخلاقی و ناموجه و کاملا پوپولیستی با رنگ و لعاب قبلیوی و مدرن نمایی؛ دست کمی از امارت طالبانی ندارد؛ خاموشی و فراموشی و فرار این نسل هرگز موجه نمی نماید.
۸- ما باید برای آینده آماده شویم. آینده ای که در آن سناریوها و اتفاقات گوناگون و البته بعضا بسیار وحشتناکی متصور هست. آینده از چند ساریو برون نیست:
الف) طالبان را می آورند و امارت شان را طبق تعهداتی قایم و حاکم می کنند. تحمل امارت قطعا دشوار خواهد بود و جنگ بدون توقف ادامه خواهد یافت.
ب) ترکیبی از امارت( نیم بند و متاثر از دوحه نشینی ها و نوگرایی ها و شادخواری ها) و جمهوریت ( لرزان و غنوده در فساد و فحشا و ناکارآمدی و قوم بازی و چپاول با رنگ و لعاب های دموکراتیک) را ایجاد خواهند و خواهران و برادران شان بر سر سفره قدرت و مواهب جمع خواهند شد: آتشی زیر خاکستر!
ج) وضع موجود( جنگ و گریز) ادامه خواهد یافت. دربدری و بی چارگی این مردم پایانی نخواهد داشت: کشتارها و ویرانی ها و خانه خرابی ها و آوارگی ها.
د) طالبان را به بهانه ها و بهایی قانع کنند و جمهوری خواهان غنوی را به بهانه ها و بهای دیگر و نوعی خود مختاری اعلام ناشده را برقرار سازند!
۹- با وجود همه این سناریوها یک چیز واضح و آشکار است که در این ۲۰ سال گذشته یک نسلی در میان خرابه دموکراسی کنونی و جنگ طالبانی؛ سر براورده است که نه امارت قرون وسطایی طالبان را می پذیرد و نه جمهوری غنوی سرشار از تبعیض و فساد و ناکارآمدی و قبیله گرایی را و نه هم از این کشور و آب و خاک فرار می کنند. این نسل به دموکراسی و کرامت انسان و تدین و تمدن و زمین و آسمان این آب وخاک علاقه مند است و می خواهد به هر بهایی که شود در این کشور بماند و آینده را به نحو مطلوب به دست خویشتن بسازد!
۱۰- این نسل متعهد و متفاوت در میان همه شهروندان و اقوام وجود و حضور دارد. اگر از اقوام گوناگون صرفا۱۵٪ این نسل برخیزند و متحد شوند و در فضای مختلف یارگیری نمایند خواهیم دید که همان اکثریت خادم و خاموش شکل خواهد گرفت و برای حفظ ارزش ها و هستی و کیان این آب و خاک کافی خواهد بود! ما باید این نسل بیدار پراکنده را متحد نماییم و برای عبور از تاریکی های تحجهر و تبعیض و فساد برانگیزیم و به رهبری و ساختن آینده آماده کنیم!
این مقاله برای خبرنامه نگاشته شده و دیدگاه های که در آن آمده، مختص نویسنده آن میباشد و لزوما بازتاب سیاست نشراتی خبرنامه نیست.
دیدگاه خودرا بنویسید