بر اساس فرمانِ عفو مجازت و رهایی زندانیان گروه طالبان که توسط رییسجمهور غنی در 20 حوت امضا شد؛ طبق ماده دوم آن، رهایی تعدادِ ۱۵۰۰ تن از زندانیان مربوط به گروه طالبان به نشانهی حسن نیت از زندان بگرام در ولایت پروان، بایستی دیروز (24 حوت) آغاز میشد، اما نشد. چرا که هیچ نوع ضمانتی برای عدم بازگشت زندانیان آزادشده طالبان به میدانهای جنگ وجود ندارد. و البته دورنمایی این پروسهی پیچیده نامعلوم و ناپیدا است.
ضمانتِ عدم بازگشت به جنگ
بر اساس فرمان رییسجمهور غنی، آزادسازی 1500 زندانی طالبان در واقع مرحلهی شروع مذاکرات بینالافغانی تلقی میشد و طالبان در بدل آزادی این تعداد زندانیان، با هیأت مذاکرهکننده حکومت افغانستان مینشستند و مذاکرات بینالافغانی را آغاز میکردند، اما طالبان حاضر نشدند که با هیأت مذاکرهکننده حکومت افغانستان به که قطر رفته بودند، دیدار داشته باشند. باآنکه حکومت افغانستان به ریاست محمداشرف غنی، گفته است تا زمانیکه ضمانتهای لازم برای عدم بازگشتِ زندانیان آزادشده طالبان به میدان جنگ وجود نداشته باشد، هیچ فردی از طالبان آزاد نخواهد شد.
طرف اصلی کیست؟
با اینهمه، به نظر میرسد که مسئلهی اصلی که سبب شده تا حکومت افغانستان روندِ آزادسازی زندانیان طالبان را متوقف کند، عدم تمایل به مذاکره نمودنِ نمایندگان سیاسی طالبان با حکومت افغانستان است. چنانچه طالبان بارها گفته است که حکومت افغانستان را به رسمیت نمیشناسند، بنابراین هیچ ضمانتی هم وجود ندارد که زندانیان آزادشده طالبان دوباره به میدانهای جنگ علیه حکومت افغانستان برنگردند. چنانچه سهیل شاهین، سخنگوی طالبان در قطر، در توییتر همیشه طرف اصلی مذاکره برای آزادسازی زندانیان را نه حکومت افغانستان، بلکه آمریکاییها را میداند. شاهین در توییتی که 20 حوت گذاشته، نیز نوشته است که «ما لیست مفصل پنج هزار نفر را به هیئت امریکایی دادهایم که هیچکسی در آن جعل کاری کرده نمی تواند. یک شرط ما اینست که اگر این افراد در یک دشت به ما تسلیم می کنند و یا در زندان ها، بعد از تصدیق هیئت ما قابل قبول می باشند. دیگر اینکه کسانی باشند که ما در لیست نوشته ایم.»
آمریکایی کدام طرف است؟
یک روز بعداز امضای توافقنامهی صلح میان آمریکا و طالبان که یکی از مفاد اصلی آن توافقنامه آزادسازی زندانیان طالبان از زندانهای افغانستان است، رییسجمهور غنی گفت که حکومت افغانستان هیچ نوع تعهدی در قبال آزادسازی زندانیان طالبان ندارد. اما به مروز زمان با فشار آمریکاییها، و بهخصوص تشدید بحران انتخابات، رییسجمهور غنی به هر دلیلی پذیرفت که مذاکرات خلیلزاد را بینتیجه نگذارد و برخلاف خط سرخی که بارها از آن یاد کرده بود، زندانیان طالبان را آزاد سازد. اما باز هم رییسجمهور غنی برخلاف آنچه اعلام شد، شرط ضمنی داشت، اینکه در بدل آزاسازی زندانیان طالبان، نمایندگان سیاسی این گروه در قطر بایستی با هیأت مذاکره فرستاده شده از سوی آقای غنی وارد مذاکره شوند و مذاکرات بینالافغانی را آغاز کنند. اما طبق معمول طالبان طرف اصلیشان نه حکومت افغانستان، بلکه آمریکاییها را میدانند و در یک بازی ماهرانه حکومت افغانستان را تحقیر میکنند، با پسزدنِ دست صلح حکومت افغانستان را به سخره میگیرند و در واقع از این طریق از حکومت افغانستان مشروعیتزدایی نموده و برای حضور شان در صحنهی سیاست رسمی در داخل افغانستان زمینهسازی میکنند.
در کابل نیز، طرف اصلی که حکومت افغانستان چانهزنی میکند، زلمی خلیلزاد، نماینده ویژه آمریکا است. یعنی این منازعهی سه ضلعی، تنها طرف اصلی آمریکا است که در عینحال با دو طرف دیگر منازعه مذاکره میکند.
دورنمای مذاکرات صلح بینالافغانی
مذاکرات صلح آمریکا با همهی دشواریهایش در واقع نسبت به مذاکرات بینالافغانی آسانترین مرحلهی گفتگوهای صلحی بود که نزدیک به یک دهه است در افغانستان از آن خبری نیست. در مذاکرت صلح میان آمریکا و طالبان در قطر، هر دو طرف مذاکره، طرفهای اصلی در جنگ نیز بوده و هستند. چنانچه خواست آمریکاییها از گروه طالبان مشخص بود و خواست طالبان نیز از آمریکاییها مشخص بود؛ دخول و خروج.
آمریکاییها از گروه طالبان میخواستند که خشونتها در افغانستان کاهش یابد، بالای سربازان آمریکایی در افغانستان حمله نشود و در نهایت گروه طالبان با حکومت افغانستان وارد مذاکره شوند، در گفتگوهای صلح بینالافغانی دخول نمایند. و همینطور خواست طالبان این بوده است که آمریکاییها از افغانستان خارج شوند و هر چه زودتر برنامهی خروج شان مشخص کنند؛ که در آخر هم به نتیجهی نسبی رسیدند. اما نتیجهی که به تصمیم طرف سوم بستگی دارد. اما حکومت افغانستان به عنوان طرف سوم این مذاکرات، تا اینجایی کار هنوز بیرون از دایره قرار داشته است؛ که این بیرونبودن حکومت افغانستان پروسهی صلح افغانستان را پیچیده و دشوار نموده است. بااینحساب، دورنمای دور بعدی مذاکرات صلح که در واقع مذاکرات صلح میان حکومت افغانستان و طالبان است، پیچیده و در عینحال با شکنندگی بسیار زیاد همراه خواهد بود. چرا که در مذاکرات بینالافغانی مسائلی زیادی است که بایستی روی آن بحث شود به و نتیجه برسند. از جمله بحث و توافق روی ساختار قدرت، مکانیزم تقسیم قدرت، نوع نظام سیاسی، ارزشهای دمکراسی، مذهب، مشارکت قومی در قدرت و همهی مسائلی تاثیرگذار بر سیاست و مدیریت قدرت.