کابل – شنبه است و «زابلون سیمنتوف» در اتاق نشیمن کوچک خود روی یک دوشک معمولی افغان نشسته و اخبار را تماشا میکند.
وقتی نطاق، صحبت در مورد مذاکرات صلح با طالبان را آغاز میکند، سیمنتوف سرش را تکان میدهد و کلمات مبهم را زیرِ لب زمزمه میکند. سیمنتوف معمولاً به مهمانش چای میدهد، اما امروز شبات است و خبری از چای نیست چرا که سیمنتوف – که ظاهرا آخرین یهودی باقیمانده در افغانستان است – نباید از اجاق گاز قدیمی خود استفاده کند.
سیمنتوف دربارهی تلویزیون روشن میگوید که شخص دیگری، یک غیر یهودی، آن را برایش روشن کردهاست. یهودیان مُقَیَد، به هیچ وجه در این روز تلوزیون تماشا نمیکنند، اما زندگی سیمنتوف تماماً پر از سرپیچی از سنت بودهاست. یهودیان ارتدکس نیز احتمالاً با چنین روشی مخالف هستند.
زندگی سیمنتوف همچنین، پر از آشفتگی بودهاست – حبس، درماندگی و یک سال خصومت با دیگر یهودیِ افغانستان که اکنون مردهاست! بحث و مشاجرهای که بین این دو دَرمیگرفت چنان پرجنجال بود که طالبان در طول حکومتِ قبلیشان، نتوانستند قیل و قال آنها را تحمل کنند و هر دو را از زندان بیرون کردند!
و اکنون سیمنتوف آشوب بیشتری در دل دارد زیرا دشمنان قدیمیاش، طالبان، در حال مبارزه برای بازپسگیریِ قدرت هستند.
سیمنتوف در مصاحبهای با فارین پالیسی در اوایل سال جاری گفت: “این افراد خون زیادی ریختند و کابل و بسیاری از مناطق دیگر کشور را غرقِ در وحشت کردند. من معتقدم که هیچ کس با چنین طرز فکری نمیتواند افغانستان را نجات دهد.” در حال حاضر که طالبان حدود نیمی از کشور را تحت کنترل دارند و نتایج انتخابات سپتامبر به تعویق افتاده، سیمنتوف نیز مانند بسیاری از دیگر ساکنان کابل، نگرانِ رخ دادن بدترین حالتِ ممکن است: سرپا شدن مجدد رژیمِ طالبانِ دههی 1990
سیمنتوف میگوید از رئیسجمهور فعلی، حمایت میکند، زیرا غنی “مخالفِ فساد” است و “دزد” نیست. اما به نظر میرسد که او هم مانند بسیاری از افغانها، (و همچون گذشته) آماده است تا هر اتفاقی را بپذیرد و امیدِ بهترین را داشته باشد، و در این شرایط «بهترین» چیزی نیست جز طالبانی که اندکی متعادلتر از گذشته است.
وی میگوید: “همه خواهانِ صلح و ثبات هستند، اما بسیاری از مردم نیز دوست ندارند که طالبان کارهای گذشته را انجام دهند. آنها باید از خطاهایشان، به ویژه در مورد حقوق زنان، دست بردارند.”
سیمنتوف امیدِ تغییرِ طالبان را در دل میپروراند – امیدی که ابدا بر اساس تجربهی خودش نیست زیرا توسط آنها مورد ضرب و شتمِ زیادی قرار گرفتهاست. او همچنین امیدوار است روزی، تورات کنیسهاش را که در آخرین حاکمیت طالبان ناپدید شد، پیدا کند.
برخلاف بسیاری از کشورها، افغانستان جمعیت یهودیان خود را به دلیل یهودستیزی از دست نداد. در واقع، طبقهی حاکم این کشور- که عمدتا متشکل از گروه قومی پشتون بودند و از میانشان تعداد زیادی به طالبان پیوستند- در قبالِ اقلیت یهودی همدلیِ زیادی به خرج دادند.
به عنوان مثال، محمد ظاهر شاه – آخرین پادشاه افغانستان، که تا سال 1973 سلطنت کرد – ادعا میکرد که از فرزندانِ چهره اسرائیلی بنیامین است و بر این باور بود که یهودیان افغان، همواره به عنوان ستون مهم جامعه افغانستان در نظر گرفته میشوند.
محبت این پادشاه را میتوان به یک افسانهی قدیمی نسبت داد که بر اساسِ آن پشتونها فرزندان یكی از قبایل گمشدهی اسرائیل بودهاند. از دیدگاه علمی، چنین ادعایی اثبات نشدهاست و عمدتاً به قلمروی قصهها و افسانهها تعلق دارد.
در عوض، ظهور کمونیسم در افغانستان و مداخلهی اتحاد جماهیر شوروی برخی از دلایل اصلی خروج یهودیان بودند. سیمنتوف به یاد میآورد که «ارتش سرخ در بسیاری از مناطق آسیای میانه، مرتكب جنایات وحشتناك شده بود. آنها افراد مذهبی را به قتل میرساندند، و ما این موضوع را قبل از ورود آنها به افغانستان میدانستیم.»
در حالی که بیشتر یهودیان به اسرائیل، ایالات متحده یا اروپا مهاجرت یا فرار کردند، سیمنتوف در این کشور ماند.
منطقه شهر نوِ کابل غالباً یکی از مناطق توسعهیافته و شلوغ پایتخت افغانستان محسوب میشود. میتوان دهها رستوران را در این ناحیه یافت که غذاهای افغانی، ترکی، هندی، ایرانی و ایتالیایی سرو میکنند؛ یا سالنهای عروسی، کافیشاپهای مدرن و تعداد زیادی فروشگاه محصولات سنتی و عتیقه فروشی که دهها سال و حتی قبل از 40 سال جنگ در آنجا بودهاند.
در میان همهی اینها، و در قسمتِ گلفروشیها، جایی که گلهای رز و لاله برای مناسبتها و جشنهای خاص به فروش میرسند، آخرین کنیسهی سالم افغانستان را خواهید یافت که چندین دهه است سیمنتوف در آن اقامت دارد.
این مرد ۶۶ ساله، که همیشه کلاهِ «یارمولکای» خود را به سر دارد، از نظرِ همسایگانش به عنوانِ فردی جالب و سرگرمکننده توصیف میشود. یکی از آنها به من گفت: «همه در این جادهها زابلون را میشناسند. او بسیار خوشذوق است و، گاهی اوقات هم حسابی تندخود میشود. اما، ما از بودن در کنار او لذت میبریم.»
اتاق نشیمن سیمنتوف بخشی از این کنیسهی خالی است. او گاهی، سایرِ اتاق ها را به دیگران اجاره میدهد. سیمنتوف در افغانستان نماینده یك اقلیت مذهبی است. اما در حالی که همه اعضای خانوادهاش سالها پیش افغانستان را ترک کردند، او هرگز کشور خود را رها نخواهد کرد. او میگوید: “همسرم، دخترانم و خواهرانم در اسرائیل زندگی میکنند. من یک بار به آنجا رفتم اما دوست نداشتم در آنجا بمانم. وطنِ من، افغانستان است.”
برای بسیاری از مردم، تاریخ یهود افغانستان کاملاً ناشناخته است. چندین دهه قبل، یهودیان بخش مهمی از جامعه بودند و در بسیاری از مناطق این کشور به ویژه در قسمتهای غربی و شمالی آن زندگی میکردند. احتمالاً، مهمترین شهر یهودی افغانستان، هرات، زادگاه سیمنتوف بوده که در نزدیکی مرز ایران قرار دارد. سابقا، صدها خانوادهی یهودی در این شهر زندگی میکردند و در دوره خود چندین کنیسه بنا کردند. یکی از این بناهای تاریخی چند سال پیش توسط بنیاد آقاخان احیا شد.
(متأسفانه، هیچ یهودی برای بازدید از آن باقی نمانده است.) سیمنتوف با غرور به یاد میآورد که اخیرا نمازخانهی کنیسهاش را ترمیم و نقاشی کردهاست. سیمنتوف در هر شبات، بالای جایگاه خطابه کوچک میرود و آیاتِ تورات را می خواند. او در حین انجام این کار، همیشه تنها نیست. از زمان سقوط رژیم طالبان در اواخر سال 2001، روزنامهنگارانِ زیادی از کشورهای غربی با سیمنتوف دیدار کردهاند. بسیاری از آنها یهودیانی بودند که قبل مشهور کردنِ سیمنتوف به عنوانِ “آخرین یهودی افغانستان” او را در خواندن دعا همراهی میکردند.”
اکنون نزدیک به 15 سال است که سیمنتوف این عنوانِ مبهم را دارد. در دورهی محمد نجیبالله – آخرین رئیسجمهور کمونیست افغانستان، که کشور را تا سال 1992 رهبری کرد – حدود 10 تا 15 یهودی در کابل سکونت داشتند. آنها آخرین جامعه یهودی کل کشور بودند. هرچند، هنوز هم بسیاری از افغانها نسبت به نجیبالله، که قبل از انتصاب به عنوانِ رئیسجمهور، رئیسِ سرویس اطلاعاتی کمونیست افغانستان، معروف به خاد بود، موضع انتقادی دارند، اما به نظر میرسد که سیمنتوف یکی از هواداران نجیب است. او میگوید: ” در آن دوران ما مشکلی نداشتیم. نجیب رهبر خوبی بود. اتهامات علیه وی صحت ندارد. ببرک کارمل [که قبلاً این کشور را رهبری میکرد] مسئول تمام جنایات بود.”
خاد در دوران سلطهی کمونیست ها در کابل، به آدمربایی، شکنجه و قتل دهها هزار نفر از مردم معروف بود. اجساد بسیاری از قربانیان تا به امروز پیدا نشدهاند. به گفته بسیاری از شاهدان، نجیبالله خود شخصاً تعداد بیشماری از زندانیان را شکنجه و کشتهاست. حتی بایگانیهای اتحاد جماهیر شوروی، این رئیسجمهور میهنپرستِ شکنجهگر را به عنوان یکی از بیرحمترین مردان در میان کمونیستهای افغانستان توصیف میکرد. با این وجود، بسیاری از افغان های مسن، دوران حکومت وی را دورهی آرامِ پیش از توفانِ طالبان میدانند.
نجیبالله در سال 1996 که طالبان کابل را به دست گرفتند، به دار آویخته شد. تعجبی ندارد که سیمنتوف از ورود طالبان و پیشینیان اسلامگرای آنها، یعنی مجاهدین با افسوس یاد میکند، گروهی که پس از فروپاشی رژیم کمونیستی کابل را فتح و یک جنگ داخلی خونین را آغاز کردند. هنگامی که طالبان بیشتر افغانستان را به دست گرفت، سیمنتوف دو ماه را در اسرائیل و کنار خانوادهاش گذراند. اما بر خلاف همهی توصیهها، تصمیم گرفت که برگردد و از طریق هرات به کابل سفر کرد. وقتی به کنیسه رسید، تنها نبود. اسحاق لوی، یهودی دیگر افغان نیز در آنجا بود.
اما ایمان مشترک سیمنتوف و لوی، برای برقراریِ آشتی، میانِ آنها کافی نبود. این دو نفر که نمیتوانستند با هم کنار بیایند، خصومتی چندین ساله را آغاز کردند، به طوری که حتی طالبان هم حیران مانده بود. هر دو مرد یهودی مرتباً یکدیگر را نکوهش میکردند.
چنانچه همسایگان به یاد میآورند، لوی مکرراً میگفت که او به اسلام گرویده و سیمنتوف نمیخواهد این را بپذیرد. او همچنین میگفت که رفیقِ یهودیاش صاحب یک فاحشهخانه مخفی است و در آن الکل میفروشد. سیمنتوف نیز به نوبهی خود لوی را به انجامِ جادوی سیاه متهم میکرد، چیزی که هم در یهودیت و هم در اسلام ممنوع است. سرانجام، طالبان که از مشاجرهی دائمی آنها به ستوه آمده بودند، هر دو مرد را زندانی کردند. اما هنگامی که نزاع آنها حتی در زندانِ تحتِ کنترل طالبان هم ادامه یافت، توسط افراطگرایان بیرون انداخته شدند.
سیمنتوف میگوید:”آنها [طالبان] مرا حسابی لت و کوب می کردند. من به خاطرِ لویِ شارلاتان چندین بار زندانی شدم. او میخواست از شر من خلاص شود و کنیسه را بفروشد. اما خدا را شکر که موفق به انجام این کار نشد.” اسحاق لوی، که حداقل یک ربع قرن از سیمنتوف بزرگتر بود، در سال 2005 درگذشت.
وقتی از خیرالله خیرخواه، که بخشی از هیئت سیاسی طالبان در قطر است و در مذاکرات صلح اخیر با آمریکاییها هم شرکت داشته، درباره این دو یهودی سؤال شد، او نتوانست پوزخند خود را پنهان کند. این رهبر طالبان گفت: “بله ، من آنها را به یاد میآورم، آنها مشکلات زیادی را برای من ایجاد کردند.”
در ماه مه سال 2014، خیرخواه با چهار عضو دیگر طالبان، به عنوان بخشی از توافق برای آزادسازی بوئی برگدال، سرباز اسیرِ ارتش ایالات متحده، از بازداشتگاهِ گوانتانامو آزاد شد. خیرخواه به مدت ۱۲ سال توسط آمریکاییها زندانی بود. او میگفت، بازجویان وی به دلایلی که خودش نمیدانست علاقه زیادی به تورات گمشدهای که سیمنتوف به دنبال آن بود، نشان میدادند – اعتقاد بر این است که جمعیت بزرگ مهاجران یهودی افغان در نیویورک نیز با واشنگتن سر همین موضوع مشکل داشتند. خیرخواه در هنگام خوردن نوعی غذای شیرین قطری در یک هتل دارای تهویه مطبوع در دوحه به یاد آورد که «آنها بیش از ۴۰ بار در مورد این کتاب از من سوال کردند.»
به گفته سیمنتوف، تورات گمشده، یک کتاب مقدس منحصر به فرد است که در قرن 15 نوشته شدهاست. این کتاب هنگامی که طالبان مشغول نزاعِ سیمنتوف و لوی بودند، از کنیسه کابل دزدیده شد. در آن زمان، خیرخواه وزیر داخله طالبان و به گفته سیمنتوف مسئول ناپدید شدن تورات بود. او میگوید: «خیرخواه مشغول مذاکرات صلح است، اما باید تورات را به من بازگرداند چون اهمیت زیادی برای ما دارد.”
خیرخواه با دیدنِ ویدیویی از سیمنتوف که توسط نویسنده این مقاله فیلمبرداری و در آن خواستار تورات شده بود، شروع به خندیدن کرد.
این رهبر طالبان، که به وضوح عصبانی بود از اینکه در میانه مذاکرات صلح افغانستان، درباره تورات گمشده از او سوال میشود، گفت که چیزی در مورد آن نمیداند. وی گفت: “من به خاطر آن شکنجه شدم. یهودیان این مسئله را خیلی جدی گرفتهاند، بنابراین وقتی در گوانتانامو بودم مدام از من سؤال میشد. اما حقیقت این است که من نمیدانم کتاب مقدس کجاست. تنها چیزی که به یاد میآورم این است که معاون آن زمانِ من آن را برداشت.”
خیرخواه درمورد حبس این دو یهودی، گفت که گروه وی هیچ مشکلی با یهودیان ندارد، زیرا آنها به موجب فقه اسلامی اهلِ کتاب محسوب میشوند. او به من گفت: «جدای از اینکه دین یهود مبتنی بر توحید ابراهیمی است، این افراد همیشه در افغانستان به عنوان اقلیت پذیرفته شده بودند. آنها به خاطرِ ما [طالبان] کشور را ترک نکردند. در این مورد خاص، این دو مرد فقط نتوانستند با یکدیگر کنار بیایند. آنها از هم متنفر بودند، موضوعی که به ما ارتباطی نداشت.»
به گفتهی خیرخواه، معاون وزیر آن زمان، یکی دیگر از چهرههای برجسته طالبان به نام نور جلال، تورات را به شهر جنوبی قندهار، که آن زمان پایتخت امارت طالبان بود، برد. اما از آن زمان به نظر میرسد که کتاب مقدس گم شدهاست.
به گفتهی ناظران، به راحتی میتوان فرض كرد كه تورات قدیمی مدتها پیش در بازار سیاه فروخته شدهاست. کشور اسرائیل به خاطر جستجو و خریدن کتابهای مقدس قدیمی با هدفِ “بازگرداندن آنها به خانه” شناخته شده است، اما در یافتن تورات افغانستان موفق نبودهاست.
وحید مژده یک تحلیلگر مستقر در کابل و از مقاماتِ سابقِ طالبان میگوید: “فکر میکنم پیدا کردن این کتاب بسیار بعید است. خیلی چیزها از این دوران گم شدهاند. به ویژه پس از آنکه رژیم طالبان فرو ریخت و نیروهای غربی به کشور حمله کردند، فعالانِ بازارِ سیاه از هرج و مرجِ رخ داده سود زیادی بردند.”
زابلون سیمنتوف هنوز معتقد است كه تورات دوباره پیدا میشود – و او تا زمانی که زنده است منتظر میماند و به دنبال آن میگردد. او میگوید: «آنها فکر میکردند که این کتاب میلیونها دالر ارزش دارد، اما این درست نیست. آن تورات فقط برای ما یهودیان ارزشمند است.» خواه این کتاب مقدس پیدا شود و خواه نه، حداقل یک یهودی در انتظار آن خواهد بود – و او همچنان در کابل خواهد ماند. سیمنتوف میگوید: “من مردی عاری از ترس هستم. من هرگز به خاطر طالبان یا هر کس دیگری افغانستان را ترک نخواهم کرد.”
با این حال، آخرین یهودی باقیمانده در افغانستان همچنین معتقد است که در صورت پیروزی صلح و ثبات در آینده، بسیاری از برادران یهودی او بازخواهند گشت. وی میگوید: “یهودیان افغانستان کشور خود را دوست دارند و بسیاری از آنها به کشور باز میگردند و برای بازسازی افغانستان سرمایهگذاری میکنند. کشور ما قلب آسیا است و ما منابع دستنخوردهی زیادی داریم. اما برای رسیدن به کشوری آباد، ابتدا به صلح نیاز داریم.”
نویسنده: عمران فیروز
نشر شده در: فارن پالیسی
افزودن دیدگاه