صلح آروزی دیرینه تک تک مردم افغانستان است. رسیدن به چنین هدفی نیازمند راهکار واضیح و واقعبینانه است. میخواهم نگرانیها و پیشنهاداتم را بصورت مختصر درین جا با شما در میان بگذرام. ممکن عدهای زیاد از هموطنان عزیز ما چنین نگرانیهای داشته باشند.
1-طرح حکومت موقت، راه را برای صلح نه بل برای “انارشیزم” یا بیبندو باری تمام عیار و غارت بیتالمال و از بین رفتن سازمانهای ملی مساعد میسازد. لطفن به حرفهای جادویی متخصصین یک شبه و گروههای که منافعشان در بیبند و باری است و آنانکه حتی یک روز آرامش را در کابل و دیگر شهر های کشور تحمل نمیتوانند گوش نکیند. سالهای جنگ، دربدری و بیچارگی را بیاد بیاورید.
2- نظام امروز و ارزشهای آن مظهر اراده و نیازمندیهای مردم است. خوب، اگر بحث از مشروعیت است. نیازمند بحث نسبی مشروعیت استیم. به مقایسه به هر فرایند و جریانی دیگری نظام کنونی کشور مشروعترین است. آیا کسانی که به مردم مکتب و شفاخانه میسازند مشروعیت دارند و یا آنانکه هر دو را میسوزانند. روایت از مشروعیت باید رک و راست و واضیح باشد.
3- صلح بدون محوریت مردم و دولت، زمینه جنگ تمام عیار داخلی را مساعد میسازد. اشتباه بزرگ رهبران سیاسی کشور و شرکای بینالمللی افغانستان چه در گذشته و چه در حال همانا دور زدن “دولت” در افغانستان بوده است. درین مورد کتابی هم نوشته ام که نتیجه بیشتر از چهار سال تحقیق میباشد.
4- معاهده صلح میان شورشیان کولمبیا و حکومت آن کشور نمونه خوبی است. مردم به طرح صلح رای دادند (با انکه بار اول رد شد) و شورشیان بعد از ترک جنگ در انتخابات آن کشور سهم گرفتند. وضع آن کشور در حال بهتر شدن است. نه حکومت موقتی ساخته شد و نه هم نهادهای امنیتی منحل گردید.
5- هر معاهده و طرح که در مورد صلح پیشنهاد میگردد، بدون تایید مردم اعتبار نخواهد داشت. طرح نهایی نیاز است تا برای بحث ملی گذاشته شده و بعدن از طریق رفراندم و یا لوی جرگه قانون اساسی در مورد آن تصمیم گرفته شود.
6- روایت اشغال افغانستان، خاطره جالب خود را همرایتان در میان میگذارم.
سال پیش در دانشگاه اکسفورد در مرکز مطالعات اسلامی که بخاطر بحث در مورد کتاب اخیرم راهاندازی شده بود به سوالی برخوردم که آیا افغانستان بعد از سال 2001 اشغال شد. چنین سوالی خیلی استراتیژیک و زیرکانه است. در عوض ارایه پاسخ دوباره پرسیدم، چگونه کشور را که اکثر مردمش مسلح بود و در قرن نزدهم امپراطوری انگلیس در اوج قدرت بیش از هفده هزار عسکرش را در مقابل مردم که هنوز به وسایل جنگی عصری آنزمان دسترسی نداشتند از دست داد و شکست خورد، بتواند کمتر از دو هزار عسکر امریکایی اشغال کند.
سقوط حکومت طالبان بعد از یازدهم سپتمبر نتیجه ایتلاف گروههای داخلی افغان که در مقابل طالبان میجنگیدند با امریکا بود.
همانطور که پاکستان با چین کمونیست دوستیاش را از ته دل و چهار فصل میداند و هیچگاهی گروههای اسلامی انکشور به این خاطر خمی در ابرویشان نیاورده است، افغانستان هم میتواند متحدین داشته باشد.
7- افغانستان دروازهی ثروت است. بزرگترین اقتصاد جهان (چین) و منابع طبیعی منطقه (آسیا مرکزی) در همسایگی افغانستان است و یکی از بزرگترین مارکیتهای جهان (هند) دروازههایش بروی افغانستان باز است. نهتنها ما به ثبات بل به نهادهای قوی وموثری نیاز داریم که این همه امکانات را به رفاه و ثبات دوامدار برای مردم تبدیل کند.
8- هیچ کشور و سازمانی قادر به تضمین به هیچچیزی نیست. آیا بیست و هفت سال پیش سازمان ملل متحد توانست به کدام تعهدش در قبال افغانستان عمل کند. بزرگترین تضمین برای افغانستان نهادهای امنیتیاش، هوشیاری و اتحاد مردم و تدبیرسیاسیونش خواهد بود.
با انکه از تدبیر سیاسیون “طالع” نداریم اما هنوز هم میتوانیم امیدوار باشیم.
این نوشته در حساب کاربری فیس بوک آقای بیژن منتشر شده است. دیدگاههای که در این نوشته آمده، مختص نویسنده آن میباشد و لزوما بازتاب سیاست نشراتی خبرنامه نیست.