صلح و ثبات در افغانستان؛ انتخابات یا حکومت موقت؟

توسطمحمد مهدی مطهری

دی ۱۲, ۱۳۹۷ به روز رسانی : دی ۱۲, ۱۳۹۷

در شرایطی که مسأله صلح و  ثبات در افغانستان بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفته، اکنون دو گزینه در مورد دست‌یابی به آن مطرح است: برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و ایجاد حکومت موقت. در این نوشتار سعی می‌شود پس از تحلیل مختصر وضعیت، این مسأله بررسی شود که کدام یک از مکانیزم‌های فوق بهتر می‌تواند به ثبات و صلح پایدار در افغانستان کمک کند.

اوضاع و شرایط سیاسی موجود در امریکا و افغانستان سبب شده که مسأله ختم جنگ و برقراری صلح و ثبات در افغانستان، امروزه بیش از هرزمانی دیگر به صورت جدی مطرح شود؛ زیرا بازیگران اصلی در موقعیتی قرار دارند که بیش از گذشته به صلح و ختم جنگ از طریق سیاسی وادار شوند.

رئیس‌جمهور امریکا همیشه به موضوع افغانستان بی‌علاقه بوده و اکنون با نزدیک شدن موعد انتخابات ریاست جمهوری امریکا، مصمم است فرجامی برای این جنگ بی‌نتیجه بیابد تا حداقل  از آن به مثابه برگ برنده در انتخابات پیشرو بهره‌برداری نماید. شدت اراده دولت‌مردان امریکا برای پایان جنگ به حدی است که حتی پنتاگون که همیشه بر پیروزی از راه نظامی تاکید می‌کرد، اکنون به صراحت می‌گوید که مسأله افغانستان از راه نظامی قابل حل نیست و باید در مورد آن حل سیاسی جستجو شود. زلمی خلیلزاد که از سوی دولت امریکا مأموریت یافته تا پروسه صلح را در مدت زمان معین به سرانجام برساند، این روزها میان کشورهای منطقه در رفت و آمد و رایزنی‌های فشرده است. در آخرین مورد نیز ترامپ از مذاکرات جدی و عالی برای صلح در افغانستان یاد کرده که میزان جدیت و امیدواری امریکا را به حل‌وفصل بحران افغانستان نشان می‌دهد. همانند سیاست‌ورزی داخلی، روش ترامپ در مورد کاهش بحران‌های بین‌المللی نیز با روش‌های معمول فاصله دارد؛ چنان‌که در مورد کره شمالی دیده شد، ترامپ ترکیبی از ابتکارهای فردی، فشارهای تاکتیکی و بازی‌های استخباراتی را در دستیابی به اهداف بین‌المللی‌اش استفاده می‌کند. همان‌طور که در مورد خروج نیروهای امریکایی از سوریه دیدیم، قاطعیت و عدم توجه به استانداردها و اصول پذیرفته شده سیاسی سبب می‌شود که همیشه از او انتظار رفتارها و عملکردهای غیرقابل پیش‌بینی و غیرمتعارف داشته باشیم.

طالبان نیز که در گذشته با ایدئولوژیک خواندن جنگ، هرگونه راه‌حل سیاسی را مردود می‌دانست، اکنون راه‌حل سیاسی را مورد توجه قرار داده و عملا نیز وارد گفت‌وگوهای فشرده و پیچیده با امریکا شده است. این گروه در مذاکرات مسکو نیز بیش از گذشته چهره آشتی‌جویانه از خود به نمایش گذاشت و بر راه‌حل سیاسی برای معضل افغانستان تأکید کرد. در این راستا تحرکات نظامی و نمایش قدرت این گروه در میدان‌های جنگ را باید بیشتر به معنای گرفتن امتیاز و چانه‌زنی در گفت‌وگوهای صلح دانست تا پیروزی تمام عیار در میدان‌های نبرد. استراتژی طالبان مبنی بر ایجاد قدرت سرزمینی در داخل افغانستان شکست خورده و  این گروه بیشتر به عملیات‌های ایذایی و سمبولیک روی آورده که نشان از درماندگی دارد. هم‌چنین در بسیاری از مناطق مورد منازعه، میان دولت و طالبان اکنون نوعی توافق نانوشته به وجود آمده که نوعی تقسیم کار  را شکل داده است؛ امری که نشان از رویکرد جدید در گروه طالبان دارد.

در اردوگاه دولت افغانستان به شمول نیروهای اپوزسیون نیز نوعی بن‌بست و سردرگمی وجود دارد که سبب می‌شود آن‌ها نیز بیش از این‌که افق‌های روشن را در میدان‌های جنگ ببینند، تمایل داشته باشد تا ترتیبات کم‌هزینه سیاسی برای بحران افغانستان پیدا شود. حکومت وحدت ملی که به اذعان بیشتر ناظران اوضاع افغانستان، از بحران اعتماد و ناکارآمدی رنج می‌برد، اکنون در پایان دوره‌اش با ریزش نیرو نیز مواجه است که نشان از تشدید بحران مشروعیت دارد. سیاست‌های حکومت موجی از نارضایتی‌ها را در میان نخبگان سیاسی و گروه‌های اجتماعی به وجود آورده که با نزدیک شدن پایان دوره کاری‌اش، بیشتر از گذشته ظهور و بروز می‌یابند. در طول سال‌های گذشته افراد و حلقات اپوزسیون، حتی اشخاصی که مناصب رسمی در حکومت دارند، همواره غنی را به انحصار قدرت، قوم‌گرایی و نقض قانون اساسی متهم کرده‌اند. در شرایطی که پل‌های اعتماد میان نخبگان سیاسی در اردوگاه دولت از بین رفته، اکنون یکی از دشوارترین مسأله‌ها این است که چگونه می‌‌توان میان حکومت و لشکری از افراد و نیروهای ناراضی درون و بیرون حکومت نوعی از اعتماد، اجماع نظر و توافق نسبی بر مسأله صلح و آینده سیاسی کشور به وجود آورد. بسیاری از کارشناسان معتقدند مکانیزم‌هایی که بتوان در چارچوب آن‌ها اعتماد و اجماع سیاسی به وجود آید، از میان رفته است. باتوجه به این مسأله، به نظر می‌رسد حکومت وحدت ملی بیش از هر نیروی سیاسی دیگر در موضع دشوار قرار گرفته و در نوعی بن‌بست و سردرگمی به سر می‌برد.

برگزاری انتخابات و مسأله صلح

با تمرکز بر برگزاری انتخابات چند نکته مهم در مورد صلح و ثبات مطرح می‌شود؛ اول این‌که نفس تأکید بر برگزاری انتخابات امکان رسیدن به مصالحه را دشوار می‌کند؛ زیرا این امر بدین معناست که طالبان باید روند سیاسی رسمی را به رسمیت شناخته و به آن ملحق شوند. این در حالی است که طالبان همواره تأکید کرده که حکومت افغانستان و قانون اساسی موجود را به رسمیت نمی شناسد و خواهان تغییر در روند رسمی سیاسی کشور است. نپذیرفتن درخواست مذاکرات مستقیم با حکومت از سوی طالبان را نیز بایستی در همین راستا درک کرد. دوم آن‌که اگر قرار باشد انتخابات در زمان تعیین شده برگزار شود، بعید به نظر می‌رسد در فرصت محدود باقی‌مانده تا انتخابات، دستیابی به توافق سیاسی امکان‌پذیر باشد.

از سوی دیگر، با توجه به فضای موجود مملو از بی‌اعتمادی میان حکومت و نیروهای سیاسی، تمرکز بر انتخابات می‌تواند فضای قطب‌بندی شده و سازش‌ناپذیر را میان آنان به وجود آورد که قابل مدیریت نباشد. باتوجه به شکنندگی وضعیت موجود، یکی از موضوعات مهم این است که رفتن به سوی انتخابات، پیش از اجماع سیاسی و روشن شدن فرجام صلح، نه تنها به ثبات و صلح پایدار نمی‌انجامد، بلکه می‌تواند اوضاع را غیرقابل کنترل نموده و به فروپاشی منجر شود. انتخابات پارلمانی گذشته نشان داد که حکومت ظرفیت و توانایی برگزاری انتخابات شفاف و عادلانه، که برای همه نیروهای سیاسی قابل‌ پذیرش باشد را ندارد؛ امری که می‌تواند انتخابات را به موضوع تنش و بحران جدی تبدیل کند. افزون بر آن، بدون توجه به صلح و راه‌حل سیاسی، صرفا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری نمی‌تواند صلح و ثبات مورد نظر امریکا را در افغانستان به وجود بیاورد.

حکومت موقت و مسأله صلح

ایجاد حکومت موقت گزینه دیگری است که برای رسیدن به صلح و ثبات مطرح شده است. در این دیدگاه فلسفه اصلی حکومت موقت زمینه‌سازی برای به وجود آمدن اجماع ملی است تا از این طریق، از یک‌سو میان دولت و طالبان و از سوی دیگر میان حکومت و مخالفان نوعی توافق نسبی بر سر آینده سیاسی کشور به وجود آید.

به نظر می‌رسد در چارچوب این گزینه ظرفیت و امکانات بیشتری برای مدیریت منازعات، کاهش تنش‌ها و دستیابی به صلح و ثبات وجود دارد. وضعیت بحرانی پیچیده کنونی در یک برداشت کلی از دو مسأله اصلی ریشه می‌گیرد: خشونت، جنگ‌طلبی و سازش‌ناپذیری طالبان و شکاف عمیق میان نیروهای سیاسی و اجتماعی بر سر جایگاه و منزلت، که بدون شک ریشه در ساختار قدرت دارد. از یک‌سو، همان‌گونه که از زمزمه‌ها نیز شنیده می‌شود، طالبان میان انتخابات و حکومت موقت، دومی را ترجیح می‌دهد که نسبتا روند بی‌طرفانه و اجماع‌آفرین تلقی می‌شود. هم‌‌چنین با توجه به فضای بی‌اعتمادی میان نیروهای سیاسی و حکومت، بسیاری از این نیروها مانند محمد محقق، عطامحمد نور، صلاح‌الدین ربانی، احمدضیا مسعود و اسماعیل خان  نیز گزینه حکومت موقت را به صراحت پذیرفته و گفته‌اند که اولین‌بار و بسیار پیش از طالبان آن‌را مطرح کرده‌اند. ماهیت کش‌مکش‌ها و رویارویی‌های گذشته نشان می‌دهد که اختلافات میان این نیروها و حکومت تنها با توافق روی ساختار سیاسی جدیدی که تمرکززدایی از قدرت را امکان‌پذیر نماید، قابل حل و فصل است. در غیر آن، پایانی بر این اختلافات و منازعات متصور نیست.

روشن است همان‌گونه که طالبان خواستار اصلاح قانون اساسی است، مطالبات نیروهای مخالف حکومت مبنی بر تمرکززدایی از قدرت نیز بدون این امر برآورده نمی‌شود. با توجه به ضرورت اجماع سیاسی جهت اصلاح قانون اساسی و مکانیزم‌های پیش‌بینی شده قانونی برای آن، عملی شدن این خواست نیز تنها در چارچوب حکومت موقت که ظرفیت بیشتری برای اجماع‌آفرینی دارد، امکان‌پذیر است.

گرچند روندهای سیاسی بر اساس مناسبات قدرت و جایگاه نیروهای سیاسی رقم می‌خورد، اما با  توجه به شرایط موجود، اگر قرار باشد بحران افغانستان در چارچوب منطق گفت‌وگو و از راه سیاسی حل و فصل شده و از رهگذر آن ثبات پایدار به وجود بیاید، میان دو گزینه انتخابات و حکومت موقت، گزینه دوم از ظرفیت‌های بیشتر و قابلیت اجرایی بهتری برخوردار بوده و محتمل‌تر به نظر می‌رسد.

این مقاله برای خبرنامه نگاشته شده و دیدگاه های که در آن آمده، مختص نویسنده آن می‌باشد و لزوما بازتاب سیاست نشراتی خبرنامه نیست.

چقدر این پست مفید بود؟

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. تعداد آرا: 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *