به دنبال حمله تروریستی بر دادخواهان پیرامون حملات طالبان بر شهرستانهای ارزگان خاص، جاغوری و مالستان در کابل، گلچهره صدف نیز در کنار همقطاران دیگر خود، در راه عدالت جان سپرد.
او که خانواده چشمانتظارش در جاغوری به سر میبرند، برای تحصیل به کابل آمده و در روز 21 عقرب؛ روز دادخواهی برای مالستان، جاغوری و ارزگان خاص، با حضور در صف اول تظاهرات، یکی از پیشگامان عدالتخواهی بود، اما درست در پایان تظاهرات، با خوشحالی که از صحبتهای رئیسجمهور داشت، مورد هدف فرد یک انتحارکننده قرار گرفت و برای همیشه مهر سکوت بر لبهایش خورد.
گلچهره صدف
گلچهره دوست صمیمی و هم اتاقی حلیمه نجفی است؛ کسی که بعد از جستوجوی بسیار توانستم شمارهاش را یافته و از او بخواهم تا از روز دادخواهی و زندگی گلچهره صحبت کند.
او با گفتن اینکه بیشتر اوقات خود را با صدف سپری کرده، به خبرنامه گفت: “فامیلاش در جاغوری است و تاکنون نتوانسته خبری بگیرد که آیا آنها از شهادت دخترشان باخبر شدهاند یا نه”. اما اکنون برای دوستی که به این راحتی از دستش داده، ناراحت و غمگین است.
حلیمه گفت: “گلچهره از منطقه انگوری، از قریه لوخک جاغوری است. 21 سال سن داشت و دختری خوش طبع و اجتماعی بود. در بین هماتاقیها اخلاق جالبی داشت و با همه مهربان بود.”
گلچهره صدف قبل از این، دو سال در رشته ژورنالیزم در انستیتوت ژورنالیزم کابل تحصیل کرده و قبل از قبولی در انستیتوت، یک سالی را برای آمادگی کنکور به کابل آمده بود. او که دوست داشت یک خبرنگار فوقالعاده باشد، به این دیپلوم اکتفا نکرده؛ برای رسیدن به این هدف، در یکی از دانشگاههای خصوصی و در رشته علوم سیاسی ثبتنام کرده بود.
بیخبری از دوست
حلیمه از جریان روز تظاهرات روایت میکند که از ساعت 8 صبح در منطقه سر زیرزمینی شهر کابل یکدیگر را دیدند و تا لحظات آخر نیز با هم یکجا بودند، اما زمانی که تظاهرات تمام شد، زیاد به دنبال گلچهره گشته، اما او پیدا نکرده است. سپس با این فکر که شاید به سوی اتاقشان رفته باشد، با جمعی از دوستان از مسیری دیگر به سوی خوابگاه به راه میافتد، اما بعد از چند لحظه، صدای انفجاری را شنیده است که باعث ترس و نگرانی برای دوستانش میشود.
در همین حین یکی از دختران را به خاطر ضعفی که از ترس صدای انفجار بر او چیره میشود، به شفاخانه انتقال میدهند و این دلایل باعث میشود از یاد صدف غافل بماند و تا زمانی که به اتاق برنگشته، به او زنگی نزده است، اما همین که درمییابد که گلچهره به خوابگاه برنگشته، به جستوجوی او میشود.
حلیمه به تلفن دوستش زنگ میزند، اما بیجواب میماند، به دوستان مشترک دیگرش نیز زنگ میزند، اما باز هم خبری از گلچهره دریافت نمیکند، ولی فکری به ذهنش میرسد، به سوی موبایلش رفته و به صفحه فیس بوکش سرمیزند و همان جا است که شوکه میشود و تکان سختی از نوشتهها و خبر شهادت گلچهره صدف به او وارد میشود.
دفن زیر خاک بدون حضور خانواده
به دلیل اینکه هیچ شبکه مخابراتی در جاغوری کار نمیکند، از والدین گلچهره هیچ اطلاعی نیست، اما او همانند دیگر دوستان و دادخواهان شهیدش، در تپه روشنایی به خاک سپرده شده است.
این تردید که آیا خانواده او در جاغوری از این خبر آگاهاند یا نه، هنوز دقیق معلوم نیست، اما دو برادر گلچهره که هر دو در خارج از کشور به سر میبرند، از طریق صفحات اجتماعی، از شهادت خواهرشان آگاه شده و در وضعیت خوبی به سر نمیبرند.
این دختر عدالتخواه که قرار بود با بورسیهای که به نامش از چین آمده، برای تحصیلات عالی عازم این کشور شود، اما دست روزگار باعث شد تا او هرگز به آرزوهایش نرسید و زیر خروارها خاک دفن شود.
گلچهره پس از حمله انتحاری در یک مرکز آموزشی در غرب کابل نیز که منجر به جان باختن دهها دانشآموز شد، با شماری از دوستانش کتاب خانه شهدای دانایی را تأسیس کرد.
او محرومیت، تبعیض و نسلکشی مردماش را با گوشت و استخوان خود احساس میکرد و درد فجایع انسانی در ارزگان، مالستان و جاغوری، پای او را به جادههای کابل کشاند و در کنار صدها نفر، به مبارزات عدالتخواهی پرداخت و بازم همانند صدها نفر، در این راه جان داد.