آثار باقی مانده از انفجار روز تظاهرات (21 عقرب) روز دادخواهی مالستان، جاغوری و ارزگان، شهیدانی هستند که برای همیشه دوستان و فامیل خود را رها کردند. این افراد که هر کدام دلگرمی برای خانواده ای بودند با نبودنشان ناراحتی، غصه و غم را در دل خانوادههای شان برای عمری به میان آورده اند.
در این بین پدر مهربان، سه فرزند، همسر و والدیناش را برای همیشه تنها گذاشت.
محمد اسماعیل بشردوست که در بین افراد زیادی از جوانان عدالتخواه محبوبیت دارد یکی از چهرههایی بود که بعد از ساعاتی پس از انفجار عکساش در صفحات اجتماعی دست به دست شد و خبر شهادتاش افراد زیادی را به خصوص دوستان، همکاران و خانوادهاش را غمگین کرد.
محمد اسماعیل بشر دوست
محمد اسماعیل بشردوست که یکی از پیش آهنگان جنبش روشنایی بود با 31 سال سن دو روز قبل در انفجار نزدیک مکتب استقلال زمانی که از تظاهرات دادخواهی مالستان، جاغوری و ارزگان برمیگشت با تعدادی از دوستانش کشته شد.
تحصیلات ابتدایی خود را در لیسه عالی میرادینه مالستان به پایان رسانیده بود و در سال 1384 وارد دانشگاه کابل شده و در رشته بیولوژی تحصیل نموده و فارغ شده بود.
بعد از فراغت با موسسات مختلفی کار کرده که در این اواخر با یونیسف همکاری داشت.
آرزوی پدرانه
محمد اسماعیل که 10 سال از زندگی مشترکاش میگذشت 3 فرزند داشت که 2 دختر و 1 پسر بود. دختر بزرگ او صنف دوم مکتب است. پدرش برای فرزندانش برنامهها و آرزوهای بزرگی در سر میپرورانده.
او برای ازیتا که هنوز 9 سال داشت کارهای زیادی را ترتیب داده بود تا دخترش در آینده به شخصی بزرگ و فهمیده مبدل شود. یکی از بزرگترین افکار این پدر این بود تا فرزندانش به دور از هر گونه تبعیض و نژاد و قوم پرستی رشد کنند و به همه اقشار جامعه کمک کرده به آنان احترام داشته باشند.
محمد رضا نوری، برادر کوچک بشردوست که راوی داستان زندگی برادرش هست در صحبت با خبرنامه گفت: “با توجه به خواستهها و آرمانهایی که برادرم اسماعیل برای فرزندانش داشت من قول میدهم که فرزندان او را همچون خود او بزرگ کنم تا هیچ وقت فکر نکند که پدرشان زنده نیست.”
پسری که در راه عدالتخواهی جان سپرد
بشردوست که فردی عدالتطلب بود، یکی از شهره های شهر در میان دادخواهان بود؛ کسی که در تظاهراتهای زیادی شرکت کرد و برای همه افغانستان فریاد سر داد. او به گفته دوستان و آشنایانش جوان صادق، آزاده، عدالت خواه و خیرخواه و مهذب بود. کسی که از فعال ترین اعضای پیشاهنگان جنبش روشنایی از او یاد میشود. در تظاهرات اخیر نقش کلیدی داشته و تصمیم داشت پس از تظاهرات برای دفاع از مردم به زادگاهش مالستان برود.
برادرش محمد رضا گفت: “او کسی بود که هیچ وقت تبعیض را قبول نداشت و برای رسیدن به عدالت فریاد دادخواهی بلند کرد و هر لحظه زندگی را به گفتن این که ما باید فریاد خود را به گوشش دولت مردان برسانیم تا ما را حمایت کنند، سپری نمود.”
اسماعیل در گفتگوی در درون خانواده اش یک روز قبل از انفجار به پدرش گفته بود که “اگر امشب صدای ما را دولت مردان نشنوند من فردا به سوی جبهه میروم تا از ننگ و ناموس خود دفاع نمایم زیرا خون من رنگینتر از خون مردم بیگناهی که کشته شدهاند نیست.”
آخرین دیدار و دردناکترین خبر
مادر بشردوست در غم از دست دادن فرزنداش اشک میریزد و برای آینده نامعلوم عروس و نوههایش نگران است که چطور در نبود پسراش آنها را بزرگ کند تا غم نبود پدر را حس نکنند.
محمد رضا نوری آخرین باری که برادر بزرگش را دیده است صبح روز تظاهرات بوده که او یک بار بعد از تظاهرات شب به خانه خود بازگشته و بعد از دیدن فامیلاش به برادرش گفته است که شاید امشب به خانه بیاید و اما برای همیشه رفت و دیگر بازنگشت.
اولین کسی که از شهادت محمد اسماعیل با خبر میشود پدر او است، پدرش که جریان تظاهرات را به صورت زنده دنبال کرده بعد از انفجار و قطع ویدیو به پسرش زنگ میزند و مبایل اسماعیل را کسی دیگر جواب میدهد و او با معرفی کردن خود به عنوان دوست بشردوست درمی یابد که پسر بزرگش شهید شده است. بعد از آن به محمد رضا زنگ زده و از کشته شدن او خبر میدهد و برایش میگوید: “فکرت باشد که خود را نبازی حالا که ما شهید دادهایم افتخار میکنیم که در راه عدالت و دادخواهی او را از دست دادهایم.”
بشردوست با اصابت دو چره به قلباش و همچنان یکی به ران پا آسیب دیده و دست او نیز شکسته بوده که دیروز با دیگر دادخواهان شهید در تپه روشنایی به خاک سپرده شده است.