برکتالله ۱۳ سال سن دارد. او یک دست و یک پای خود را در انفجار ماینی در ماه می سال ۲۰۱۷ میلادی از دست داده است، اما این حادثه باعث نشد که او از رؤیاهایش برای داشتن یک آینده روشنتر باز بماند. او در یک شب سرد در میدان بازی کودکان در بیمارستان ایمرجنسی در کابل میگوید: «پولیس در میان مردم بود، کسی که مرا نجات داد و زندگیام را حفظ کرد. این چیزی است که وقتی بزرگ شدم، میخواهم انجام دهم».
در افغانستان هر ساله هزاران کودک گرفتار آتش مدوام خشونتها میشوند. روز یکشنبه(2 ثور)، یک حمله انتحاری در کابل، شهروندانی را که برای دریافت تذکره جهت ثبتنام برای رأیدهی در انتخابات پیش روی در ساختمان یک مکتب گرد آمده بودند، هدف قرار داد. پولیس افغانستان گفته که ۵۷ نفر کشته شدند که از آن جمله ۸ تن آنها کودکان بودند. در این میان ۱۰۰ زخمی نیز وجود دارد.[مترجم: این آمار زمانی بوده که مقاله نوشته شده، اما آمار نهایی 70 کشته و بیش از 150 زخمی میباشد]
مریم ۴۵ ساله به دنبال خبری از برادرزاده ۱۴ سالهاش که یکی از زخمیان این حادثه بود، در بیرون بیمارستان ایمرجنسی کابل انتظار میکشد. او میگوید که «همهجا جسدی وجود داشت، بعضیهای آنها ۳ تا ۴ ساله بودند».
در گزارش سالانهیی که یوناما ـ مأموریت سازمان ملل متحد در افغانستان ـ در ماه فبروری منتشر کرد و سال ۲۰۱۷ را پوشش داده، تلفات 1۰۴۵۳ غیرنظامی در سراسر افغانستان ثبت شده که ۳۱۷۹ نفر آن، کودکان هستند. تعداد کودکان قربانی یک کاهش ۹ درصدی را نسبت به سال قبل نشان میدهد. یوناما کاهش این ارقام را به «اقدامات عملی دولت افغانستان و نیروهای امنیتی در سال ۲۰۱۷ میلادی برای حمایت از جوامع آسیب دیده« مرتبط میداند.
با وجود این تغییر مثبت، هنوز هم نگرانیهای عمیقی وجود دارد. «هیدر بار»، محقق ارشد دیدهبان حقوق بشر در کابل گفت: «آیا تعداد تلفات ثبتشده رو به افزایش است یا کاهش پیدا میکند، این واقعیت را نباید نادیده گرفت که هزاران کودک هر ساله در سراسر افغانستان در جنگها آسیب دیده یا کشته میشوند؛ حقیقتی که غمانگیز و غیرقابل قبول است».
مجموع سالانه کودکان زخمی و کشته جنگهای افغانستان در مقایسه با آمار یک دهه گذشته، کاملا متفاوت است. در سال ۲۰۰۹، سازمان ملل متحد ۳۴۵ کودک کشته شده را از مجموع تلفات ۲۴۱۲ غیرنظامی قربانی خشونتهای مربوط به درگیریها، ثبت کرده بود.
در این میان، کسانی که مجروح شدهاند به ماهها و اید سالها توانبخشی نیاز داشته باشند. برکتالله با دقت زیادی به وسایل بازی موجود در زمین بازی خیره میشود؛ وسایلی که او دیگر با تعداد زیادی از آنها نمیتواند بازی کند. اما یک لحظه بعد، او به سرعت صندلی چرخدار خود را میچرخاند و با جسارت فیزیوتراپیست خود را تعقیب میکند. «کارولینا استوکچی»، فزیوتراپیست در بیمارستان میگوید: «او یک بچه بسیار فعال و دوستداشتنی است. همیشه با صندلی چرخدار خود در حال چرخش است، با بچهها و حتی پزشکان شوخی میکند». و سپس کارولینا تلاش میکند تا او را بگیرد.
برکتالله در طول ۹ ماه گذشته، در حالیکه در حال جراحی و فیزیوتراپی بوده، در بیمارستان زندگی کرده است. این مکان در چند سال گذشته شلوغ شده است: در سال ۲۰۱۵، ۲۸۲۹ نفر آمار تلفات کودکان بود که در سال ۲۰۱۶ به ۳۵۱۲ نفر افزایش یافت. در سال ۲۰۱۸، طی سه ماه اول سال، ۵۸۳ مورد تلفات کودکان(۱۵۵ مرگ و ۴۲۸ مورد زخمی) وجود دارد.
این میزان آمار تلفات در حال حاضر چالشی برای سیستم مراقبت بهداشتی در افغانستان به حساب میرود. کارکنان بهداشتی با چالشهای تدارکاتی روبرو هستند؛ تداوم ارتباط با بیماران در ولایاتی که همیشه با مرکز ارتباط ندارند، مشکل است. آنها همچنین باید با خانواده و بستگان بیماران کار کنند، که ممکن است دانش و منابع لازم برای مراقبت از کودک زخمی را نداشته باشند. در نتیجه، بسیاری از کودکان پس از خروج از بیمارستان، از حمایت برخوردار نیستند.
برکتالله که مانند بسیاری از مردم افغانستان تنها یک اسم دارد، ده سال پیش در ولایت میدان وردک، زمانی که با دو برادرش برای چرای گوسفندان به بیرون رفته بود، با انفجار یک ماین دستساز (IED) مواجه شد. برادران او که ۸ و ۱۰ سال سن داشتند، کشته شدند. استوکچی میگوید: «علاوه بر از دست دادن دو عضو بدن او، برکتالله از آسیبهای داخلی متعددی رنج میبرد».
نزدیک به تخت برکتالله، پسر ۱۰ ساله دیگری به نام حکمتالله حضور دارد. برخلاف برکتالله، او دوست ندارد با کسی صحبت کند. پدر او عزیزالله، داستان حکمتالله را شریک میسازد. او گفت: «او در هنگام اصابت یک موشک که به خانه آنها نزدیک میشد، در خانه بوده است. ما نمیدانیم چه کسی آن را شلیک کرد. حکمتالله هر دو پا و دست چپ خود را از دست داد و در قسمت سینه خود نیز زخم برداشت». پدر حکمتالله میگوید: «من نیز یک چشم خود را از دست دادم». او اضافه کرد که بعد از آن حادثه، پسرش زیاد صحبت نمیکند.
استوچی، کسی که نه تنها فیزیوتراپی کودکان را انجام میدهد، بلکه والدین را برای حمایت از کودکان دارای معلولیتهای پایدار نیز آموزش میدهد، میگوید که: «گاهی اوقات آموزش والدین میتواند یک چالش باشد، اما این کودکان قویتر از آنچه که من در کشورهای دیگر کار کردهام، هستند».
شورشیان و نیروهای دولتی مسبب اصلی تلفات کودکان هستند. به گفته یوناما، عامل ۱۸ درصد تلفات ثبتشده در سال ۲۰۱۸، نیروهای دولتی اند. در اوایل ماه گذشته یک حمله هوایی برای از بین بردن تجمع دانشآموزان طالبان در قندز منجر به کشته شدن ۵۹ نفر شد که بسیاری از آنها کودکان بودند(هرچند شمار دقیق تلفات هنوز تحت تحقیق قرار دارد). این حادثه منجر به غوغایی در برابر قتل غیرنظامیان به ویژه هدف قرار دادن کودکان شد. حامد کرزی، رییسجمهور پیشین در این میان مخالفت جدی کرد. او گفت: «حملات هوایی که به بهانه مبارزه علیه تروریسم» خانهها، مدارس و بیمارستانها را هدف قرار میدهد، «اقدام ضد اسلامی و علیه تمام اصولهای بشردوستانه است».
این منازعه به کودکان فراتر از مرگ و زخمیشدن آسیب میرساند. به گفته محقق بار «این آمار داستانهای تعداد زیادی از کودکانی که گرسنه هستند و یا برای کار کردن خیلی کوچک اند را نمیگوید، زیرا کارگر خانه آنها کشته یا مجروح شده است؛ داستان بچههایی که به دلیل ناامنیها یا هم اشغال مکاتبشان به دست مخالفین دولت، مکتب را ترک میکنند؛ کودکان پس از اینکه خانوادههایشان در داخل افغانستان آواره شدند، در معرض خطرات و ناامیدی قرار میگیرند، فرار میکنند و دست به پناهندگی میزنند؛ خانوادههایی که به دلایل جنگ و عواقب اقتصادی نمیتوانند مخارج دخترانشان را بدهند، آنها را وادار به ازدواج میکنند و از کودکان سوءاستفاده جنسی مثل بچهبازی صورت میگیرد».
در برابر چنین وضعیتی، انعطافپذیری برکتالله بیشتر جلب توجه میکند. اما حتی این کودک قوی نیز ترسهایی دارد. او به ما میگوید: «من اینجا را خیلی دوست دارم؛ من نمیخواهم به خانه برگردم». او این جمله را یک روز پس از جراحیهای بسیارش بیان میکند. او فهرستی از نامهای «بهترین دوستان» خود را نشان میدهد ـ کارکنان بخش کودکان ـ در کف دستهایش نقاشی کردهاند تا به او یادآوری کنند و به تلفظ کردن آنها کمک کند. او میافزاید: «آنها به من کمک میکنند که دوباره راه بروم». او میگوید، ترجیح میدهد که در بیمارستان بماند تا به خانه برگردد.
پدر او با شنیدن سخنان پسرش، ابراز نگرانی کرده و اشک میریزد. او با قلبی ناراحت میگوید: «خانه ما در مکان امنی نیست و من نمیخواهم برکتالله به آن بازگردد».
پدر او به من و عکاسام که میخواهیم بیمارستان را ترک کنیم، میگوید: «چرا شما او را با خود به کشورتان نمیبرید؟». او اضافه میکند که پسرش میتواند آینده بهتری داشته باشد و خواستار در امنیت بودن تنها فرزند باقیماندهاش است.
نویسنده: روچی کومار
منبع: ان.پی.آر (NPR.org)
افزودن دیدگاه