در افغانستان همیشه غیرت افغانی کار دست مردم داده است. در همه موارد زندگی، این غیرت حرف اول را زده است. شاید اگر بخواهیم یک تعریفی از آن داشته باشیم، غیرت افغانی عبارت از حسی است که دیگر بی غیرتهای جهان آن را ندارد.
هرکدام ما دستکم چند بار در یک ماه به بیرون از خانه، در رستورانتها یا هوتلها، غذا میخوریم. این را نیز تجربه کردهایم که گاهی بیشتر از نصف غذای ما در رستورانت باقی میماند. اما این نصف غذای باقیمانده کجا میشود؟ آیا گاهی شده است که غذای باقیماندهی خود را پاکت کرده و با خود به منزل برده باشیم و یا هم به یک گرسنهای داده باشیم که در شهر، منتظر کمک مردماند تا از گرسنگی نجات یابد؟
شاید جواب اکثر ما منفی باشد و دلایلی که برای این جواب منفی در رستورانتگردیهای خود به دست آوردیم، داشتن چیزی به نام «غیرت افغانی» است که به ما مردمِ با غیرت اجازه نمیدهد خود را در میان رقیبان خود کوچک کرده و نان باقیمانده را که بابتش پول هم دادیم، جمع کرده به خانه ببریم و یا برای یک گرسنهی منتظر در بیرون رستورانت بدهیم، تا او هم سیر شود.
در کشورهای دیگر اما قصه اینگونه نیست. هر کسی که غذایش در رستورانت باقی بماند، پولدار هم اگر باشد، آنرا بستهبندی کرده یا با خود میبرند و یا هم برای نیازمندانی میدهند که منتظر اند تا کمکی برای شان شود.
همین جا در کابل نیز افرادی پیدا میشوند که غذای باقی ماندهاش را جمع میکنند و با خود میبرند؛ اما شمارشان خیلی محدود است. و اگر با کدام مورد در رستورانتها هم رو به رو شوی، حتمن افراد خارجی اند که در افغانستان به سر میبرند و من و توی با غیرت، وقتی مفهوم این کارش را درک کنیم، شرمنده این همه غیرت افغانیمان میشویم.
بارها شاهد چنین اتفاقاتی بوده ایم که کسی غذای باقی ماندهاش را جمع کرده اما مورد تمسخر و طعنه قرار گرفته است. شاید هزار و یک لقب دیگر هم برایش داده شود. اما آنها انسانیترین کاری ممکن را میکنند. این کار شان سبب می شود هم یک نیازمند، گرسنه نماند و هم غذای باقی مانده در سطلهای آشغال انداخته نشود که بوی پس از فاسد شدن، دنیای یک محله را دگرگون میکند.
در افغانستان بردن باقیمانده غذا به خانه، مایه شرم است و آنچه شماری از افراد در رستورانتها به خبرنامه میگویند، غرورشان اجازه نمیدهد که پسمانده غذایشان را جمع کرده با خود ببرند و یا حتا به نیازمندان بدهند.
عبدالله صالحی، یکی از این افراد است. او به راحتی به ما میگوید غیرتش اجازه نمیدهد این کار را بکند زیرا به قول خودش، پیش دیگرانی که در هوتل هستند، کم میآید. او با لحن بلندتر میگوید: «چه معنی دارد آدم غذای ته مانده سر میز را جمع کند و با خودش ببرد. این کار زشتی است. بقیه خیال میکنند که آدم خسیسی هستم و دلم نمیآید غذایی را که پولاش را داده ام، بگذارم و بروم».
بعد در حالی که آماده رفتن از رستورانت شده بود و یک عالم نان هم در ظرفش باقی مانده آهسته گفت: «غیرت افغانی ما هم این را اجازه نمیدهد که غذای نیمخورده ما را با خود ببریم.»
عبدالله اما در مقابل این سوال ما که «غذای کسی دیگری نیست از خودت هست»، جواب قانع کنندهای ندارد و در حالی که از دروازه خارج میشد گفت: « به هر حال کار زشتی است. من و خانواده ام هیچ وقت این کار را نمیکنیم.»
محراب، گارسون یک رستورانت در کابل که همیشه با مردم سرو کار دارد و برای آنان غذا میبرد، میگوید: «اکثر مشتریهای ما، بیش از نصف غذایشان در بشقابها باقی میماند، اما مردم عادت ندارد که غذای باقی ماندهشان را با خود ببرند درحالی که1 ما با پاکت کردن غذای باقیمانده هیج مشکلی نداریم.»
محراب میگوید بعضی وقتها که مهمانهای خارجی دارد، همیشه غذای باقی ماندهشان را به سفارش آن مشتری، پاکت میکنند و آنان با بردن غذای باقیمانده هیچگونه شرمی ندارند. مشتریهای ما که در کشورهای غربی زندگی کرده اند، هم از بستهبندی کردن غذای باقیمانده شان، نمیشرمند.
فاطمه محمدی، دختر خانمی که در کشور ایران بزرگ شده است، میگوید که او و خواهرش هر وقت که به رستورانت یا هوتل برای غذا خوردن رفته است، با وجودیکه مورد تمسخر اکثریت حاضر در رستورانت قرار گرفته اند، اما همیشه غذای باقیمانده شان رابسته بندی کرده اند.
مهدی سروش، جوان دیگری که در یکی از رستورانتها با او رو به رو می شویم، میگوید که چندین بار با بستهبندی کردن غذایش با مسخرهشدن از سوی دوستانش مواجه شده است. او میگوید، من از این که غذای باقی مانده ام به اشغال دانی انداخته شود، بهتر میدانم که پاکت کنم و با خود ببرم.
سمانه حسینی، میگوید که او تا چندسال پیش، نیز تصوری داشته است که اگر غذای باقی مانده اش را با خودش ببرد گویا غرورش را زیر پا کرده است. او میگوید: “حالا که به رستورانت میروم، غذای باقی ماندهام را میتوانم بدون هیچ شرمی پاکت کنم و با خود میبرم.”
باقی مانده غذا به کجا میرود
به گفتهی برخی از مدیران رستورانتها و هوتلها، غذای پس مانده مشتریان، برای آنان هیچ منفعت ندارد و این باقیمانده، مانند مواد غیر قابل استفادهای است که به سطل زباله انداخته میشوند.
علی شریفی، مدیر یکی از رستورانت های کابل می گوید، من به عنوان کسی که همیشه با مشتریانم در ارتباط بوده ام به این باورم، دلیل این که آنان غذایشان را پاکت نمیکند و با خود نمیبرند، این است که خجالت میکشند. او تاکید میکند: “غرور این افراد به آنها اجازه نمیدهد که غذایباقی مانده اش را باخود ببرد، زیرا فکر میکند که با پاکت کردن غذا دیگران او را به دیدهای بد میبینند.”
شریفی به خبرنامه میگوید، ما خوشحال میشویم که تعدادی از مهمانان ما، باقی مانده غذایشان را پیک میکنند؛ اما تعداد آنها خیلی کم اند.
کارمندان رستورانتها غذای باقی مانده را داخل پلاستیک انداخته و آن را به سطل آشغال میاندازند، در حالی که این غذا شاید بتواند گرسنهای را سیر کند و یک کار انسانی باشد.
در این میان اما رستورانتهای نیز وجود دارند که نمیگذارند غذاهای باقیمانده شان ضایع شود. مهدی مداحی، مدیر رستورانت خلیفه عوض میگوید، ما در کنار این که رستورانت داری میکنیم به نیازمندان نیز کمک میکنیم. او میگوید: “ما در آخر هر روز غذایهای باقی مانده خود را به مردم نیازمند میدهیم و شش ماه میشود که شماری از افراد نیازمند را شناسایی کرده ایم و غذاهای باقی مانده را به آنها میرسانیم و یا خودشان میآیند و میبرند.”
عید محمد رویش، یکی از شهروندان کابل میگوید، غذای که در رستورانتها باقی میماند، بعضی مهمانها عادت دارند که نه تنها پاکت نمیکنند و با خود نمیبرند، بل آن غذا را خراب میکند که صاحب رستورانت و هوتل هم نتواند از آن استفاده کند یا به نیازمندان توزیع کند. مثلن سیگار میکشند و خاکستر سیگارشان را روی غذای باقی مانده میریزند و این فرهنگ بدتر از شرمی است که دامنگیر افغانهای با غرور میباشد.
پسماندهها، وعده غذایی نیازمندان؟
غیرت افغانی بعضی وقتها با اسراف بیش از حد، سبب می شود که مصارف خانوادهها چند برابر شود. در حال که کمی آن سو تر، افرادی هستند که به یک وعده غذا ضرورت دارند. در گوشههای مختلف شهر افرادی گرسنهای هستند که مجبور اند برای زنده ماندن به سطلهای بزرگ آشغال دست بزنند و از باقی مانده غذاها، استفاده کنند.
کودکان کارگر خیابانی و معتادان و یا هم افراد خیلی فقیر، همه روزه سری به سطلهای اشغال میزنند و در آنجا شکم سیر میکنند، رویدادهای تلخی که دردآورترین شرایط زندگی افغانهای بی خانمان را ثبت میکند، اما برای مردم این شهر عادی شده است.
شاید این افراد به بدبخت بودنشان باور پیدا کرده اند، زیرا در کشورهای مانند افغانستان، بار ملامت را همواره به گردن تقدیر میاندازند. در حالی که گذشتن از غرور کاذب و بیجای افغانی، میتواند زندگی خیلی از همنوعان ما را نجات دهد و زنانی بیوه چادری پوش، مجبور نشوند با تحمل تحقیر و توهین. شکم فرزندانشان را از باقی مانده غذاهای فاسد شده در سطلهای آشغالی سیر کنند.
عالمان دین نیز اسراف را در زندگی خلاف آموزههای دین اسلام میدانند و باور دارند که نباید غذاهای باقی مانده در رستورانتها دور انداخته شود. مولوی شمس الرحمن فروتن، در گفتگو با خبرنامه تاکید دارد که پیامبر اسلام گفته پس مانده غذای یک مومن هیچ کراهتی ندارد و به خاطر جلوگیری از سراف، ثواب نیز میباشد.
آقای فروتن به خبرنامه گفت: “بستهبندی کردن غذا و دادن آن به افراد نیازمند عبادت است و تمامی افراد وظیفه دارند به شمول مولویهای مساجد و رسانهها، که به مردم بفهمانند از غرور خود کاسته و دست افراد نیازمند را دستکم با غذای باقیمانده شان بگیرند.
آقای فروتن باور دارد اگر صاحبان رستورانتها، ظروف یکبارمصرف را نیز روی میزهای شان بگذارند، این کار به تبدیل به یک فرهنگ میشود که همه افراد غذایهای باقیمانده شان را با خود ببرند و یا به یک نیازمند بدهند. او تاکید میکند، غذایی که در سطل زباله ریخته میشود کفران نعمت است.
مردم افغانستان در بسیاری موارد با این غرور کاذب که نامش را غیرت افغانی میگذارند، کارهای میکنند که در بسیاری کشورها و فرهنگهای دیگر چیزی مسخرهای است. آگاهان باور دارند تا زمانی که ما نتوانیم بر این حس خودبرتر بینی فایق آییم، همچنان در این لجنزار توهین و تحقیر غرق خواهیم بود.
علی اکبر همکارا این گزارش بوده است.
افزودن دیدگاه