هشت مارچ نماد روز جهانی مبارزه علیه تبعیض و بیعدالتی است. این روز برای تمام کسانی که برای رفع تبعیض، بی عدالتی و خشونت تلاش میکنند، میمون و مبارک باد.
این روز مهم در افغانستان، معنا و مبنای متفاوت دارد. از این روز در شرایطی تجلیل میشود که بخشی بزرگی از زنان در افغانستان بیشتر از پیش مورد خشونتهای متعدد قرار میگیرند و قربانیان اصلی تبعیض و تعصب اند. آمارهای خشونت علیه زنان در افغانستان نشان میدهد که سالهای اخیر، خشونتبارترین سالها برای زنان افغان از زمان سقوط طالبان در سال 2001 میلادی، بوده است. بدون تردید اشکال و ابعاد این خشونت، بیانگر اوج رفتار ناانسانی علیه زن افغان در جامعه مردسالار افغانستان میباشد.
نمونههای تلخ و تاریک از ظلم و تبعیض آشکار بر زنان افغان را می توان در هر لایه و بخش از اجتماع افغانی یافت. از قصه تلخ سحر گل که شش ماه در زیرزمینی شکنجه شد تا مجبور به تن فروشی گردید آغاز میشود و داستان غم انگیز سعادت، زنی که برای نجات از خشونت خودسوزی کرد و روایت تلخ عایشه، زنی که گوش و بینی اش بریده شد و قصههای از دخترانی که در بخشهای مختلف افغانستان به بد داده شده اند، دخترانی که بیرحمانه مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند و صدها جنایت دیگر که شرحآن در این مجال نیست، همه بیانگر واقعیتهای دردناک زندگی بخشی عظیمی از زنان افغان است.
با این شرح و حال زنان ما، چگونه میشود در شرایطی که سهم اندکی در تحمل رنج و مصیبتهای هم جنسانمان نداریم، از روز زن به گرمی تجلیل کرد.
با این حال این روز یک نماد است؛ نمادی از مبارزه و جانفشانی زنان مبارز و آگاه که برای محو ظلم، استبداد، تبعیض و بیعدالتی به پا خاستند و جان دادند تا همجنسانشان در شرایط بهتر و انسانیتر زندگی کنند. پس این روز شایسته تجلیل است. اما نمی توان تنها به برپایی چند مجلس تعریف از همدیگر بسنده کنیم. تجلیل از این روز باید متفاوت باشد. تفاوت آن در نوع نگرش و تصویرسازی است که می توان در این روز و به این بهانه، از وضعیت زنان افغان در خانواده، جامعه، سیاست و لایههای دیگر اجتماعی افغانستان ارائه داد. ما با تصویرسازی سالم و الگوسازی موثر در قالب تجلیل از روز زن، در واقع به کسانی که در این راه مبارزه کرده اند، احترام می گذاریم و از دستاوردهای آنان برای حفظ حرمت انسانی زن به عنوان مادر، خواهر و زن در خانواده و خارج از آن تقدیر و پاسداری میکنیم.
با آنکه فراگیری توجه به هشت مارچ در افغانستان را گامی سازنده و مثبت میدانم، اما باید در نظر داشت که نمیتوان بدون خلق یک رفتار انسانی و ایجاد و تقویت مجموعه از ارزش باورهای انسانی در این جامعه، گام های موثر را در راستای انسانیسازی زندگی برای زن افغان برداشت. به همین جهت است که اقدامات سمبولیک نمیتوانند راه طولانی زندگی انسانی زن افغان را هموار نماید.
با توجه به آنچه گفته شد، سوال اساسی این است که برای ایجاد تغییر اساسی در زندگی زن افغان، چه اقداماتی را میتوان از منظر یک زن و به عنوان یک زن انجام داد؟ این سوال از آن جا مهم میباشد که شماری از فعالان زنان همواره تاکید میکنند که کاری از دست آنان برای ایجاد این تغییر مثبت ساخته نیست و به همین جهت، فراتر از اقدامات سمبولیک، نمیتوان کاری اساسی انجام داد.
با آن که محدودیت های عمومی در این حوزه قابل درک است، اما به عنوان اقدامات اولیه میتوان به امور که به ظاهر ساده به نظر میرسند اما تبعات و پیامدهای بزرگی خواهند داشت پرداخت. به عنوان نمونه، ما میتوانیم از تشکیل یک جنبش منظم سراسری آگاهی دهی برای زنان در افغانستان آغاز کنیم. این جنبش تنها کاری که میکند باید راوی تاریخ تلخ و خونبار زندگی زن افغان باشد؛ تاریخی که در آن جنبشهای زنانه سرکوب شده اند، زنان به عنوان بردهها برای مدتهای طولانی معامله شده اند و به عنوان ابزارهای جنسی همواره دیده شده اند. این جنبش، میتواند زمینه ساز ایجاد یک بستر اجتماعی برای کمک به زن افغان باشد و در عین حال، وجدان عمومی را نسبت به حقوق و جایگاه انسانی زن در این کشور بیدار سازد. بیداری وجدان عمومی میتواند سرآغاز یک تغییر عمیق در زندگی زن افغان شود.
مریم صدیقه سادات، عضو و منشی شورای ولایتی کابل میباشد. خانم سادات پیش از این به عنوان رییس موسسه خیریه ارزش فعالیت کرده است. مریم جوانترین عضو شورای ولایتی کابل است.
این مقاله برای خبرنامه نگاشته شده و دیدگاه های که در آن آمده، مختص نویسنده آن میباشد و لزوما بازتاب سیاست نشراتی خبرنامه نیست.