نویسنده: جنیفر بریک
نشر شده در: واشینگتن پست
پس از آغاز خروج نهایی ایالات متحده و ناتو در اواسط ماه اپریل، طالبان در بیش از 100 ولسوالی، غالبا در شمال پیشروی کردند. تسلط سریع طالبان بر بخشهای وسیعی از شمال افغانستان، مردم افغانستان و واشنگتن را متحیر کرد. طالبان در حال حاضر حداقل یک سوم از 400 ولسوالی این کشور را تحت کنترل خود دارند و همین سبب شده که بسیاری متحیر بمانند که آیا دولت کابل سقوط میکند یا نه.
فروپاشی سریع شمال عجیب است زیرا این منطقه سنگر مستحکمی در مقابل طالبان در دوران حکومت قبلی آنها از سال 1996 تا 2001 بود. با این حال، اندکی پس از خروج اکثر نیروهای آمریکایی و ناتو در جولای، بخش اعظم این منطقه به دست این گروه ملیشه افتاد.
چرا طالبان شمال را هدف قرار دادند و چرا اینقدر سریع سقوط کرد؟
این یک حرکت حساب شده بود.
تصرف شمال یک ضربه روانی به دولت است و اتحاد شمال را محدود میکند: گروهی از فرماندهان جنگی متحد آمریکا از این منطقه که با حمله نیروهای شوروی در سال 1979، مبارزه کردند. اتحاد شمال مهمترین منبع مقاومت در برابر طالبان در دهه 1990 بود.
این حرکت به لحاظ استراتژیک اتحاد شمال را از مناطق حمایت داخلیاش جدا کرده، منطقه را از خطوط تأمین به آسیای مرکزی منزوی میکند. این امر به طالبان اجازه میدهد تا با تهدید به قطع منابع غذایی وارداتی، مراکز جمعیتی بزرگتری را تحت فشار قرار دهند. و دسترسی به ایستهای بازرسی گمرک به طالبان منابع درآمدی میدهد که میتوانند از آن برای ادامه مبارزات نظامی خود بهره ببرند.
اگرچه شمال افغانستان پس از 2001 تا سالها نسبتاً صلح آمیز بود، اما بیثباتی پس از سال 2014 به دلایل مختلف افزایش یافت. اول اینکه در سال 2014 فعالیت ایالات متحده و ناتو از عملیات جنگی به “مشاوره و کمک” به نیروهای امنیتی ملی افغانستان (ANSF) تبدیل شد. همزمان، یک عملیات بزرگ نظامی در پاکستان، سبب شد که گروههای طالبان پاکستانی از کشور خود خارج شده، به ولایت بدخشان در شمال افغانستان منتقل شوند.
چرا شمال به این سهولت سقوط کرد؟
این گروههای جدید که به شمال آمدند در پی این بودند که طالبان را از گروه اکثریت پشتون به گروهی تبدیل کنند که بتوانند غیر پشتونها را نیز جذب کنند. به مدت سالها، شمال چند قومیتی افغانستان، که عمدتاً از گروههای تاجیک، ازبک و ترکمن تشکیل شده بود، در برابر طالبان، آغاز شده بود، مقاومت کردند. با ورود گروههای جدید، این وضعیت تغییر کرد و تعداد بیشتری از افراد از اقوام مختلف به طالبان پیوستند.
همزمان، شمال شاهد افزایش رادیکالیزاسیون مذهبی بود. به عنوان مثال، در شهر قندوز، یک مکتب تماما زنانه که ارزشهای موافق طالبان را تبلیغ میکرد، در روز روشن فعالیت داشت.
و سوم، در سال 2014 یک انتخابات پرچالش بین رئیس جمهور اشرف غنی و عبدالله عبدالله، یک رهبر از اتحاد شمال برگزار شد. پشتونها از غنی حمایت کردند، در حالی که جوامع شمالی پشت عبدالله ایستادند. این دوره مبارزات انتخاباتی پر از اتهام به فساد، اغلب در خطوط قومی بود.
جان اف کری، وزیر امور خارجه وقت آمریکا، برای رفع بن بست انتخاباتی، یک توافق سیاسی بین رقبا ایجاد و غنی را رئیس جمهور غنی و عبدالله را “رئیس اجراییه” کرد. این مبارزات پرتنش و نقشهای نامشخص باعث ایجاد خصومت بین دو رهبر شد و تنشهای قومی را در سراسر کشور دامن زد.
در انتخابات ۲۰۱۹ افغانستان، که یک رقابت دوباره بین غنی و عبدالله بود، این تنشها همچنان ادامه داشت. اما بسیاری از افغانها از سیاست دلسرد شده و از تهدیدهای طالبان برای اخلال در انتخابات ترسیده بودند. تنها 19 درصد واجدین شرایط در انتخابات شرکت کردند. غنی که دوباره انتخاب شد، برای تضعیف رقبای خود در شمال اقدام کرد و مسبب ایجاد بیاعتمادی شد و عملا مسیر را برای سودجویی طالبان هموار کرد.
علاوه بر فساد مالی همیشگی، سرکوبگری دولت همراه با استثنا قایل شدن قومی و منطقه ای اعتماد به کابل را تضعیف کرد. این روند، زمینه را برای رشد شورشهای ضد دولتی در شمال باز کرد. ساختار حکومتی بسیار متمرکز افغانستان، که به شهروندان در مورد انتصابات یا سیاستهای محلی بهای کمی میدهد، نارضایتی را تشدید کرد. طالبان با قول یک سیستم عادلانهتر بر اساس اصول اسلامی از این فضای پر از نارضایتی استفاده کردند.
غنی به تحکیم قدرت در برابر رقبای خود در اتحاد شمال ادامه داد، رقبایی که بسیاری از آنها ملیشههای مستقلی را که از نزدیک با والیان وفرماندهان جنگی کار میکردند که از سوی کابل منصوب شدهاند اما از اختیارات گستردهای برای سیاست گذاری محلی برخوردارند، حفظ کردند. تحت فرمان یکی از این والیان، عطا محمد نور، ولایت بلخ و مرکز آن، مزار شریف، به یکی از شکوفاترین نقاط کشور تبدیل شد. برای رسیدن به این هدف، نور از کابل دوری کرده، یک استراتژی توسعه اقتصادی محلیتر را دنبال کرده بود.
در سال 2017، غنی نور را به عنوان والی برکنار کرد و بخش شمالی کشور را در شُرف جنگ داخلی قرار داد. نور سرانجام کنار کشید، اما نه بدون درگیری، اتفاقی که تقریباً منجر به منازعه نظامی بین دولت و فرماندهان وفادار به وی شد.
امسال و پس از آنکه کابل یک پشتون از شرق افغانستان را به عنوان والی تعیین کرد، شاهد اعتراضات خشونت آمیز در ولایت فاریاب، در امتداد مرز شمالی افغانستان با ترکمنستان بودیم. ماه گذشته، اندکی قبل از اینکه طالبان شمال را بگیرند، در بدخشان تظاهراتی برگزار شد. نیروهای دولتی به سمت معترضانی که خواستار برق و آب آشامیدنی تمیز بودند شلیک کردند و منجر به زخمی شدن 41 تن و کشته شدن 5 تن دیگر شدند.
آیا آینده افغانستان در دست اتحاد شمال است؟
بحران انسانی شمال را فرا گرفته است. به گفته دفتر بین المللی مهاجرت، تقریباً یک سوم مردم به دلیل درگیریها از سال 2013 مهاجرت کرده یا آواره شدهاند. در هفتههای اخیر، طالبان با عبور از شمال، قول امنیت به نیروهایی که تسلیم شوند، دادند. بسیاری از واحدهای نیروهای امنیتی ملی افغانستان بدون جنگ تسلیم شدند.
سنگر شمالی به طالبان قدرت فوق العادهای در مذاکره با دولت میدهد. اگر طالبان همچنان به کنترل راههای ورودی و خروجی شهرهای بزرگ ادامه دهند، ممکن است بتوانند مقاومت شهری را تضعیف کنند. پس از آنکه دولت افغانستان بخش عمدهای از پشتیبانی هوایی خود را از دست داد، کنترل بر جادهها اهمیت بیشتری پیدا کرد.
بقایای اتحاد شمال در حال حرکت زیر چتری هستند که آن را مقاومت دوم مینامند. احمد مسعود، پسر فرمانده مشهور احمدشاه مسعود، در حال افزایش قوای ارتش برای دفاع از شهرهای شمالی در برابر طالبان است. گروههای مقاومت در هرات، در مرز ایران، نیز از پیشرویهای طالبان جلوگیری میکنند.
از قضا، بقای سیاسی اشرف غنی ممکن است به زنده شدن اتحاد شمال به عنوان نیروی جنگنده علیه طالبان بستگی داشته باشد – همان گروهی که غنی سالها سعی در ضعیف کردنش داشت!
افزودن دیدگاه