نویسنده: استیو کال
نشر شده در: نیویورکر
در تاریخ 3 سپتامبر 2019، عبدالصمد امیری، سرپرست دفتر کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در زادگاهش، ولایت غور، پیامی ژرفاندیشانه را در فیس بوک منتشر کرد. او فقط کمی کمتر از ۳۰ سال سن داشت. عبدالصمد نوشته بود: “من در میان آسیبهای بیش از 40 سال جنگ داخلی بزرگ شده و از صمیم قلب مصیبت وارد شده به مردمم را احساس میکنم “. با این حال او خوش بین بود. “من نمیتوانم رویاهایی که برای آینده افغانستان و جایگاه آن به عنوان بخشی از این جهان دارم نادیده بگیرم یا فراموش کنم. . . . علی رغم دشواریها، من زندگی خود را مدیون این سرزمین هستم و تا زمانی که جان دارم برای بهبود آن تلاش خواهم کرد. ”
کمی بعد در همان روز، امیری که با موتر از کابل به غور میرفت، توسط طالبان ربوده و دو روز بعد، کشته شد – یک مرگ دیگر در میان صدها ترور که حامیان حقوق بشر، روزنامه نگاران، کارمندان دولت، و دیگر جوانان غیرمسلح و کم سن و سال را که در سال 2001 از فرصتهای ایجاد شده توسط حمله آمریکا به کشورشان استفاده کرده بودند، هدف قرار میدهند. ۹ ماه پس از قتل امیری، فاطمه خلیل، کارمند کمیسیون که بیست و چهار ساله بود و یک راننده، احمد جاوید فولاد، چهل و یک ساله، در اثر بمبی که توسط مهاجمان ناشناس در جاده قرار داده شده و موتر آنها را هدف قرار داده بود، کشته شدند. مواد منفجره هنگام عبور از کابل منفجر شد.
شهرزاد اکبر، رئیس کمیسیون، اخیراً به من گفت: “از دست دادن همکارانم به طوری خردم کرد که قبلاً هرگز فکرش را نمیکردم.” اکبر که سی و چهار ساله است، حدود دو سال پیش به سمت خود منصوب شد. وی گفت: “در کنار مقابله با اضطرابی که همه ما در تیم رهبری داریم و مسئولیتی که حس میکنیم، باز هم برای حفظ امنیت مردم نمیتوان کار زیادی انجام داد.” همکاران هفتهها در دفتر میخوابند و جستجوی تهدیدها و ارزیابی آنها یک شغل کاملاً تمام وقت است.
در حالی که دولت بایدن آخرین نیروهای آمریکایی را از افغانستان خارج میکند، کمیسیون مستقل حقوق بشر یکی از بسیار نهادهای مدنی است که اکنون برای مقابله با دوره جدید ناامنی و عدم اطمینان باقی ماندهاست. این کمیسیون به موجب مفاد توافقنامه بن در دسامبر سال 2001 ایجاد شد، زمانی که بلافاصله پس از سرنگونی طالبان، ایالات متحده، متحدان اروپایی، ایران و پاکستان با رهبران و قدرتهای منطقهای ضد طالبان ملاقات کردند تا برای ایجاد یک حکومت موقت توافق کنند. کنفرانس بن حامد کرزی را به عنوان رهبر حکومت جدید انتخاب کرد. ایجاد کمیسیون نیز از مفاد توافق نامه بود. از زمان بازگشت طالبان، از سال 2006، این کمیسیون هدف منظم تهدیدها و خشونتها قرار گرفته است.
اکبر یکی از افغانهای نسل بُن است که به جنگی که طالبان کنترل مناطق روستایی را در دست گرفتند و جوخههای مرگ را به شهرها فرستادند، نپیوست، بلکه کوشید یک جامعه احیا شده، و به طور همزمان سنتی و مدرن بسازد – جامعه ای که ناتو آرزو داشت از طریق امنیت و سرمایه گذاری ممکن شود. او زندگی حرفهای برای خود ساخت که تصور آن در طول سالهای حکومت طالبان غیرممکن بود. پدر وی، روزنامه نگار چپگرا، قبل از عزیمت به پاکستان همراه خانوادهاش، در سال 1999، برای فرار از جنگ داخلی و افزایش نفوذ طالبان، سردبیر چندین نشریه بود. وی گفت که دخترش را از طریق کتابها با “زنان برجسته و زندگی آنها” آشنا کرد. شهرزاد گفت،” برای او بسیار مهم بود که من از فمینیسم آگاه باشم.”
این خانواده در فبروری 2002 به افغانستان بازگشتند. اکبر، که تحصیلات خود را در پاکستان به پایان رسانده بود، در دانشگاه کابل ثبت نام کرد، و سپس به عنوان دانشجوی مهمان در کالج اسمیت پذیرفته شد، جایی که وی در آن رشته انسان شناسی را خواند. بعدها، شهرزاد مدرک کارشناسی ارشد توسعه بین الملل را از دانشگاه آکسفورد دریافت کرد.
او در دوره اول دولت اوباما به کابل بازگشت. اما اکبر و دوستانش – که به گفته وی “بسیار جوان و آرمان گرا” بودند – از نحوه استفاده از پول توسط برخی از گروههای درگیر ناامید شدند. وی گفت: “من میتوانستم ببینم که بسیاری از این سازمانها از واقعیتهای محلی دور بودند. من احساس کردم که افغانها باید حرف مهمتری برای گفتن داشته باشند.”
او از نسل تحصیلکرده و آینده افغان بود که رئیس جمهور اشرف غنی پس از انتخاب شدن در سال 2014 سعی داشت جذب حکومت کند. اکبر در شورای امنیت ملی غنی و روی روند صلح کار میکرد، یک تلاش اولیه مناسب و شکست خورده برای ایجاد گفتگوها بین رهبران طالب و افغانهای مرتبط با حکومت کابل. از ابتدا، مذاکره کنندگان همسو با کابل در مورد اینکه برای تعدیل نظرات افراط گرایانه طالبان، به ویژه در مورد نقش زنان چه باید کرد، اختلاف نظر داشتند. در سال 2019، اکبر در گفتگو در مورد حقوق قربانیان، حقوق بشر، حقوق زنان و آزادی بیان با طالبان در دوحه قطر شرکت کرد. وی به یاد آورد: “آنها بیانیههای آماده شدهای همراه داشتند و نمیخواستند عمیقتر به موضوع بپردازند.” جامعه بین الملل نیز “همان کار را کرد”، به این ترتیب که بیانیههای سطحی را در مورد حمایت از حقوق ارائه داد که سوالات مهم راجع به آنچه برای سازش با طالبان لازم است را از قلم میانداخت.
اکبر به من گفت: “اگر طالبان مایل به تعامل باشند، اگر مایل به گفتگوهای عمیق باشند، اگر میخواهند مذاکره کنند – حوزهّهای مشترکی وجود دارد. صحبت کردن در مورد حقوق کودکان و قربانیان جنگ آسانتر است قبل از اینکه به موضوعاتی مانند آزادی بیان و حقوق زنان بپردازیم.” وی گفت، در دوحه “برخی از بحثها زودتر از موقع مطرح شد. طابان فکر میکنند که پیروز شدهاند و به هر حال آخرین حرف را خواهند زد.”
اندکی پس از آن دور گفتگوها، غنی اکبر را به عنوان رئیس کمیسیون انتخاب کرد. این دفتر در چهارده ولایت اداره دارد و از آزادی بیان برای انتقاد از سیاست حکومت برخوردار است. با این وجود، طی سالها، مبارزات این سازمان برای حقوق بشر به دلیل برخورداری از مصونیت از مجازات توسط مردان قدرتمند افغان و محافظانی که از غیرنظامیان سوء استفاده کردهاند اما هرگز با عدالت روبرو نشدهاند، تضعیف شدهاست. اکبر گفت: “این واقعیت که فرهنگ مصونیت از مجازات به دلایل سیاسی مهار نشد، کل آجندا – کل آجندای حقوق بشر را بی اعتبار کرد. تعداد زیادی از افغانها قربانی جنایات جنگی هستند که هرگز عدالت را نخواهند دید.”
وی گفت: “من فکر میکنم باید بین جامعه بین المللی و افغانها یک بررسی انجام شود در مورد آنچه اشتباه بوده و آنچه درست انجام شدهاست. ” وی ادامه داد، “من اغلب در مورد آجندای حقوق زنان فکر میکنم – بله، احساس قدرت بیشتری وجود دارد، و قوانین بهتری نیز وجود دارد، اما برنامههای ما تا چه اندازه پاسخگوی نیازها و اولویتهای مردم بودند؟”
در عصر رقابت دوباره بین دیکتاتوریها و دموکراسیها، پرسیدن سوالات عمیق از خود در مورد صداقت و دوام برنامه جهانی حقوق بشر – و چگونگی تقویت آن – به سختی میتواند مهمتر از امروز باشد. در مورد افغانستان، با این حال، اینها سوالاتی نیستند که دولت بایدن علاقه زیادی به آنها نشان داده باشد. قابل درک است جو بایدن که تصمیم خطرناک و سریعی در زمینه خروج همه نیروهای آمریکایی از این کشور در سال جاری گرفته است، تمایل دارد مسئولیت آنچه در آینده رخ میدهد را کنار بگذارد و به آمریکاییها نشان بدهد که اکنون همه چیز به افغانها بستگی دارد. رئیس جمهور بایدن در 25 جون، هنگامی که غنی برای دیدار با او واشنگتن بود، گفت: “افغانها باید در مورد آینده خود و آنچه میخواهند تصمیم بگیرند. خشونت احمقانه افغانستان باید متوقف شود”.
کهنهسربازان جنگ آمریکا و اعضای کنگره، کاخ سفید را تحت فشار قرار میدهند تا برای محافظت از دهها هزار مترجم، راننده و سایر افرادی که پس از سال 2001 مستقیماً به ارتش و دولت ایالات متحده کمک کردند و اکنون در معرض انتقام طالبان هستند، اقدامات بیشتری انجام دهد. هفته گذشته، دولت بایدن گفت که در حال آماده سازی طرحی برای انتقال هزاران مترجم و پرسنل پشتیبانی ارتش به خارج از این کشور است. در واقع کسانی که اقدام کردهاند منتظر بررسی درخواستهای ویزهی ایالات متحده هستند. با این حال این طرح از افغانهای بیشمار دیگری که جان خود را برای آرمانها و امیدهای ناشی از حمله به رهبری ایالات متحده به خطر انداختند، محافظت نخواهد کرد. آنها شامل جوانان نسل اکبر هستند که از طالبان سرپیچی کردند و در میانه جنگ برای بازسازی کشور کوشیدند، اما پس از سالها خشونت و ناامیدی، ناگهان دیدند که نیروهای آمریکایی و ناتو در حال خروج از این کشور هستند.
رئیس جمهور بایدن اکنون وعده دادهاست که یک پکیج بزرگ کمک امنیتی و کمک بشردوستانه به دولت کابل ارائه دادهاست. اما پیشرفتهای اخیر طالبان، افزایش ترس، و شرایط امنیتی رو به وخامت، چیزی شبیه یک مارپیچ رو به پایین است که در آن پشتیبانی حیاتی غیر جنگی آمریکا، مانند پیمانکارانی که هواپیماهای افغانستان را نگهداری میکنند، در کنار سربازان آمریکایی بیرون میرود. هفته گذشته در واشنگتن، غنی گفت که کار او اکنون “مدیریت پیامدهای” خروج ایالات متحده است – توصیف یک تکنوکرات از کشمکشی که به نظر میرسد، در حال حاضر، علیه او حریان دارد.
اکبر به من گفت که او مخالف خروج نیست. “من هیج مشکلی با آن ندارم “، اما نحوه اعلام تصمیم دولت بایدن (به عنوان مثال پیوند دادن آن با سالگرد 11 سپتامبر) نشان داد که ” توجه بسیار اندکی معطوف تأثیر آن بر روند بسیار شکننده صلح “و جمعیت افغانستان شدهاست. بزرگترین ترس اکبر یک “جنگ تمام عیار و همه جانبه” است، مانند آنچه در دهه نود این کشور را درگیر خود کرد، جنگی مملو از قتل عام، تجاوز جنسی و سایر جنایات.
اکبر گفت: “در مورد ناکامیها و نقش آمریکا در این شکستها تعمق چندانی وجود ندارد. تماشای اوضاع ناامیدکننده است. ما ماندهایم و یک آشفتگی بزرگ. به ما گفته میشود که خودمان با این اوضاع مقابله کنیم. البته، این مسئولیت ماست. این کشور ماست. اما ما این هرج و مرج را به تنهایی ایجاد نکردیم. “