چگونه می توان پاکستان را واداشت تا طالبان را به قبول آتش بس وادار کند؟

توسطتحریریه خبرنامه

بهمن ۲۷, ۱۳۹۹ به روز رسانی : بهمن ۲۶, ۱۴۰۲

نویسنده: آدام واینستین

نشر شده در: لا فِر

در افغانستان، خشونت روزافزون، کُندیِ مذاکرات صلح بین طالبان و حکومت افغانستان را بدتر کرده و وقوع توافق احتمالی را برای پایان دادن به چند دهه جنگ در این کشور به خطر انداخته‌است. کاهش کشتار گامی ضروری به سوی اعتمادسازی برای مذاکرات جاری است؛ حقیقتی که با این حقیقت که طالبان جنگ را منبع اصلی اهرم فشار بر حکومت افغانستان می‌دانند، پیچیده‌تر شده‌است.

پاکستان – به موجب روابط دیرینه‌‌اش با طالبان و رهبران ارشدشان، که بسیاری از آنها در مرزهای این کشور اقامت داشته‌اند – مسلماً در موقعیتی مناسب برای ترغیب طالبان به توقف خشونت‌ها قرار دارد. اما اسلام آباد در حال قدرت‌نمایی در برابر واشنگتن است و وانمود می‌کند که قادر نیست فشار بیشتری بر طالبان وارد کند. اگر دولت بایدن به دنبال فرصتی برای ترغیب پاکستان به اعمال فشار بر طالبان برای کاهش خشونت است، باید سریعاً وارد عمل شود و تصمیمات دشواری اتخاذ کند.

پاکستان به آوردن طالبان روی میز مذاکره در دوحه کمک کرد اما اقدامات این کشور همان جا متوقف شد. اسلام آباد به جای آنکه طالبان را برای توقف کامل زورگویی، تحت فشار قرار دهد، تصمیم گرفته‌است که از موقعیتی که طالبان برای مذاکره دارد، در جهتِ دستیابی به آتش بس فقط در برخی شرایط حمایت کند: امتیازات بیشتر از سوی کابل و ترک نیروهای آمریکایی.

وزیر امور خارجه این کشور، شاه محمود قریشی، اخیراً طی یک تماس تلفنی در تاریخ 26 جنووری همین را گفت؛ او به همتای افغان خود گفت که فشار بر ادامه‌ی گفتگوها “کاهش [خشونت] را تسهیل می‌کند و منجر به آتش بس می‌شود”. در 21 جنووری، معید یوسف، مشاور عمران خان،  دوباره تأکید کرد که “پاکستان به خودی خود نمی‌تواند طالبان را به آتش بس اقناع کند.” این بیانیه تکرارِ ادعاهای قبلی است مبنی بر اینکه پاکستان نمی‌تواند طالبان را راضی به مذاکره با کابل کند. تا زمانی که مذاکرات ادامه یابد و تعداد نیروهای ایالات متحده افزایش نیابد، ممکن است اسلام آباد معتقد باشد که این وضعیت بدون توجه به خشونت‌هایی که افغان‌ها تجربه می‌کنند، خوب و قابل‌قبول است.

دلایل مختلفی وجود دارد که ممکن است پاکستان نخواهد فشار بیشتری بر طالبان وارد کند. از طرفی اسلام آباد نسبت به آنچه خودش تحت عنوان سال‌ها فشار ناسپاسانه واشنگتن برای “دست زدن به اقدامات بیشتر” توصیف می‌کند، حساس است. این کشور قویا اظهار داشته‌است که نفوذش بر طالبان با انتصاب عبدالحکیم اسحق‌زی تندرو به عنوان مذاکره‌کننده اصلی طالبان به منظور قدرت گرفتن خط ملا هبت الله آخندزاده، امیر طالبان و کمیسیون نظامی این گروه، که هیچ یک هم آماده توقف جنگ نیستند، کاسته شده‌است. برخی از تحلیلگران با این ارزیابی موافق هستند.

اسلام آباد همچنین ادعا می‌کند که از ترسِ پیامدهای جدی امنیتی در داخال کشورش از داشتن یک نگرش سرکوب‌گرانه اجتناب کرده‌است؛ طالبان افغان می‌توانند با همکاری افراط گرایان خشن پاکستان، از جمله گروه‌های فرقه‌ای و طالبان پاکستان، که سابقا به عنوان تحریک طالبان شناخته می‌شدند، اسلحه‌های خود را به سمت پاکستان بچرخانند. و در گزارش‌های غربی به طور گسترده‌ای اینطور تصور می‌شود که بخشهایی از تشکیلات نظامی پاکستان با طالبان حس همدلی دارند، که این هم عامل دیگری است که احتمالاً تمایل اسلام آباد را برای اعمال فشار بر این گروه پیچیده می‌کند. اما عموم مردم پاکستان با این گروه مخالف هستند و روابط دیپلماتیک نیز رو به زوال است.

علی‌رغم تردیدهای اسلام آباد، دیدگاه غالب در واشنگتن این است که پاکستان با آوردن طالبان روی میز مذاکره، بدون متقاعد کردن آنها به کاهش خشونت، یک موترِ بدون اِنجین به دولت ترامپ فروخت.

البته تغییر وضعیت موجود کار آسانی نیست. چنانچه برخی پیشنهادات نشان می‌دهد، تکرار کمپین شکست‌خورده “حداکثر فشار” که روی ایران هم اجرا شد، می‌تواند خطای فاحش ایالات متحده در پاکستان باشد. فشار بیش از حد، از جمله تهدید به معرفی پاکستان به عنوان یک کشور حامی تروریسم در صورت عدم تلاش کافی دولت برای تحمیل کاهش خشونت‌ها به طالبان، نه تنها یک سیاست با تناسب نامعین خواهد بود بلکه باعث می‌شود که اسلام آباد مقاومت و سرسختی به خرج بدهد. در مقابل، یک “عشق و علاقه ‌استراتژیک” بدون محدودیت می تواند به لجام گسیختگی تمام شود. در عوض، دولت بایدن باید از اهرم فشار خود به دقت استفاده کند. ایالات متحده باید درگیر پیام‌های قاطعانه، نتیجه‌گرا و روشن در مورد عواقب خاص پاکستان در سطوح مختلف همکاری با طالبان باشد.

پیشنهادات سیاسی برای ارائه اتاق تنفس در روند صلح افغانستان با مذاکره در مورد تمدید یک باره مهلت خروج ایالات متحده، مسلماً متکی به پذیرش پاکستان است. این پیشنهادات بدون هیچ سازش قابل‌توجهی که واشنگتن ممکن است تمایلی به انجام آن نداشته باشد، از طریق پاکستان شدنی است، واقعیتی که موانع رسیدن به موفقیت را دشوارتر می‌کند. این پیشنهادات شامل ارائه حمایت از گروه ویژه اقدام مالی (FATF)، ترسیم خطوط قرمز برای هند در افغانستان و اولویت قرار دادن پایان جنگ نسبت به سایر اهداف منطقه‌ای است. کمک پاکستان در کاهش خشونت طالبان تضمینی ندارد، اما مراحل زیر بیشترین احتمال موفقیت را ارائه می‌دهند.

۱. پیشنهاد حمایت از سوی گروه ویژه اقدام مالی، در صورتی که پاکستان از خشونت طالبان جلوگیری کند

فرار از نقطه هدف “لیست خاکستری” FATF یک پیروزی سیاسی قابل‌توجه برای عمران خان، نخست وزیر پاکستان و ارتش است، امتیازی که به عنوان یک منبع فشار برای واشنگتن عمل می‌کند.

FATF توسط G-7 به عنوان ناظر بین دولت‌ها برای مبارزه با پولشویی و تأمین مالی تروریسم تاسیس شد. در سال 2018، این ناظر پاکستان را در لیست خاکستری خود قرار داد، اقدامی که باعث تحمیل هزینه‌های سیاسی و نه اقتصادی بر این کشور شده‌است. اقتصاد پاکستان بدون شک متلاطم است – اما نه به دلیل قرار گرفتن در این لیست. در واقع، تصمیم FATF عامل موثری برای آسیب رساندن به اقتصاد این کشور نیست. با این وجود، لیست 2018 با قرار دادن انزوای اسلام آباد در معرض دید کامل، آسیب خود را وارد کرده‌است، چرا که حتی عربستان سعودی و چین از حمایت این کشور خودداری کردند.

تصمیم FATF تهدید در حال تکوینِ “لیست سیاه” را نیز محتمل می‌کند. قرار گرفتن در لیست سیاه از دریافت کمک‌های اساسی از موسساتی مانند بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و بانک توسعه آسیا توسط پاکستان جلوگیری می‌کند. به بیان ساده، تهدید صدمه اقتصادی از سوی FATF هنوز هم به شدت مورد بحث قرار دارد.

واشنگتن پس از حذف قبلی پاکستان در سال 2015، حامیِ اقدام 2018 برای قرار دادن مجدد این کشور در لیست خاکستری FATF بود. این اقدام علاوه بر حمایت پاکستان از شبکه حقانی، بیشتر ناشی از مدارای مداوم اسلام آباد در برابر تروریست‌های ضد هند بود، نوعی حمایت سربسته که برخی از کارشناسان را به هراس از احتمال وقوع درگیری هسته‌ای با هند واداشته بود. حمله تروریستی 2016 به یک پایگاه ارتش هند در اوری و تصمیم دادگاه عالی لاهور در سال 2017 بر آزادی حافظ سعید که توسط سازمان ملل تروریست اعلام شده بود، زمینه را برای اقدام آمریکا فراهم کرد و حمله تروریستی 2019 به یک کاروان شبه نظامی در پولواما در کشمیر تحت سلطه هند، فقط دلیلی شد که واشنگتن در مورد مجازات پاکستان به قطعیت برسد. پاکستان از آن زمان سعید را به 15 سال زندان محکوم کرده و اقدامات قابل‌توجهی در جهت پیروی از FATF انجام داده‌است. اما وقتی پای تغییر ذهنیت پاکستان در مورد استفاده از بازیگران غیر دولتی علیه هند به میان می‌آید، برخی از مقامات پیشین ایالات متحده اظهار می‌دارند که “نه ایالات متحده و نه هند در کوتاه مدت ابزاری برای تغییر اساسی آنچه که یک ویژگی دیرینه سیاست خارجی پاکستان بوده‌است، ندارند. “

به عبارت دیگر، پاکستان مایل است فشارها بر طالبان را برای بازگشت به چتر حمایت FATF افزایش دهد. قرار گرفتن پاکستان در فهرست خاکستری ممکن است اقداماتی علیه شخصیت‌هایی مانند سعید ایجاد کرده باشد، اما ایالات متحده نباید انتظار داشته باشد که اهرم FATF حمایت ضمنی پاکستان از گروه‌های ضد هند را به طور کامل وارونه کند. به همین دلیل، واشنگتن باید استفاده از اهرم FATF را برای بهبود شرایط در افغانستان اولویت قرار دهد.

واشنگتن با این انگیزه، ممکن است بتواند پاکستان را متقاعد کند تا فشار بیشتری بر طالبان وارد کند. برای اجبار یک کشور دیگر به تغییر موقعیت خود، “یک حکومت باید به طور واضح اهداف خود را اعلام کند [و] هزینه‌هایی را تحمیل کند که به منافعی که آن کشور از مقاومت به دست می‌آورد، بچربد [.]” چنین اجباری غیرممکن نیست، چنانچه توسط توافقنامه ایالات متحده و طالبان در سال 2020 مشخص شد – و همه اینها یعنی، ایالات متحده باید به وضوح تمایل خود را برای حمایت مشروط از پاکستان در FATF اعلام کند.

اگر پاکستان موفق شود خشونت در افغانستان را کاهش دهد، و در نتیجه آن راه تبدیل طالبان از یک گروه مبارز به یک بازیگر سیاسی هموار شود، می‌تواند شایسته حمایت واشنگتن در FATF باشد. در غیر این صورت، اگر پاکستان از دست زدن به این اقدام خودداری کند، باید در لیست باقی بماند. اگر پیشرفت بیشتری حاصل شود، ممکن است گزینه‌هایی مانند آزاد کردن پول از صندوق حمایت از ائتلاف به مدت طولانی‌تری مورد بررسی قرار بگیرد چرا که این اقدام منوط به اقدامات خاص نتیجه-محور از طرف پاکستان است. پاکستان با انتخاب بینِ نزدیک شدن آرام رابه یک دولت مطرود یا تأمین موقعیت خود به عنوان یک شریک تجاری و امنیتی بلند مدت ایالات متحده روبرو خواهد شد.

۲. مدیریت ترس پاکستان از حضور هند در افغانستان

چندین دهه است که پاکستان و هند، هر دو، افغانستان را به عنوان میدان رقابت استراتژیک نگریسته‌اند. این رقابت تا حدی منجر به حمایت هند از حمله شوروی به افغانستان در سال 1979 و حمایت پاکستان از جهاد ضد شوروی در دهه 1980 شد. رقابت دو کشور با ناسیونالیسم پشتون و مسائل مربوط به خط دیورند به عنوان مرز قانونی بین دو کشور تشدید شده‌است، موضوعاتی که طی دهه 1970 نخست وزیر پاکستان ذوالفقار علی بوتو را علیه محمد داوود خان، رئیس جمهور افغانستان قرار داد و هنوز هم مسبب خدشه‌دار شدن روابط امروز است.

با توجه به این موضوع، ایالات متحده باید تلاش کند تا نگرانی‌های پاکستان را در مورد دخالت هند در افغانستان کاهش دهد تا همکاری بیشتر این کشور را در زمینه مقابله با خشونت طالبان تضمین کند.

اخیراً، سامونا گوها توسط رئیس جمهور بایدن برای انجام وظیفه به عنوان مدیر ارشد جنوب آسیا در شورای امنیت ملی انتخاب شد. در فبروری سال 2020، گوها از “هند برای ایفای نقش دیپلماتیک فعال” در مذاکرات بین الافغانی و کمک به توسعه اقتصادی افغانستان حمایت کرد. اما این رویکرد هدف مهمِ پایان دادن به جنگ افغانستان را تضعیف می‌کند، زیرا اهمیت هند برای پایداری اقتصادی دراز مدت افغانستان مهم‌تر از پارانویای کوتاه مدت و مخربی است که به شمول هند در اسلام آباد ایجاد می‌کند. دولت بایدن باید بپذیرد که پاکستان – و نه هند – مهم‌ترین بازیگر منطقه‌ای برای پایان دادن به جنگ در افغانستان است.

دولت بایدن باید افغانستان را از همکاری استراتژیکش با هند جدا کند. این بدان معناست که باید در مقابل وسوسه‌ی قرار دادنِ سیاست‌های افغانستان در لفافه نگرانی‌های گسترده‌تر واشنگتن در مورد امنیت هند و اقیانوس آرام، مثلِ جلب نظرِ دهلی نو در تلاش برای مقابله با چین، که منطق خاص خود را برای هند دارد، مقاومت کند. دهلی نو نیز خودمختاری استراتژیک خود را از واشنگتن، که از برنامه‌های کسبِ سامانه‌های دفاع هوایی S-400 روسیه تا مشارکت در سازمان همکاری شانگهای قابل مشاهده‌است، در اولویت قرار می‌دهد. خاتمه دادن به جنگ در افغانستان اولویت مهم‌تری نسبت به منافع طولانی مدت هند است، حتی در مواردی که اولویت‌های دارای همپوشانی وجود داشته باشد. هند همچنین توانایی بیشتری در دفاع از منافع خود خواهد داشت، زیرا در جنووری به عضو غیر دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد تبدیل شد، جایی که در آن به مدت دو سال کرسی خواهد داشت. به همین دلیل، ایالات متحده باید پیشنهاد کند که از تشویق هند به شمول بیشتر در افغانستان خودداری کند، تا زمانی که پاکستان به گام‌های قابل اثبات و روشن در اعمال فشار بر طالبان به سمت و سوی یک قطعنامه متعهد شود.

زلمی خلیل‌زاد، نماینده ویژه در صلح افغانستان در حال حاضر در تلاش است تا بر سر توافق نامه‌ای بین پاکستان و افغانستان مذاکره کند که طی آن تفاهم مشترکی مبنی بر عدم استفاده از خاک هیچ یک از کشورها برای دخالت در امور دیگری حاصل شود. تیم بایدن همچنین باید به پاکستان اطمینان خاطر بدهد که هند را تحت فشار قرار می‌دهد تا از استفاده از افغانستان برای تحریکات مهم در داخل پاکستان پرهیز کند. اما واشنگتن باید برای پاکستان روشن کند که یک توافق سیاسیِ شامل برخی منافع هند بهتر از یک خلا قدرت در مرز غربی آن است.

بنابراین، واشنگتن باید در ازای گام‌های قابل اثبات در جهت تحت فشار قرار دادن طالبان به کاهش خشونت، این اطمینان را به پاکستان بدهد که هند را از مذاکرات بین الافغانی دور نگه داشته و تلاش‌های دهلی نو برای استفاده از خاک افغانستان برای فشار به پاکستان را تحمل نخواهد کرد.

۳. پذیرش محدودیت‌های نفوذ واشنگتن

در ارزیابی‌های اخیر، کارشناسان اتفاق نظر دارند که نفوذ پاکستان بر طالبان همچنان یک متغیر تعیین‌کننده در نتیجه مذاکرات بین الافغانی است. جاناتان شرودن اظهار می‌دارد که پاکستان “مهمترین منبع حمایت خارجی از طالبان” است و به رهبری طالبان اجازه می‌دهد تا در خارج از مرزهای افغانستان فعالیت کنند. بارنت روبین ادعا می‌کند که پاکستان یکی از عوامل اصلی در آوردنِ طالبان به میز مذاکره بود، اگرچه اسلام آباد “هنوز مهمترین تصمیم استراتژیک را اتخاذ نکرده‌است: از بین بردن توانایی‌های لجستیکی نظامی و تروریستی طالبان در پاکستان.” وی می‌افزاید که حضور پاکستان در همه تلاش‌های منطقه‌ای برای مذاکره مجدد در مورد جنبه‌های توافنامه طالبان- ایالات متحده ضروری است. لورل میلر هشدار می‌دهد که تصمیم یک جانبه واشنگتن برای ماندن در افغانستان می‌تواند پاکستان را به سمت افزایش حمایت از طالبان سوق دهد.

هر پیشنهادی که یک حل و فصل سیاسی برای پایان دادن به جنگ در افغانستان را در اولویت قرار دهد، هم به لحاظ زمانی حساس است و هم به همکاری پاکستان وابسته ‌است. اما ممکن است موقعیت پاکستان، اثرگذاری را غیرممکن سازد، و حتی اگر اسلام آباد به کاهش کوتاه مدت خشونت دست یابد، چنین کاهشی، پایان موفقیت‌آمیز مذاکرات بین الافغانی را تضمین نمی‌کند. بنابراین گرچه فشار به پاکستان برای تحت فشار قرار دادن طالبان امری مهم است، اما واشنگتن باید مراقب باشد که نباید دست بسته منتظر پاسخی از اسلام آباد باشد که ممکن است هرگز نرسد. دولت بایدن باید سریعاً برای پیشبرد نتیجه مسالمت‌آمیز در افغانستان اقدام کند و در عین حال متعهد به بازگرداندن نیروهای آمریکایی در بازه زمانی مورد توافق باشد.

۴. ارائه سهمی از واقعیت به اسلام آباد

اگر دولت غیرنظامی پاکستان – یا به احتمال زیاد، تشکیلات نظامی آن – از پیگیری فعالانه کاهش خشونت در افغانستان که می‌تواند به یک توافق سیاسی منجر شود، امتناع کند، دو نتیجه بالقوه به خطر خواهند افتاد. اول اینکه، ایالات متحده ممکن است با وجود عدم پیشرفت در جهت رسیدن به یک توافق، باقی نیروهای خود را از افغانستان خارج کند. از اهمیت پاکستان کاسته خواهد شد و اعتبار کمی به دولت این کشور که طالبان را روی میز مذاکره‌ی تهی از هر گونه نتیجه‌ای آورده‌است، اعطا خواهد شد. و اسلام آباد در شرایطی که همسایه‌اش درگیر جنگ داخلی روزافزونی است، خود را تنها خواهد دید. احتمال دیگر این است که، واشنگتن ممکن است ماندن در افغانستان را انتخاب کند و با پاکستان به عنوان یک آشوبگر سازش‌ناپذیر یا بدتر از آن رفتار کند.

هر دو سناریو ممکن است باعث ایجاد یک کمپین هماهنگ در واشنگتن برای زدن برچسب حامی تروریست به پاکستان شود – و لازم است که این احتمال به پاکستان یادآوری شود. خلیلزاد، که به عنوان فرستاده ویژه افغانستان حفظ شده‌است، این ایده را هنگام شهادت دادن در مقابل کنگره در سال 2016 مطرح کرد، او اظهار داشت، ” من فکر می‌کنم باید بحث و بررسی کنیم که آیا پاکستان نباید در این لیست، لیستِ وزارت امور خارجه حاوی حامیان تروریسم قرار بگیرد. در واقع، باید در این فهرست قرار بگیرد. “

دولت بایدن در صورت تمایل به پایان دادن جنگ در افغانستان، به سیاست قوی‌تری در مورد پاکستان نیاز دارد. زمان در حال گذر است. مرور طولانی مدت سیاست بدون دست به کار شدن ممکن است فرصت تأثیرگذاری بر اقدامات اسلام آباد را از بین ببرد. طالبان با به تأخیر انداختن گفتگوها و افزایش خشونت، به این باور اشتباه می‌رسند که قدرت بیشتری دارند، و در این میان پاکستان با امتناع از اعمال فشار، کم‌کاری می‌کند. دولت بایدن باید برای اسلام آباد روشن کند که تظاهر به ناتوانی در ایجاد انگیزه در طالبان، موثر واقع نخواهد شد، به ویژه از آنجایی که بسیاری از رهبران این گروه هنوز در پاکستان اقامت دارند.

هر زمان که پاکستان با تصمیم درمورد چگونگی اقدام در مورد افغانستان روبرو می‌شود، دولت بایدن باید به رهبران پاکستان انتخاب میان نتیجه مثبت و منفی را پیشنهاد دهد. اکنون وقت آن است که مسائل به وضوح و روشن بیان شوند. با این حال، دولت بایدن نباید اجازه دهد که این تلاش به طور کامل سایر منافع منطقه‌ای مانند همکاری طولانی مدت علیه تروریسم، امنیت هسته‌ای، تجارت و تغییرات آب و هوایی را نابود کند. این کشور همچنین باید از فداکاری‌های واقعی که پاکستان طی 20 سال گذشته از جنگ ایالات متحده در افغانستان انجام داده‌است، تقدیر کند.

در واقع، بر عهده تیم بایدن است که روی باریکه‌ای راه برود که هر خطایی از سویش، ممکن است منجر به عواقب بدی شود، اما این تنها مسیر پایدار رو به جلوست. مهمتر از همه اینکه، واشنگتن نباید عقب نشینی ایالات متحده را با معیارهایی که وابسته به همکاری پاکستان است و علی‌رغم تلاش زیاد سیاست‌گذاران، ممکن است محقق نشود، گره بزند.

چقدر این پست مفید بود؟

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. تعداد آرا: 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *