جمعیت اسلامی همچون کوههای رسوخناپذیر دره پنجشیر میماند که با هویت فرهنگی، مبارزات و مقاومتهای تاجیکها در مناسبات سیاسی این کشور پیوند تاریخی خورده است. اما به نظر می رسد اکنون این کوه در حال فرسایش است. اعضای برجسته حزب جمعیت اسلامی عملاً در دو جبهه تقسیم شدهاند. چنانچه شام چهار شنبه (11 سرطان) تعداد 47 نفر از اعضای شورای رهبری حزب جمعیت اسلامی با میزبانی و ریاست عطا محمد نور، رییس شورای اجرایی حزب جمعیت اسلامی، که این نشست در خانه آقای نور برگزار شده بود، در یک تصمیم جمعی علیه صلاح الدین ربانی، رهبری فعلی حزب جمعیت اسلامی اقدام نمودند و در غیاب او، آقای ربانی را از ریاست حزب جمعیت برکنار و به جای او «سید عنایت الله شاداب» یکی از اعضای شورای رهبری و از جملهی مؤسسان این حزب را تا برگزاری مجمع عمومی، به عنوان رییس جلسات شورای رهبری این حزب تعیین کردند.
در این نشست که برخی آن را کودتای درون حزبی علیه صلاح الدین ربانی میدانند، چهرههای شناخته شده عضو حزب جمعیت مثل محمد اسماعیل خان، محمد یونس قانونی، عبدالحفیظ منصور، کلیم الله نقیبی، عبدالستار مراد، حاجی حضرت علی، فضل الکریم ایماق، بسم الله محمدی، داکتر محی الدین مهدی، جنرال عبدالبصیر سالنگی، نور رحمن اخلاقی و … حضور داشتند. این نشست با بحث در مورد مصالحه با طالبان، مشارکت در حکومت و بازسازی و فعالسازی بیشتر جمعیت اسلامی افغانستان پایان یافته و به کمیسیون تدارک مجمع عمومی این حزب وظیفه سپرده شده تا زمینهی برگزاری مجمع عمومی جمعیت اسلامی را فراهم سازد.
اما طرفداران صلاح الدین ربانی واکنشهای تندی علیه عطا محمد نور و دیگر اعضای این نشست داشتهاند. صلاح الدین ربانی، پسر برهان الدین ربانی، رهبر پیشین حزب جمعیت اسلامی است که پس از ترور پدرش، رهبری این جریان سیاسی را به میراث برده بود و به تازگی برای حزب جمعیت اسلامی ساختمانی را به عنوان دفتر این حزب افتتاح نموده است. آقای ربانی دو روز قبل از این اقدام برخی از سران جمعیت، در دیدار با عطامحمد نور و کلیم الله نقیبی، در صفحهی فیسبوک خود نوشته بود که؛ در مورد ضرورت انسجام و همبستگی صفوف جمعیت در شرایط کنونی با همدیگر صحبت کرده بودند.
انشعاب یا کودتای درون حزبی؟
مصدق فقیری، یکی اعضای شورای رهبری حزب جمعیت اسلامی در صفحهی فیسبوک خود نوشته است: «این کودتا؛ لکه ننگى بر جبین تان خواهد بود.» آقای فقیری در ادامه نوشته است که؛ «من به حیث عضو شوراى رهبرى جمعیت اسلامى؛ با محکوم نمودن این کودتاى وقیح، تاکید میکنم که تا زمانى که مردان و زنان مقاوم و ایثارگر در این جریان سیاسى حضور داشته باشند، جمعیت قابل خرید و فروش نخواهد بود و پشیمانى، گریبانگیر معامله گران خواهد شد.»
از آقای فقیری پرسیدم که چرا و چی شد که حزب جمعیت کارش به اینجا کشید که اکنون برخی این رویداد اخیر را نوعی کودتای درون حزبی میدانند؟ که در پاسخ به گذار حزب جمعیت از یک تنظیم جهادی و یک جریان کاملاً ایدئولوژیک به یک حزب سیاسی اشاره کرد و گفت: «طوریکه رییس جمعیت اسلامی افغانستان، جناب آقای صلاح الدین ربانی در مراسم افتتاح دفتر جدید حزب جمعیت اسلامی گفتند که زمان ورق زدن یک صفحهی جدید در جمعیت اسلامی فرارسیده است. اما این پروسه اصلاحات برای یک حزب سیاسی یک پروسه بسیار دشوار است. چون پروسه اصلاحات در جریانها و احزاب سیاسی از این جهت دارای دشواری است که باید از یک مرحلهی گذار عبور کنند؛ گذار از ابهام به شفافیت، گذار از یک محفل به یک حزب سیاسی، گذار از انتصاب به انتخاب، گذار از همساناندیشی به تحمل دیگراندیشی. مشکل دیگر در جمعیت اسلامی تفاوت نسلی است.»
در همینحال، احمدضیاء مسعود، یکی از اعضای برجسته جمعیت اسلامی در واکنش به این اقدام نوشته است؛ «شخصیت های انشعاب گر و دلالان قدرت، هیچگاهی نمیتوانند به نمایندگی از جمعیت اسلامی افغانستان در موارد و مسایل ملی و هم موضوعات داخلی حزب تصمیم بگیرند. چهرههای شناخته شدهای که در طول نزده سال گذشته چندینبار از جمعیت انشعاب کردهاند و در صدد ایجاد احزاب جدید برآمده اند، اما موفق به بسیج مردم نشدند و ناکام ماندند… برادر محترم صلاح الدین ربانی به حیث ریس جمعیت اسلامی افغانستان است. هر نوع اصلاحات درون حزبی ارتباط مستقیم با برنامههای بدنه اصلی جمعیت دارد، نه چند نفر دلالان قدرت که از چگونگی کارهای شان همه مردم شریف کشور اگاهی دارند.»
با اینحال، به نظر میرسد که یکپارچی دوباره جمعیت دیگر ناممکن است، اما اینکه کدام یک از شاخهها همچون یک حزب سیاسی مدرن و امروزی روی پای خود میایستد و البته بیشتر قوم تاجیک را در این شرایط حساس سیاسی مدیریت و رهبری میکند، این را مرور زمان پاسخ خواهد داد. با اینهمه، در این مورد دکتر مهدی عارفی، نویسنده و استاد دانشگاه، باور دارد که؛ «در رقابت درونحزبیای که در جمعیت آغاز شده و رو به گسترش دارد، از منظر جامعهشناختیِ مساله، هر دو جناح پتانسیل تقویت و تداوم خویش را بهسان یک گروه/حزب سیاسی فعال و تاثیرگذار را دارند. جمعیت صلاحالدین (شاخهی اصلی جمعیت) ناشیاز رویکرد ضداستبدادی و ضد انحصارگرایانهی خود هواخواهان انبوهی را در بطن جامعه خواهد یافت و ای بسا اگر رویکرد انتقادی، اپوزیسیونی و اصلاحیِ خویش را عام و فراقومی بسازد، گسترش آن گسترشی سراسری و ملی و فراقومی باشد. در مقابل، جمعیت عطا (شاخهی انشعابی جمعیت) ناشیاز ثروتی که در دست دارند و ناشیاز تمویلی که توسط بازیگران داخلی و خارجی انشعابافکن میشود، میتواند هواخواهانی را برای خویش بیابد و بهتعبیرِ شاید بهتری، بخرد… در میانهی این رقابت، آنکه باقی خواهد ماند، گسترش خواهد یافت و تداوم خواهد دید، جمعیتِ صلاحالدین ربانی و رویکرد ضداستبدادی و ضدانحصاری و اصلاحیِ آن خواهد بود.»
تعلیق عضویت برخی از سران جمعیت
در واکنش به برکناری صلاح الدین ربانی از سوی برخی از سران جمعیت اسلامی، او با نشر اعلامیهی به طور جدی با این مسئله برخورد کرده است. در این اعلامیه که با عنوان «اعلامیه جمعیت اسلامی افغانستان در مورد توطئه اخیر درون حزبی» به نشر رسیده، اقدام اخیر این تعداد سران جمعیت در میان آنچه که این اعلامیه دسایس گوناگون عنوان شده قلمداد گردیده است. چنانچه در شروع اعلامیه آمده است؛ «از سازشنامه بن تا اکنون دسایس گوناگون داخلی و خارجی در برابر جمعیت اسلامی افغانستان که افتخار رهبری و پرچمداری مبارزه، جهاد و مقاومت را در کارنامه تاریخ شصت و چند ساله اش دارد، طرح و اجرا شد. از اجرای ترورهای زنجیره ای چهره های برجسته این حزب مشمول رهبر جهاد و مقاومت و شهید صلح استاد برهان الدین ربانی، تا تلاش برای تضعیف و به حاشیه کشانیدن آن از طریق تطمیع و معامله با چهره های منسوب به آن، بخشی از استراتیژی دشمنان داخلی و خارجی این حزب در راستای تضعیف و انحلال کامل آن بوده است.»
در این اعلامیه واکنشی از سوی صلاح الدین ربانی به موضعگیریهای سیاسی برخی از چهرههای جمعیتی که از آنها نام نبرده، به عنوان معاملهگیر یاد شده که در پروسههای مهم سیاسی در مسیر فکری و ایدئولوژیکی جمعیت حرکت نکرده و از نام این جریان سوءاستفاده کرده اند. در این اعلامیه به 7 نکته اشاره شده است، چنانچه در نکتهی هفتم این اعلامیه عضویت برخی از اعضای برجسته این جریان سیاسی به حالت تعلیق درآمده است که همان معنای نرم بیرون رانده را میدهد؛ «جمعیت اسلامی افغانستان در راستای اصلاحات و به هدف پایان دادن به سوءاستفاده از نام و نشان این حزب، عضویت استاد عطامحمد نور، محمد یونس قانونی، کلیم الله نقیبی، عبدالحفیظ منصور، عبدالشکور واقف حکیمی، سید عنایت الله شاداب و عبدالستار مراد را که بارها دست به تحرکات نادرستی در داخل صفوف جمعیت اسلامی زده و از نام پر افتخار این حزب تاریخی دست به معامله های ناشایسته ای زده اند، در جمعیت اسلامی به حالت تعلیق در میآرد.»
بحران رهبری
باآنکه پس از ترور برهان الدین ربانی، حزب جمعیت به سوی چنین وضعیتی انشعاب روی آورده بود و اعضای برجسته این حزب هر کس در مناسبات سیاسی و انتخابات ریاست جمهوری بر مبنای منافع شخصی در مسیر خود شان روان بودند، اما در ظاهر به این حدی که اکنون علیه همدیگر جبهه میگیرند، نرسیده بود. با اینحال، به نظر میرسد که حزب جمعیت نیز به سرنوشت احزاب و جریانهای جهادی دیگر دچار شده است. چنانچه در گذشته نیز شاهد بودیم که جریانهای سیاسی دوران جهاد و جنگهای داخلی که بر محور رهبران کاریزمای شان شکل گرفته بود، پس از درگذشت یا کشتهشدن رهبران شان دچار فروپاشی و انشعاب شده، و در نهایت به شاخههای متعدد و بیکاره تبدیل شدند.
جمعیت اسلامی اکنون در شرایط ویژه قرار دارد. حالا که گفتگوهای صلح جریان دارد، بدون شک طرف اصلی گفتگوهای طالبان، افراد و جریان های است که با طالبان گذشتهی بدی داشته و همچنان مسایل قابل مذاکره با همدیگر دارند. در میان اقوام غیرپشتون، تاجیکها یکی از گروهای قومی است که منابع مالی، جمعیت، سرزمین و قدرت بیشتر را دارند. در واقع طرف اصلی طالبان در مذاکرات صلح آینده گروههای از میان تاجیکها، هزارهها و اوزبیکها خواهند بود. اما طالبان خوب میدانند که طرف اصلی شان در سیاست افغانستان کدام گروهها و مشخصاً کدام اقوام است. بنابراین، در چنین زمینهی، نقش و اهمیت حزب جمعیت اسلامی به عنوان یک چتر سیاسی واحد بالای سر قوم تاجیک در افغانستان نمایان میشود.
اسد بودا، نویسنده و پژوهشگر اجتماعی، معتقد است که مسئله اصلی اقدامات اخیر در درون حزب جمعیت اسلامی، «جنگ بر سر رهبری» قوم تاجیک است. بودا مینویسد: « برکنار کردن صلاحالدین ربانی از رهبری جمعیتْ بیش از آنکه بحث درونحزبی باشد جنگ بر سر رهبری مردم تاجیک است. عطا محمد نور، داکتر عبدالله و یونس قانونی که در بر اندازی او نقش عمده دارند، مدعیان رهبریاند. ربانی نرم و میانهرو بود. بهخاطرِ کنترل دعوای جنگ قدرت و سرپوشگذاشتنْ روی منازعاتِ واقعی به مقام رهبری جمعیت برگزیده شد و دفیقاً بهخاطر همین ویژگی با جدیشدن جنگِ رهبری کنار زده شد. برکناری ربانی آغاز ماجراست.»
با اینحال، عبدالطیف پدرام، دبیر کل حزب کنگره ملی افغانستان، نوشته است که؛ «جناب ربانی حالا رهبر واقعی جمعیت اسلامی شد!» پدرام مخالفان صلاح الدین ربانی را «ستون پنجم» عنوان داده و با ادبیات تند آنها را «زباله» خوانده است؛ «تاریخ بالاخره آن زباله ها را از مسیر مبارزات مردم به دور افکند. احزاب مثل جمعیت، و هر حزب جدی با تصفیه از عناصر نابکار و فاسد استحکام پیدا میکند.»
تاریخچه جمعیت اسلامی
روی نشان یا همان لوگوی جمعیت اسلامی افغانستان تاریخ تأسیس این جریان سیاسی را سال 1336 هـ ش، نوشته است. اما نخستین ریشههای این جریان سیاسی_ایدئولوژیکی را که براساس ایدئولوژی اخوانالمسلمین شکل گرفته، میتوان به جریان نهضت اسلامی پیوند داد که در زمان صدارت محمد نوراحمد اعتمادی در دههی دموکراسی فعالیت داشت. این جریان در زمان صدارت شاه محمود خان از جانب «مولوی قلعهبند» تحت عنوان «حزب الله» به وجود آمد. به نقل اولیویه روآ، پژوهشگر مطالعات بنیادگرایاسلامی و افغانستانشناس فرانسوی، رهبران جمعیت اسلامی را افرادی چون مولوی نیازی، استاد برهانالدین ربانی، عبدالرب رسول سیاف و مولانا منهاج الدین گهیج تشکیل میدادند.
به نقل از محمداکرام اندیشمند، در کتاب «نهضت اسلامی افغانستان»؛ برهانالدین ربانی، که در سال 29 سنبله 1390، در یک حمله انتحاری توسط طالبان کشته شد؛ غلام محمد نیازی، استاد دانشکده شرعیات دانشگاه کابل را بنیانگذار جریان اسلامی در سال 1336 خورشیدی میداند. آقای ربانی همفکران نیازی در شکلدهی این جریان را سید محمد موسی توانا، وفی الله سمیعی(آخرین وزیر عدلیه دولت محمد داود)، محمد فاضل فاضل، استاد تعلیم و تربیه دانشگاه کابل، عبدالعزیز فروغ و … نام میبرد. در حالیکه هیچگونه اسناد و شواهد تاریخی از شکلگیری سازمانیافتهی یک جریان اسلامی در سال 1336 ارائه نمیشود.
با آغاز دههی دموکراسی و شکلگیری جریانهای سیاسی که در راستای ترویج و تبلیغ ایدئولوژی شان فعالیت داشتند، جریان اسلامی به نام «جوانان مسلمان» در سال 1343 در دانشگاه کابل شکل گرفت. فعالیت این جریان بیشتر علیه جریانهای چپ بود. به ادعای محمد موسی توانا، نخستین مجلس در اواخر سال 1351 خورشیدی در منزل استاد ربانی واقع خیرخانه دایر شد. رهبری و یک هسته رهبری با تقسیم وظایف شکل گرفت. برهان الدین ربانی، امیر عمومی و رییس شورای اجرایی، و همچنان عبدالرب رسول سیاف، به عنوان معاون امیر برگزیده شدند. در دومین مجلس غلام محمد نیازی که در آن وقت رییس دانشکده شرعیات بود، مسوول کمیته سیاسی گماشته شد.
با اینحال، روایت گلبدین حکمتیار، رهبر حزب اسلامی که شاخهی انشعابی نهضت جوانان مسلمان است، چیزی متفاوت از روایت برهان الدین ربانی است. حکمتیار در روایت خود از نهضت جوانان مسلمان، نقش محوری به خودش میدهد و محل تأسیس جریان نهضت جوانان مسلمان را لیلیه دانشگاه کابل میداند. جمعیت اسلامی به رهبری برهان الدین ربانی در دههی هفتاد توانست برای مدتی قدرت در کابل را به دست گیرد و دولت اسلامی تشکیل بدهد، اما دیری نگذشت که با مخالفت حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار و دیگر تنظیمهای جهادی مواجه شد. در نهایت این دو جریان جمعیت اسلامی و حزب اسلامی پس از سقوط دولت کمونیستی دکتر نجیب الله احمدزی، بر سر مدیریت قدرت در کابل با همدیگر جنگیدند و این جنگهای داخلی زمینهساز ظهور هیولای به نام تحریک طالبان از مناطق جنوبی افغانستان شد.
اکنون پس از نزدیک به بیست سال روی کار آمدن نظام دموکراسی، هیچ یک از احزاب جهادی به شکل یک حزب سیاسی مدرن و ساختارمند درنیامده و انتخابات درون حزبی را شاهد نبوده است. جمعیت اسلامی که پس از سقوط طالبان به عنوان یکی از گروههای همسو با سیاستهای ایالات متحده در امر مبارزه با تروریسم در افغانستان فعالیت کرده است، در آخرین انتخابات ریاست جمهوری با واقعیتی روبهرو شد که بایستی رهبران آن قبل از آن فکری میکردند. با توجه به تحولات اخیر به نظر می رسد اکنون که آینده افغانستان از نو در حال شکلگیری و قالببندی است و نخبگان سیاسی تاجیک بیش از هر وقت دیگر نیاز به انسجام و همسویی دارند، این جریان سیاسی ریشهدار یا چتر سیاسی شان درگیر بحران رهبری شده و در حال فروپاشی است.