این روزها خبرهای زیادی در مورد زنان افغان میشنوید، زنان افغانی که در کشور سنت شکنی میکنند و تغییرات بسیاری را در سیستم ادارات ایجاد میکنند، یا در کشورهای مختلف جایزه و دستاوردهای چشمگیری به دست میآورند.
از اولین پروازی که خلبان و کمک خلبان آن هر دو زن هستند تا زنان افغانی که در کشورهای پاکستان و ایران در خط مقدم کرونا مبارزه میکنند و یا دهها زن افغان دیگری که در تحصیل یا مبارزه با حقوق زنان و حفظ دستاوردهای آنان در نقاط مختلف دنیا تلاش میکنند.
لیزا کاکر نیز یکی از همین زنان است که توانسته جایزه “محصل برتر بین المللی” را در سویدن از آن خود کند. او در عین حال برای حقوق زنان کار میکند و به باور خودش سعی دارد هر چند کوچک اما سهمی در تغییر سرنوشت زنان کشورش داشته باشد.
دنیای مهاجرت
لیزا کاکر در سال 1991 در کابل به دنیا آمده ولی در همان کودکی به پاکستان مهاجر شده و آنجا بزرگ شده است.
او نیز مانند خیلی از افغانها با شروع حکومت طالبان کشور را ترک و با خانواده اش در یکی از کمپهای مهاجرین پاکستان در خمیههایی به نام کپرک قد کشیده است.
خودش کپرک را چادری مینامد که زیر آن لباس یا پارچه انداخته و روی آن پلاستیک میاندازند تا باران و آب وارد خیمه نشود.
لیزا کاکر خاطرهای از آن روزها دارد که هیچ وقت فراموش نمیکند. این خاطره برمیگردد به زمانی که او از کمپ مهاجرین بیرون آمده، برای اولین بار خانهها و ساختمانها را دیده و از مادرش پرسیده بود که اینها چیست و مادرش گفته بود که خانه است، دوباره از مادرش پرسیده پس تا به حال ما در چه چیزی زندگی میکردیم و مادرش برای ذهن کودکانه او شرحی از اوضاع و احوال آن روزهایشان داده بود.
او که اکنون مکتب را درکابل به اتمام رسانده، لیسانسش را در دانشگاه کابل از رشته ساینس به دست آورده و دو ماستری را یکی از هندوستان در رشته مدیریت تجارت و دیگری را همین روزها از رشته تجارت بین الملل از دانشگاهی در سویدن به دست میآورد.
لیزا کاکر به خبرنامه گفت: “زندگی کمپ با دشواریهای فراوانی رو به رو بود و در آن سالها فکر میکردم دنیای بیرون هم همان طور است، فکر میکردم همه جای جهان مردم به همین شکل زندگی میکنند و تصویری از محیط بیرون از کمپ مهاجران نداشتم ولی با تلاشی که پدر و مادر داشتند توانستند زندگی ما را تغییر بدهند و از کمپ بیرون شویم.”
او که اکنون پدرش مهندس است و با شرکتی به نام IMC کار میکند، در مدت زندگی در کمپ تنها فرصت کار به مادرش که یک پرستار است، داده بود تا چرخ زندگیشان را بچرخاند.
تحصیل اولویتی که زندگی لیزا را تغییر داد
برای این خانواده 8 نفری که لیزا فرزند چهارم آنها است تحصیل حرف اول را میزند و در اولویت های زندگیشان قرار دارد. همین دلیل باعث شده تا لیزا و خواهران و برادرانش همه درس بخوانند و با چالشهای زندگی در زمان مهاجرت و حتی در کابل کنار بیایند.
لیزا حمایت خانواده و اهداف روشن اش را بزرگترین شانس زندگیاش میداند و میگوید، اگر حمایت والدینم نبود من نمیتوانستم به راحتی 2 سال در هند و 2 سال دیگر در سویدن درس بخوانم یا حتی در داخل افغانستان بتوانم فعالیت کنم و به تحصیلاتم ادامه بدهم.
لیزا از همان زمانی که در کابل مشغول تحصیل در رشته ساینس بود، فعالیتهای اجتماعیاش را شروع کرده بود. او با تعدادی از دختران هم فکرش مجلهای را راه انداخته بودند و در مورد زنان و وضعیت آنان مینوشتند.
اولین نوشته این مجله در مورد بانوی اول کشور همسر حامدکرزی رئیس جمهور پیشین کشور بوده است.
خانم کاکر در ادامه گفت: “در کنار درسهایم همراه یک گروه از دختران مجلهای راه انداختیم که میخواستیم در سال 2012 راجستر کنیم اما به دلیل اینکه از سمبول زن برای لوگو استفاده کرده بودیم، نتوانستیم جواز مجله را به دست بیاوریم. اما به کار آغاز کردیم و اول از همه خواهرم بود که کار مجله را کلید زد. ما در مورد همسر حامد کرزی که هیچ وقت در تلویزیون ظاهر نشده بود و در هیچ جمع رسمی حضور نداشت نوشتیم، حتی مجله به وزارت خانه میبردیم تا مجلهمان و موضوعات آن خوانده شود.”
پس از آن لیزا کاکر برای دور بعدی تحصیلاتش و گرفتن ماستری دوم به سویدن سفر کرده و در آنجا نیز دورادور با دوستانش در تماس بوده تا این که با استفاده از صفحات اجتماعی مجله خودشان را به صورت الکترونیک به نشر رساندند.
“جایزه محصل برتر بینالمللی”
او با رفتن به سویدن توانست در کنار تحصیل به فعالیتهایش نیز ادامه دهد که همین موارد باعث شد در برنامههای متفاوت از جمع محصلین برای سخنرانی انتخاب شود.
او درست در میان این فعالیتها در تحصیل و فعالیتهای درسی خود نیز پیشی گرفته و جز 19 محصل برتر نامزد جایزه “محصل برتر بین المللی” در سویدن میشود و از جمع محصلینی برگزیده این جایزه شده که از سراسر دنیا برای تحصیل به این کشور رفتهاند.
خانم کاکر در حالی که در نوجوانی سعی کرده پزشک شود تا بتواند به جامعه خدمت کند اما امروز معتقد است که هر نوجوانی میتواند در هر رشته و بخشی برای کشور موثر باشد.
او گفت: “مادرم پرستار بود و خیلی ما را تشویق میکرد که داکتر شویم و من فکر میکردم تنها راه خدمت به وطن داکتر شدن است، خیلی سعی کردم در کنکور رشته پزشکی قبول شوم اما در رشته ساینس قبول شدم و هر بار این حس را داشتم که با ساینس نمیتوانم هیچ کاری را پیش ببرم. بعدها دریافتم که میشود در هر رشتهای که تحصیل میکنیم پیشرفت کنیم.”
او اوایل آمدن شان به کابل را به یاد دارد که چطور با همه جا بیگانه بوده و غریبی میکرده اما پس از گذشت زمانی اندک میفهمد که در واقع این کشور خود اوست و میتواند در افغانستان درس بخواند و حتی سهم کمی در تغییر جامعه به خصوص زنان داشته باشد.
او وقتی گذشته سختش را با اکنون مقایسه میکند راضی است و حس خوشایندی دارد ولی هنوز هم در تلاش است تا پیشرفت بیشتری در سطح جهان داشته باشد.
افزودن دیدگاه