مرگ پدیدهی همذات آدمی است. صادق هدایت، نویسندهی مرگاندیش ایرانی، در باره مرگ مینویسد: «زندگی از مرگ جداییناپذیر است. مرگ همهی هستیها را به یک چشم مینگرد. اگر مرگ نبود همه آرزویش را میکردند، فریادهای ناامیدی به آسمان بلند میشد، به طبیعت نفرین میفرستادند. اگر زندگی سپری نمیشد، چقدر تلخ و ترسناک بود؟» مرگ جاویدانگی را نفی میکند، وگرنه جاویدانگی وحشتناک است؛ ماندن در دایرهی تکرارِ زندگی. مرگ در ذاتِ خود نه شادی دارد و نه غم، بلکه یک فرایند طبیعی است که پایان یک فرصت تلقی میشود. اما طبیعت همهچیز را به طور عادی با مرگ مواجه نمیکند. گاهی مرگ پیشتر از موعود سراغ زندهجانها میآید، یا اینکه زندهجانها و مشخصاً آدمها مرگ را بر یکدیگر زودتر از موعود نازل میکند. چنین مرگی تلخ است. تاریخ بشر پُر است از روایتها و داستانهای مرگِ زودهنگام و کشتهشدنهای غمانگیز که بعضی از آنها از طریق اسطورهها و روایتهای دینی بازنمایی شده است؛ همچون مرگ عیسی و میخکوبشدن در صلیب. چنین مرگهای جریانهای را شکل داده و مسیر تاریخ را تغییر داده است، نه اینکه تغییر ناشی از آن مثبت باشد یا منفی، اما واقعیتها را ساخته است.
مرگ در افغانستان
مسئله مرگ در افغانستان تا حدی به یک امر عادی تبدیل شده است. بر اساس گزارش یوناما، تنها در سال 2018م، بر اثر منازعات مسلحانه، 3804 فرد ملکی کشته شدهاند که 927 نفر آن اطفال بوده است. و همچنان تنها در ماه اگست همین سال، به طور متوسط روزانه 74 نفر به شمول نظامیان و غیرنظامیان در سراسر افغانستان کشته شدهاند. انسان افغانی با مرگهای مختلف مواجه است. بهطور مثال، مرگ در اثر حملهی انتحاری که ممکن است تعداد زیادی از رهگذران، مراجعهکنندگان ادرات دولتی یا اطفالی که به مکتب میروند با آن مواجه شوند. مرگ در اثر انفجار ماین و بمب که عادیترین و رایجترین شکل جنگ و آدمکشی در افغانستان به شمار میرود. مرگ در مسیرهای مهاجرت و قاچاق. مرگ از اثر فقر، گرسنگی، بیسرپناهی و موارد مخدر، مرگ به دلیل مخالفتهای سیاسی، مرگ در میدانهای نبرد، مرگ در میدانهای تظاهرات و در جریانِ حقطلبی، و یکی هم مرگهای خانوادگی بر اثر خشونت، مشکلات روحی و روانی، غیرت، ناموسی و… اما هیچ یک از این نوع مرگها در افغانستان تبدیل به مسئلهی همگانی نشده است. مرگ همچنان یک امر عادی تلقی میشود. در تازهترین مورد، حادثهی جان باختن محمد باقر محقق، پسر محمد محقق، معاون دوم ریاست اجراییه حکومت وحدت ملی اتفاق افتاد که واکنشهای متفاوتی را به دنبال داشت. بنابراین، در ادامه به واکنشهای پیرامون این مرگِ نابهنگام میپردازم.
جان باختن محمد باقر محقق
به نقل از مروه امینی، معاون سخنگوی وزارت داخله، درگیری حوالی ساعت ۹:۳۰ دقیقهی پیش از ظهر روز یکشنبه (۲۰ دلو) بین دو پسر محمد محقق در خانهاش صورت گرفت. در این درگیری محمد باقر محقق، پسر محمد محقق کشته و شش نفر دیگر بهشمول حسین محقق یکی دیگر از پسران محمد محقق زخمی شدند. به نقل از امید میثم، معاون سخنگوی ریاست اجراییه، حسین محقق دچار تکلیف روانی بوده و صبح روز یکشنبه پس از ادای نماز، برادرش محمد باقر محقق را به قتل رسانده است. هنگام وقوع این رویداد، محمد محقق نیز در خانه حضور داشته است.
محمد باقر محقق، دانشآموخته علوم سیاسی بود. او قبل از اینکه وارد عرصه سیاست شود، در سال 2005م، در وزن 35 کیلوگرام با شکست دادن حریفهای ارمنستانی، ایرانی و پاکستانی در تهران برندهی مدال طلا شد. او همچنین موفق به دریافت مدرک مربیگری در رشته رزمی «نیوفول کنتاکت» نیز شده بود. محمد باقر محقق در انتخابات سال گذشته از حوزه کابل نامزد انتخابات پارلمانی بود اما موفق به راه یافتن در پارلمان نشد. او از نزدیکترین افراد به پدرش محسوب می شد و در بسیاری از سفرهای خارجی محمد محقق را همراهی میکرد.
محمد محقق، پس از چند ساعت از این رویداد، در بیانیهی که در صفحه فیسبوک خود نشر شد، نوشت: «متأسفانه صبح امروز یکی از پسرانم بنام محمد حسین که سابقه چندین سال تکلیف روانی داشت و اخیراً این تکلیف حاد شده بود، برادرش محمد باقر محقق را هنگام صبحگاهی در موقع خواب مورد سوء قصد قرار داده و به شهادت میرساند. به تعقیب آن به سوی گاردهای امنیتی که برای مهار حادثه و دستگیری وی اقدام کرده بودند، فیر نموده و چند تن از آنان را مجروح میسازد اما سرانجام پس از اقدام نیروهای امنیتی محل اقامت اینجانب دستگیر و به شفاخانه منتقل شده و باالفعل قضیه خاتمه یافته است.»
بعداز آن، در جریان روز یک شنبه شبکههای اجتماعی پُر شد از واکنشها به این رویداد. تعداد زیادی از طیفهای مختلف مردم به این رویداد واکنشهای متفاوت نشان دادند. تعدادی ابراز تأسف نموده و با محمد محقق ابراز غمشریکی و همدردی نمودند و البته تعدادی هم ابراز خوشحالی کردند، که در ادامه به هر یک از این واکنشها میپردازم.
خوشحالی در سوگ محقق
بعداز اینکه خبر جان باختن محمد باقر محقق از طریق نشریات از جمله بخش پشتوی بیبیسی، روزنامه هشتِ صبح، رادیو آزادی و… نشر شد، حجم زیادی از نظریات توسط کاربران شبکهی اجتماعی فیسبوک در کامنت آن خبر نوشته شد که بسیاری از آنها از شنیدن چنین خبری ابراز خوشحالی نموده بودند. بسیاری از این کاربران به زبان پشتو کامنت نوشتند که از شنیدن چنین خبر خوشحال شدهاند، چرا که او پسر محمد محقق است و به همین خاطر خبر کشتهشدناش جای خوشحالی است. بسیاری هم از کشتهشدن دیگر جوانان افغان یاد کردهاند و نوشتهاند که باید در سوگ آنها غمگین باشیم، نه پسر محمد محقق. این واکنش ها باعث شد بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی با واکنش های تندی، آن را خلاف انسانیت عنوان کرده و حتی مسئله ملت سازی و ملت بودن افغان ها را زیر سوال ببرند. این شادی آن ها البته خشم گسترده عمومی را در شبکه های اجتماعی به میان آورده و به باوری بسیاری ها بیانگر عمق تعصب برخی ها از یک قوم نسبت به قوم دیگر است.
همدردی با محمد محقق
یعقوب یسنا، منتقد و دانشجوی مقطع دکترای ادبیات فارسی در صفحهی فیسبوک خود ضمن ابراز تأسف برای کشتهشدن باقر محقق، تکهی از اسطورهی یونان را نقل کرده است: «موقعیکه آشیل، هکتور پسر پریام را کشت، پریام شب به خیمهی آشیل برای گرفتن پیکر پسرش آمد. آشیل به پریام گفت اگر پیکر پسرت را بدهم هیچ چیز تغییر نمیکند، فردا بازهم دشمن استیم. پریام میگوید فردا نه، همین لحظه نیز دشمن ایم اما دشمنان نیز در موقعهای خاص بههم احترام میگزارند و وقار یکدیگر خود را حفظ میکنند.»
با آنکه محمد محقق در عرصهی سیاست مخالفین زیاد دارد، اما در این رویدادِ غمانگیز برای خانواده او، رییس جمهور غنی و بسیاری از مقامات دولتی، رهبران سیاسی، فعالین مدنی و سیاسی، چهره های شناختهشدهی مردمی همچون داکتر عبدالله عبد الله، محمد کریم خلیلی، حامد کرزی، جنرال عبد الرشید دوستم، سرور دانش، عبدالرب رسول سیاف، گلبدین حکمتیار، انوار الحق احدى، صلاح الدین ربانى، محمد یونس قانونى، محمد اسماعیل خان، عطا محمد نور، جنرال مرادعلی مراد، گل آغا شیر زوى و بسیاری از نمایندگان پارلمان پیام تسلیت فرستاده و برای ابراز تسلیت و همدردی به خانه او رفتند. اما بعضی از کاربران شبکههای اجتماعی از نحوه ابراز همدردی با محمد محقق نیز انتقاد نمودند.
مرگ و قومیت
قومیت یکی از عناصر تأثیرگذار در مناسبات سیاسی و اجتماعی افغانستان بوده است. در واقع قومیت شاکلهی نظام سیاسی و نظام اجتماعی را شکل میدهد. این عنصرِ منازعهبرانگیز و چالشزا در همهی عرصهی زندگی انسان افغانی حضور دارد، حتا در مواردی همچون غمشریکی یا دلجویی از همدیگر در مواقع استثنایی مثل کشتهشدن فرزند یک رهبر سیاسی که برای بسیاری از افراد قوم دیگر خبر خوشحالکننده است. با آنکه وضعیت سیاسی و امنیتی همهروزه در حال بدتر شدن است، شکافهای قومی نیز در سالهای پسین بیشتر شده است. در همین رابطه، سخنان اخیر جو بایدن، یکی کاندیدان ریاست جمهوری آمریکا، در باره اینکه گفته است: «من کاملا مخالف ایده ملتسازی در این کشور بودم… ممکن نیست که آن کشور متحد شود، هیچ امکان ندارد که آن کشور یکپارچه شود.» بسیاری از کاربران را واداشته است که سخنان جو بایدن را با واکنشها در باره کشتهشدن محمد باقر محقق ارتباط بدهند.
محمد عارف رحمانی، نماینده مردم غزنی در پارلمان، در محکومیت خوشحالی برای کشتهشدن یک انسان، در صفحه توییتر خود نوشت: «چند هزار آدم از مرگ یک جوان بیگناه متعلق به یک خانواده سیاسی در زیر خبرهای بیبیسی پشتو و رادیو آزادی، جشن برپا کرده اند؛ حتی ۱۰ درصد اینهمه، از مرگ آن جوان، ابراز تأسف و همدلی نکرده اند! این جشن و پایکوبی مطلق، نشانه ملتسازی و وحدت ملی است یا نشانه وحشتناک از عصبیت و تفرقه قومی؟»