بصیر عباس، زمانی که افغانستان را ترک کرد؛ هیج وقت فکر نمیکرد، روزی برنده جایزه تجارت و اقوام استرالیا شود.
بصیر عباس، کسی است که بیشتر از 40 سال را در مهاجرت به سر برده و پس از تلاشهای فراوان توانسته زندگی متفاوتی را برای خود و خانوادهاش رقم زند. او ابتدا به ایران مهاجر شد و سپس به استرالیا رفت.
او که اکنون شهروند استرالیا است در جوانی زمانی که حدود 25 سال سن داشت به استرالیا رفت و با زحمت فراوان مالک شرکت «آلمونیم اکسنت» شد.
اما اکنون به عنوان متشبث ممتاز از میان 660 کاندید در سی و یکمین جشنواره جایزه «تجارت و اقوام استرالیا» شناخته شده است.
جشنواره تجارت و اقوام استرالیا
این دوره 31 جشنواره تجارت و اقوام استرالیا است که برای اولین بار یک افغان برنده این جایزه شده است و در این رقابت نامزد بوده است.
برای شرکت در این رقابت فرد باید حدود 5 میلیون فروش داشته باشد و خارج از استرالیا به دنیا آمده باشدکه آقای عباس این شرایط را داشت و وارد این جشنواره گردید.
شرکت ساخت کلکین و دروازه آلمونیمی اکسنت اکنون با 75 کارمندان که بیشترشان، افغانها در آن مشغول کار اند؛ توانسته در شهر ملبورن بدرخشد و فروشات زیادی داشته باشد.

بصیر عباس وقتی به ایران مهاجرت کرد، مشغول کار خیاطی شد و پس از 5 سال به استرالیا رفت . او با خانواده اش زندگی در ملبورن را شروع کرد.
او که تا صنف 12 درس خوانده بود؛ در آن جا شروع به آموزش زبان انگلیسی کرد. پس از مدتی مسلط به زبان انگلیسی شد و در شرکت اکسنت که اکنون مالک آن است شروع به کار کرد.
رویای خلبانی
اگر افغانستان درگیر جنگ، نمیشد. شاید بصیر عباس در خانوادهی پدریش به شغل تجارت ادامه می داد و به عنوان فرزند سوم با 8 برادر و 2 خواهرش در رفاه نسبی زندگی میکرد؛ اما جنگ مسیر زندگیش را تغییرداد و او را از رویای کودکیاش که دوست داشت یک خلبان باشد، دور کرد؛ اما زندگی با دل او راه نیامد.
بصیر عباس که در سال 1961 در «باد مرغان» ولایت هرات به دنیا آمده. مکتب را در سال 1979 تمام کرد و مجبور شد پس از پایان مکتب در سال 1980 با خانواده خود راهی ایران شود.
مهاجرت بصیر عباس از افغانستان، با تهاجم اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان، همزمان بود. او در سن 18 سالگی مزه مهاجرت را چشید و مجبور شد تا کار خیاطی را در ایران شروع کند که بتواند در کنار پدر و برادرانش چرخ زندگی را بچرخاند.
از وقتی که او مکتب را در لیسه سلطان تمام کرد؛ جز آموختن زبان انگلیسی، دیگر موفّق به ادامه تحصیل نشد؛ به گفته خودش، مطالعه کتاب، به او کمک کرد تا تصمیمات بهتری برای زندگی خود، بگیرد.
از رانندگی یک لاری تا ریاست
پس از 6 سال زندگی در ایران، آنجا را در سال 1986 به سوی استرالیا به عنوان دومین مقصد زندگی خود ترک کرد و زندگی اش را با همسرش در آن جا شروع کرد.
زمانی که به زبان انگلیسی تسلط پیدا کرد، در شرکت اکسنت به عنوان راننده لاری شروع به کار کرد و از این کار خود راضی بود. آن زمان درآمد آقای عباس هفته 300 دالر بود و او با خوشحالی کارش را ادامه می داد.
بصیر عباس در گفتگو به خبرنامه گفت: “با این که تحصیلات بالا نداشتم اما همیشه سعی میکردم یک یا دو ساعتی را مشغول مطالعه باشم و کتابهای متفاوتی را مطالعه میکردم و گاهی در کارهای شرکت به مدیر بعضی مشورهها را میدادم و با کارمندان که آن وقت فقط 6 نفر بودیم صحبت میکردیم و مطالعه باعث میشد که من خیلی راهها و تصمیمات متفاوت بگیرم. همین باعث میشد به افراد اطراف خود بگویم کلید پیشرفت کتاب خواندن است.”
آقای عباس پس از 4 سال که در بخش رانندگی لاری با درآمد 500 دالر کار میکرد با رفتن مدیر شرکت و رضایتی که رئیس و کارمندان از او داشتند او به عنوان مدیر این شرکت شروع به کار کرد اما مشروط بر شرایط که ابتدا مدت 3 ماه این عنوان را بگیرد و اگر نتوانست کار را پیش ببرد؛ دوباره به کار قبلی خود برگردد. بصیر عباس توانست به خوبی شرکت اکسنت را مدیریت کند.

بصیر عباس در زمان مدیریت شرکت اکسنت 750 دالر درآمد داشت که به مرور به آن افزوده شد. آقای عباس با گسترش شرکت اکسنت در زمان مدیریتش از نیروی کار افغان از اتحادیه افغانها استفاده کرد تا به این صورت بتواند کمکی به افغانهای مقیم ملبورن استرالیا نماید.
آقای عباس از شرایط خوب کاری برای افغانهای مقیم این کشور گفت: “در این جا مهاجرین حمایت میشوند و هستند کسانی که در این کشور کار میکنند و یا کار تولید کرده اند اما بسیار گسترده و وسیع نیست اما جامعه افغانها در استرالیا از سوی دولت این کشور حمایت میشوند این تنها قانون شهروندان این کشور است بلکه برای مهاجرین نیز صدق میکند آنانی که توانسته اند شهروندی این کشور را به دست آورند.”
بصیر عباس تا سال 2007 مدیریت شرکت اکسنت را پیش میبرد تا این که در همین سال یکی از شرکای این شرکت اکسنت را رها کرد و تنها یک نفر ایتالیایی به نام «فورج» در راس آن باقی ماند.
وضعیت اقتصادی شرکت اکسنت رو به سقوط بود و فورج رئیس این شرکت از بصیر عباس خواست تا 50 درصد سهم شرکت را بخرد. آقای عباس که از خریدن و شریک شدن در این شرکت دو دل بود با مشورت با خانواده خود از امیرزمان، پسر 14 ساله خود شنید که اگر از این شرکت بیرون شود خیلی از افغانهایی که حالا بیشتر از 20 نفر بودند بیکار میشوند.
بصیر عباس پس از آن 50 درصد سهم شرکت اکسنت را خرید. ولی او برای خریدن این سهم از فورج خواست تا از این پس تمام تصامیم مربوط به شرکت را خودش بگیرد و چنین نیز شد.
آقای عباس شرکت را توسعه داد؛ کارمندان بیشتر و ماشینآلات بیشتر و این باعث شد فورج به ورشکست شدن فکر کند.
پس از هر سختی، آسانی است
بصیر عباس گفت: “فورج به من گفت که نمیتواند چنین ریسکی را بپذیرد زیرا سن بالایی دارد و اگر شرکت سقوط کند نمیتواند پولاش را از دست دهد زیرا او به این که آقای عباس با چنین شتابی پیش میرفت اعتمادی نداشت.”
بصیر عباس 50 درصد سهم باقی مانده را نیز از شریک ایتالیاییاش به قیمت 10 برابر از زمانی که او سهم خود را خرید بود، خرید و مالک شرکت اکسنت، شرکتی که دروازه و کلکینهای آلمونیمی میسازد شد.

آقای عباس در صحبتهای خود به روزی اشاره میکند که به استرالیا رسیده و در جیباش فقط 100 دالر داشته است اما حالا زندگی خوبی دارد و 2 فرزند به نام امیرزمان و زهرا که هر دو در تحصیل موفق بودهاند.
اما اکنون نه تنها که زندگی خود و فرزندانش را بلکه به برادرنش کمک کرده است تا در شرکت اکسنت هر کدام مدیر بخشی باشند.
شرکت اکسنت در شهر ملبورن فعالیت دارد و بصیر عباس میخواهد آن را در شهرهای دیگر استرالیا نیز گسترش دهد.
مشوق بصیر عباس در این راه طولانی، همسرش بوده که در همه حال او را همراهی کرده است. فرزندانش حالا یکی پزشک و دیگری روانشناس است.
او که نزدیک به 40 سال است از کشور خود دور بوده به کشورهای مختلفی سفر کرده است؛ ولی آرزو دارد روزی بتواند به افغانستان نیز سفر کند و باز هم افغانستان و جایی که در آن به دنیا آمده است را ببیند.