در میان تمرکز شدید رسانهها روی گفتگوهای آینده با کره شمالی و دیگر مسایل مطرح بینالمللی، موضوع افغانستان نیز مطرح است که درحال حاضر به نظر میرسد از دست رفته باشد. جای تأسف است، زیرا به نظر میآید این ]افغانستان[ به نوبه خود بدتر شده است.
بر اساس گزارش مأموریت سازمان ملل متحد در افغانستان، تنها در ربع اول سال 2018 میلادی، بیش از 750 غیرنظامی در این کشور کشته و حدودا 1500 تن دیگر زخمی شدهاند. بسیاری از حملات بزرگ طالبان و دولت اسلامی(داعش) علیه غیرنظامیان در کابل به وقوع پیوسته؛ این حملات شامل حمله اواخر آپریل میشود که چندین خبرنگار را در حال پوشش درگیریها کشت و کشندهترین حمله بر خبرنگاران در بیش از یک دهه بوده است.
از زمانی که طالبان حملات بهاریشان را اعلام کردند، چندین مرکز شهرستانها و مراکز پولیس از بین رفتهاند. در کنار آن دهها سرباز و پولیس کشته و زخمی شدهاند. در یکی از مهمترین این حملات در سال جاری، طالبان در اوایل ماه می به صورت موقتی کنترول مرکز ولایت غربی فراه را در دست گرفتند.
با آنکه در ابتدای هر فصل مبارزات، خشونتهای شدید و شکستهای تاکتیکی برای نیروهای دولتی امری غیرمعمول نیست، اما شاخصهای نگرانکنندهیی در بلندمدت وجود دارد که همچنان باید مورد توجه قرار گیرد.
سیگار یا اداره بازرسی ویژه در امور بازسازی افغانستان، اخیرا گزارش داده که تعداد نیروهای امنیتی افغانستان سال گذشته در حدود 20 هزار تن کاهش یافته است. سیگار همچنان یک ارزیابی غیرمعمول را ارائه داده و در آن ادعا شده که بیش از 5 میلیارد دالر آمریکایی مصرف شده روی برنامههایی باثباتسازی مناطق پسگرفته شده از شورشیان، ضایع شده است.
کاهش در قدرت ارتش مشخصا مشکلساز است، زیرا تلاش جهت تقویت تواناییهای ظرفیتهای نظامیان افغان، یک رشته از استراتژی جامع آمریکا در چند سال گذشته بوده و جزء کلیدی استراتژی خروج آمریکا است. در واقع، رییسجمهور ترامپ هدف از بهبود عملکرد نظامیان افغانستان را در سخنرانیاش در ماه آگست گذشته در مورد استراتژی خود برجسته ساخت.
درست به همین اندازه گزارشهای اخیر به نقل از مقامات افغان و آمریکایی که شمار شورشیان طالبان را اکنون تقریبا 60 هزار جنگجو برآورده کرده، نگرانکننده است. این میزان خیلی بیشتر از تقریبا 20 هزار جنگجویی است که چهار سال پیش برآورد میشد. هرچند مشکل است که برآورد میزان قدرت طالبان و نظامیان افغان را به گونه دقیق ذکر کنیم، اما این روند در هر دو مورد نگرانکننده است.
علاوه بر اینها، نشانههای نگرانکننده درباره نفوذ جغرافیایی طالبان وجود دارد. در آخرین ارزیابی سیگار اشاره شده که درصدی جمعیت افغانستان که تحت کنترول یا نفوذ حکومت کابل قرار دارد، حدود 65 درصد میباشد. با این حال، بیبیسی تجزیه و تحلیل جامع خود را انجام داده که جنگجویان طالب اینک در بیش از 70درصد کشور به طور آشکار فعال میباشند. صرف نظر از اینکه کدام یک از این گزارشها دقیقتر اند، هیچ یکی تصویری از دولتی که سلطه خود را در قلمروش توسعه میدهد، ارائه نمیکند.
سرانجام، وضعیت امنیتی ضعیف و بحرانهای سیاسی مداوم، اقتصاد کشور را فلج میسازد. پیشبینی میشود که رشد تولید ناخالص داخلی در سال 2018 تنها 2.5 درصد باشد؛ به این معنا که کابل در ایجاد اشتغال کافی ناتوان بوده و یا بیشتر برای دفاع از خود در آینده نزدیک هزینه میکند. کابل اکنون تنها حدود 10 درصد بودجه دفاعی خود را تأمین میکند.
بنابراین، 17 سال پس از مداخله آمریکا در افغانستان، و تقریبا یک سال پس از اعلام استراتژی جدید ترامپ، به نظر میرسد که وضعیت اگر بدتر نباشد، به همان ترتیب گذشته است. اگر یک افسر تازه کار ارتش پس از حادثه یازده سپتامبر که داوطلبانه وارد کارزار شده را بنگریم، او اکنون سه سال از بازنشتگیاش میگذرد و آمریکا هنوز جنگاش را در افغانستان ادامه میدهد. این بدان معناست که این جنگ به اندازه کل زمان خدمت آن افسر میباشد. در مقابل این وضعیت، اجازه دهید ایدههایی را برای اینکه بنبست در سیاستهایمان را پایان دهد، پیشنهاد نمایم.
اول، حتی با ادامه مبارزه نظامی، سیاستسازان ایالات متحده شاید بخواهند به طور کامل از دفتر سیاسی طالبان در دوحه برای آغاز گفتگوهای صلح استفاده کنند. رییسجمهور افغانستان، اشرف غنی پیشنهادات بدون پیش شرط را برای مذاکره با طالبان ارائه کرد، در حالیکه طالبان گفتوگوهای مستقیم با مقامات دولت افغانستان را رد کرده و آنها را به دیده عروسکهای ایالات متحده مینگرند. با این وجود، ممکن است طالبان برای پیوستن به یک گفتوگوی گسترده در شرایط مناسب، جذب شوند. به عنوان بخشی از این پیشنهاد، دیپلماتهای ایالات متحده میتوانستند پیشنهاد کنند که میتوان درباره حضور بلندمدت ارتش آمریکا بحث کرد، اما این بحث تنها زمانی اتفاق میافتد که حکومت کابل بخشی از گفتوگوها باشد.
دوم، اگر ما بتوانیم مذاکرات را آغاز کنیم، مقامات ایالات متحده ممکن است اقدامات اعتمادسازی خلاق را پیشنهاد کنند. یک پیشنهاد میتواند در برگیرنده تلاش مشترک برای هدف قراردادن جنگجویان دولت اسلامی(داعش) در افغانستان باشد، که در موارد منتخب با مناطق آتشبس محلی مطابقت داشته باشد. طالبان از دولت اسلامی متنفر است و میخواهد این گروه را از کشور بیرون کند، پس ما حداقل یک دشمن مشترک داریم که باهم علیهاش بجنگیم.
نهایتا، مقامات ایالات متحده همچنان میتوانند از این فرصت برای وضاحت درباره دلایل حضور امریکا در بلندمدت در افغانستان استفاده کنند. این به منفعت هیچ کسی نیست ـ به شمول طالبان، که خواستار تعامل، مشروعیت بینالمللی و کمکهای مالی هستند ـ که ایالات متحده سفارتمان را بسته کند، کمکهای مالی را پایان دهد و کاملا خارج شود؛ بنابراین ما شاید بیش از آنچه که تصور میکنیم، برای شناسایی یک دیپلماسی طولانیمدت و جای پای نظامی که حافظ منافع ایالات متحده در آسیای جنوبی باشد، نفوذ داشته باشیم.
این پیشنهادات در حال حاضر شاید غیرواقعبینانه به نظر برسد، اما بازی ایالات متحده از آمریکا میخواهد که نبرد را با هزینه بهای اضافی نظامیان آمریکایی و حدود 45 میلیارد دالر در سال ادامه دهد تا اینکه طالبان تصمیم بگیرند سلاح خود را به زمین بگذارند. با توجه به این روند، آیا آن دیدگاه بیش از آنچه من پیشنهاد کردهام، واقع بینانه است؟
با توجه به روابط نه چندان خوب میان کابل و اسلامآباد، این شاید زمان درستی برای هر طرف درگیر در منازعه باشد تا بحثهای خلاقانه در مورد موارد حداقلی و قابل قبول را شروع کنند، و هر نوع امید رسیدن به اهداف حداکثری را رها سازند.
نویسنده: مایکل دیمپسی
منبع: دی هیل
مایکل پی. دیمپسی همکار امور استخبارات ملی در شورای روباط خارجی آمریکاست. او پیش از این به عنوان رییس شورای استخبارات ملی کار کرده است. دیدگاههایی که در این مقاله ابراز شده، مختص نویسنده است و بازتاب سیاستهای نشراتی خبرنامه نمیباشد.