هیچ ارتشی نمیتواند اجازه دهد تا شمار زیادی از تندروان ایدئولوژیک به مقامهای ارشد دست یابند و پس از بازنشستگی، برای ایدئولوژی خود فعالیتهای آزاد نمایند.
از سوی دیگر، برای افسران ارشد بازنشسته یک ارتش حرفهیی بسیار غیرمعمول است که در نهایت همراه با شبهنظامیان با سربازانی که زمانی آنها را فرماندهی میکرد، بجنگند.
اما گزارشهایی که اخیرا درباره جنرال «شاهد عزیز» کسی که 37 سال در ارتش پاکستان در مقامهایی مانند رییس عمومی عملیاتهای ارتش، رییس عمومی نیروها از اکتوبر 2001 تا دسامبر 2003 و فرمانده قول اردوی 4 لاهور از دسامبر 2003 تا اکتبر 2005 خدمت کرده، نشان می دهد که چگونه به ایدئولوژی اجازه داده شده تا جای حرفهییگری را در یک ارتش مدرن بگیرد.
عزیز پس از بازنشستگی از ارتش به عنوان رییس عمومی دفتر حسابرسی ملی منصوب شد؛ مقامی را که او در ماه می 2007 میلادی ترک گفت. با این حال، قلب او همواره برای جهاد میتپید. جنرال پرویز مشرف، کسی که جنرال عزیز در زمان او برای ارتش خدمت میکرد، اخیرا در یک مصاحبه تلویزیونی گفته که او گزارشهایی دریافت کرده که عزیز ریشاش را بلند میگذاشته، به سوریه رفته بود تا در ردیف داعش و گروههای جهادی دیگر بجنگد و آنجا کشته شده است. اما گزارشهای دیگر میرساند که او ماهها قبل به افغانستان رفته بود تا «بهای آنچه را که در راستای حمایت از نیروهای آمریکایی انجام داده بود را بپردازد» و در افغانستان بود که وفات کرد.
از عزیز برای مدت مدیدی خبری در دست نبوده و شماری از اعضای خانواده او تأیید کردهاند که او پاکستان را در میانههای جنوری ـ فبروری 2016 ترک کرده است. به نظر میرسد که او ناپدید شده و موبایل خود را در خانه جاگذاشته بود. خانواده او به صورت مداوم پیامکهایی را از عزیز دریافت میکردند که او از سلامتی و زنده بودنش اطمینان میداد، اما برای ماهها این پیامکها نیز متوقف شد.
گزارشها میرساند که او به ولایت کنر افغانستان، در مرز با پاکستان رفته و آنجا به نیروهای دولت اسلامی خراسان پیوسته بود. در عین حال، گزارشها میرساند که او به سوریه عزیمت کرده بود و اینکه او یا در حملات هوایی نیروهای آمریکا در جلالآباد، افغانستان و یا سوریه کشته شده است.

اخیرا پسر عزیز این گزارشها درباره مرگ پدرش و فعالیتهای اخیر او را رد کرد. او به صدای آمریکا گفته که پدرش در آفریقا برای مأموریت تبلیغی به سر میبرد. بر اساس گفتههای پسر عزیز، «جنرال شاهد عزیز زندگی بسیار شخصی را میگذراند و نمیخواهد که در انظار عمومی ظاهر شود و یا هم معلوماتی درباره سفرهای خود و تبلیغاش ارائه نماید”.
امید خانواده عزیز این است که پسر او درست گفته باشد، اما تمام شواهد نشان میدهد که اظهارات او به خاطر حفظ آبروی خانواده و ارتش پاکستان میباشد. برخلاف آنچه که پسرش میگوید، عزیز هیچگاهی شخصی نبود که در خلوت خود زندگی کند. او همیشه دیدگاهای سیاسی و مذهبیاش را در محضر عموم بیان میکرد.
افراطگرایی عزیز
این جنرال متقاعد ارتش دیدگاهاش را درباره اینکه یک پاکستان اسلامگرا را ترجیح میدهد، در کتابی که در سال 2003 منتشر کرد، فاش ساخت. کتاب عزیز با عنوان «تا چه زمانی این سکوت: داستان دیوانگی و عشق یک سرباز» به چاپ رسید. عزیز یک شخصیت حاشیهیی در ارتش پاکستان نبود. او در کشمیر جنگید و در دانشگاه دفاعی ملی آموزش دیده بود. به عنوان یک جنرال دو ستاره، او بخش تحلیلهای آی.اس.آی را مدیریت کرد و در عین حال ریاست عمومی عملیاتهای ارتش را در سال 1999 برعهده داشت؛ او در این مقام در طرحریزی و اجرای سقوط حکومت منتخب نوازشریف دخیل بود.
در سال 2001، عزیز به عنوان فرمانده عمومی نیروها خدمت کرد؛ مقامی که بعضا به ریاست ستاد مشترک ارتش ارتقا مییابد. قطع ارتباط او با ارتش و گذشتهاش هیچگاهی با افسر عادی که دنبال تیوریهای توطئه میرود، قابل مقایسه نیست.
عزیز در کتابش از چشم دجال روی پول دالر سخن گفته؛ امری که به باور او نمادی از توطئه بزرگی است که توسط فورماسیونها و خانوادههای متعدد قدرتمند که در همراهی با نئوکانهای آمریکا میباشند، ریخته شده است. در باورهای جهانی او، تمام وقایع جهان در راستای توطئه یهودیها که در پرتوکولهای بزرگان صهیون شرح داده شده، میباشد. این در حالی است که ثابت شده این پرتوکول جعلی ضد یهودی اروپایی میباشد. برای او، تنها قرآن در برابر مسیرهای مدرن جهان که او آن را مسیرهای شیطانی زندگی مینامد، ایستاده است.
آرزوی او برای پیوستن به داعش، جبران کارهای غلطی که او به عنوان بخشی از ارتش پاکستان در همکاری با آمریکا انجام داده، بوده است؛ این موضوع از باورهای او سرچشمه میگیرد که میگوید ارتشی که 37 سال در آن خدمت کرده، در مسیر شیطانی قرار گرفته است.

تاریخ طولانی
افسران ارشد ارتش پاکستان نیز وجود دارند که از حامی فعالیتهای جهادی به عنوان فعالیت استراتژیک، در نیابت از یک ارتش حرفهیی عبور کرده و به انسان معتقد به اهداف افراطگرایان مبدل شدهاند. مثال واضح این افراد جنرال «حمیدگل» میباشد که ایدئولوگ دیگری بوده و احتمال زیاد داشت تا فرماندهی ششمین ارتش بزرگ جهان را در دست گیرد.
گل دو ساختار ارتش پاکستان که شامل استخبارات ارتش و آی.اس.آی میشد را رهبری کرده است. او به صورت واضح گفته است، دولتی را که بر مبنای اسلام نباشد، قبول نمیکند و اینکه هیچ اشکالی وجود ندارد که او با شبکه حقانی در افغانستان ارتباط داشته و از افزایش قدرت طالبان در پاکستان نیز حمایت کرده است.
گل حتی به دخالت در انتخابات سال 1990، زمانی که هنوز یک ارتشی بوده، برای کنارزدن حزب مردم پاکستان از حکومت بالیده است. او گفته است که همه عملکرداش برای حفاظت از پاکستان از دشمنان داخلی و خارجی بوده؛ این امر حتی زمانی که او خارج از دایره فرماندهی و در نقض قانون اساسی پاکستان حرکت کرده نیز برایش قابل دفاع بوده است.
فهرست طولانی از جنرالان ارتش که تئوری توطئه، ایدئولوژی اسلامی و دیدگاهی که پاکستان همواره تحت تهدید قرار دارد، شامل جنرال «جاوید ناصر»، رییس سابق آی.اس.آی که تحریمهای بینالمللی را نقض کرد و مجاهدین در یوگوسلاوی سابق را تجهیز نمود، و جنرال «ظهیر الاسلام عباسی» که در جریان راهاندازی کودتای اسلامی در سال 1995 برای روی کار آوردن یک رژیم منبعث از قرآن و سنت دستگیر شد، میشود.
همزمان با این، جنرال «امیر سلطان ترار» قرار داشت؛ افسری که از بخش عملیاتهای ویژه برآمده و در فورت براگ در کارولیانی شمالی در آمریکا آموزش دیده بود و به عنوان «کولینل امام» در زمان جنگ همراه با طالبان، کسانی را که او آموزش داده بود، مشهور شد. کولینل امام تصمیم مشرف برای همراهی با آمریکا پس از یازده سپتامبر را رد کرد و از طالبان افغان در انظار عمومی حمایت نمود. هرچند که طالبان هیچگاهی از وفاداری او به آنها مطمئن نبودند. جنرال ترار همراه با «خالد خواجه» از افسران آی.اس.آی، «اسد قریشی»، خبرنگار بریتانیایی و «رستم خان»، راننده او در ماه مارچ سال 2010 میلادی، توسط یک گروه جهادی ربوده شدند. با آنکه قریشی و رانندهاش در سپتامبر آن سال آزاد گردیدند، اما خواجه در عرض یک ماه از ربوده شدنش، کشته شده و ترار در ماه جنوری 2011 میلادی، توسط لشکر جنگوی العالمی، یک گروه مرتبط با القاعده از بین رفت.
داستانهای این افسران باید زنگ خطر را در سطح رهبری نیروهای مسلح پاکستان به صدا درآورد.

یک ارتش نمیتواند اجازه دهد که شمار زیادی از تندروان ایدئولوژیک به مقامات ارشد آن دست یابند و پس از بازنشستگی برای آن ایدئولوژی بجنگند. از حمیدگل تا شاهد عزیز، برخی از چهرههای درخشان آموزش دیده ارتش پاکستان در نهایت با گروههایی یکجا شدهاند که آنها سربازان پاکستانی را کشتهاند. این یک هیولایی است که باید مطالعه گردد تا اینکه روی آن سرپوش گذاشته شود.
جنرال «قمر بجوا»، رییس فعلی ستاد مشترک ارتش به صورت واضح درباره بستن فصل حمایت از ایدئولوژی افراطگرا در درون ساختار تحت مدیرتاش سخن گفته است. اگر قرار است این اتفاق بیافتد، باید به صورت واضح تحریف ایدئولوژیک که برخی از جنرالان بازنشسته را به همراهان گروههای مثل القاعده و داعش تبدیل کرده، به گفتوگو نشسته شود. این موضوع به جز اینکه تشخیص شود که چرا چنین شد، امکانپذیر نیست.
حسین حقانی، رییس جنوب آسیا و آسیای میانه در انستیتوت هدسون در واشنگتن است. او سفیر پیشین پاکستان در آمریکا در سالهای 2008 تا 2011 میلادی بود. تازه ترین کتاب او “تجدید نظر پاکستان“ میباشد.
منبع: دی پرنت
مترجم: سمیرا ابرار