پیشنهاد اخیر رییسجمهور غنی به طالبان برای گفتوگوهای صلح، با اینکه حاوی چند عنصر و اصل بود، پاسخ مثبتی دریافت نکرده است: برخی از وعدهها به طالبان برای مشارکت آنها در بازنگری قانون اساسی؛ ایجاد یک دفتر سیاسی برای طالبان در کابل؛ صدور پاسپورتهای افغانی به اعضای این گروه و آتش بس. این پیشنهاد به طور گستردهیی در رسانهها گزارش داده شد، اما اساسا توسط طالبان نادیده گرفته شد. حدس و گمانهایی در رسانهها بروز کرد که چرا طالبان این پیشنهاد را نپذیرفتند، یا حداقل این پیشنهاد را دریافت میکردند.
یک توضیح عام برای تشریح اینکه چرا طالبان تاکنون علاقهای به مشارکت در مذاکرات مصالحه با کابل نشان نداده، این است که آنها احساس میکنند برتری نظامی را به دست میآورند، در جنگ برنده خواهند شد و یا موضع مذاکره خود را در آینده تقویت کنند(پس چرا این قدر عجله؟). هرچند این لزوما درست نیست. چیزی که ما از برخی از اعضای طالبان شنیدهایم، این است که «با وجود تحلیل رفتن نفوذ و کنترل حکومت بر مناطق روستایی»ب، نخبگان طالب از مسیری که جنگ در آن وجود دارد، خوشحال نیستند. شورای رهبری و رهبران ارشد نظامی طالابن اهداف بلندپروازانهای را نظیر تصرف بخش و کل ولایات برای خودشان تعیین کردهاند؛ با این حال آنها هیچ وقت به صورت عمومی این موضوع را اعلام نکردند. این اهداف از سال ۲۰۱۴ الی ۲۰۱۵ میلادی تعیین شده بود، زمانی که به نظر میرسید آمریکاییها از عملیات جنگی در افغانستان کنار میکشند.
در آن زمان، طالبان شانس جدی برای دستیابی به موفقیت داشتند، اما با اینکه به این موفقیت نزدیک شدند، هیچ وقت قادر به تصرف یک ولایت شبیه قندز به صورت عمومی برای بیش از دو هفته نشدند. از سال ۲۰۱۶ میلادی، آمریکاییها به تدریج عملیات جنگی خود را دوباره از سر گرفتند و این وضعیت را برای کنترل کامل شهرها توسط طالبان سختتر ساخت، و حتی سختتر برای نگه داشتن آنها. و این شکست منبعی برای اختلافات بیشتر در میان طالبان است.
در این میان دو دلیل دیگر همچنان وجود دارد که چرا لزوما رهبران طالب فکر نمیکنند که زمان به میل آنها بازی میکند؟ یکی از آنها این است که امیر طالبان، ملا هیبتالله آخوند، در یک موقعیت ضعیف در رأس این سازمان قرار دارد و ریسک از دست دادن حمایتهای خارجی و داخلی را در صورتی که فعالیت بیشتری ننماید، میبیند.
دلیل دوم، انسجام طالبان است؛ امری که نه تنها افزایش ندارد، بلکه کاهش آن احساس میشود و وضعیت بدی را به خود گرفته است. یکجا شدن دوباره شبکه حقانی در شورای رهبری کویته در سال ۲۰۱۵ توانست به طور موقت همه چیز را بهتر سازد؛ حالا با توجه به منابع متعدد، سراجالدین حقانی و هیبتالله در شرایط بدی با همدیگر قرار دارند. یکجا شدن شورای پیشاور در زنجیرهای فرمان کویته، یکی دیگر از موفقیتهای کوتاهمدت آنان بود: شورای پیشاور عملا در حالت فروپاشی است و طالبان سالها است که در شرق افغانستان در ضعیفترین وضعیت قرار دارند. حالا هم رهبر شورای شمال، قاری بریال، روابط خود با هیبتالله را قطع کرده است. در کویته و جنوب افغانستان، سراج الدین حقانی نفوذ بیسابقهای دارد، که آن را برای مقابله با هیبتالله استفاده میکند؛ طالبان اسحاقزی تا هنوز با هیبتالله آشتی نکرده و با او همکاری ندارند. تنها موفقیت اخیر هیبتالله، آشتیاش با عبدالقیوم ذاکر است که تلاشی بوده تا ناراحتی قبیله علیزی را کاهش دهد؛ قبیلهای که متعلق به ذاکر است و در روزهای اخیر، او را به ریاست کمیسیون لوژستیکی منصوب کرد.
اما پس از آن، اگر طالبان مسلما مسیر روشنی پیش روی ندارند، چرا آنها با کابل مذاکره نمیکنند؟
اولتر از همه، ارتباطات بینالمللی و منابع مالی طالبان که فهم کمی از آن وجود دارد، یکی از مشکلات عمده است. با وجود ادبیات در حال رشد که در طول سالها برای حمایت از آنها در پاکستان، ایران و خلیج عرب به وجود آمده، به نظر می رسد به نحوی تحلیلگران، ناظران و پالیسیسازان باور دارند که این حمایتها بدون بنیاد میباشد که آزادی مانور (تمرین نظامی) رهبری طالبان را محدود میکند.
نکته دوم، چنانکه ذکر شد، طالبان یک نهاد متحد نیست و در میان آنان مراکز قدرت چندگانهای وجود دارد. رهبران طالبان برای رسیدن به تصمیمی روی موضوع بحثبرانگیز شبیه مصالحه، نیاز دارند تا با مراکز قدرت مختلف مشورت کنند. به طور واضح، بعضی از این مراکز قدرت شدیدا مخالف هر گونه مصالحه هستند: ما میتوانیم تنها به شبکه حقانی که مثالی بارز است، اشاره نماییم. حقانی به طور مستقیم ۱۵درصد از نیروی انسانی طالبان را کنترل میکند و در میان بسیاری از جبهههای کوچک طالبان نفوذ دارد که آنها از راههای مختلفی حمایت میشوند.
نکته سوم، زمانی که از منظر طالبان نگاه کنید، پیشنهاد رییسجمهور غنی برای آنها جالب به نظر نمیرسد. بازبینی قانون اساسی جرقه خوبی است تا نمایندگان طالبان به لویه جرگه قانون اساسی آینده افغانستان بپیوندند. طالبان حتما به مشارکت در بازبینی قانون اساسی مایل خواهند بود. به طور عمده آتشبس برای کابل مفید خواهد بود؛ چنانکه نیروهای امنیتی افغانستان ابتکار عمل خود را در درگیریهای طولانی از دست دادهاند. شاید طالبان زمانی با این موضوع موافقت کنند، اما چنانکه دیده میشود، آنها قصد ندارند به آن، به عنوان یک امتیاز از سوی کابل نگاه کنند. با این حال، اگر همه چیز برای آنها رضایتبخش باشد، ممکن است طالبان به عنوان یک امتیاز دفترشان را در کابل بسازند.
در آخر، مقایسه دفتر طالبان در کابل با دفتر طالبان در دوحه جالب نیست. با اینکه خود هیبتالله فردی افراطی نیست، در میان آنان نیروهای افراطی کافی حضور دارند؛ به این معنی که هرگونه تصمیم فوری برای نشستن در کنار میز مذاکره با کابل را به شدت تجزیهطالبانه میدانند. این مسأله ممکن است بسیاری از کمکها به آنها را نیز کاهش دهد. این واضح نیست که هیبتالله چه چیزی را از مصالحه به دست خواهد آورد: وضعیت پایان مذاکرات خیلی مهم است و این مسئله که پیشنهاد رییسجمهور غنی به طور عمومی مطرح شده، باعث ایجاد سوءظنها در کویته و کراچی گردیده است؛ مکانهایی که طالبان در آن دفاتر زیادی دارند. نباید فراموش کرد که قبل از هیبتالله، اختر محمد منصور برای مذاکره تلاش کرد و در بین طالبان شکاف ایجاد شد. پاداش این تلاشها برای مذاکره او، حمله هوایی هواپیمای بدونسرنشین آمریکا بود که او را کشت. هیبتالله نیاز دارد تا مقام رهبری خود را قبل از اینکه به مذاکره با کابل فکر کند، تحکیم بخشد، و برای اینکار نیاز به امتیاز بهتری در میدان جنگ دارد. فصل جنگ در این سال زودتر آغاز شده است، با عملیات جنگی در ولایت فراه، جایی که هیبتالله در تلاش برای کسب اولین موفقیت بزرگ نظامی خود است.
نویسنده: آنتنیو جستوزی
منبع: سی.پی.آر.ای
افزودن دیدگاه