همه میخواهند در هر جا به ویژه هنگامی که میخواهند چیزی را بیان کنند، جدی گرفته شوند و صدای شان شنیده شود. گاهی برای جلب توجه مردم و رساندن صدا به همه آنها دچار مشکل میشوند و یا بالاتر حد معمول صدای شان را بلند میکنند؛ اما هیچ چیزی بدتر از این نیست که با وجود تمام تلاش ها، در جریان گفتگو کسی به شما گوش ندهد و شما احساس کنید که با دیوار حرف زدهاید.
راستش را بخواهید در بیشتر موارد مشکل از گویندهها است نه شنوندهها. گوش دادن به حرفهای بیشتر آدمها دشوار است. اختلافها هم از همینجا ناشی میشود. ما حرفهایی میزنیم که شنیده نمیشود و دیگران حرفهایی میزنند که شنیدنش راحت نیست. ما منظور دیگران را متوجه نمیشویم و دیگران نمیتوانند از درون ما با خبر شوند. در این مواقع معمولا از دست شنونده ناراحت میشویم: «تو اصلا به من توجه نمیکنی!»
اما با چند تغییر ساده میشود همه چیز را عوض کرد. دنیایی که مردم به سادگی با هم صحبت میکنند و منظور هم را به راحتی میفهمند، دنیایی خالی از سوءتفاهم خواهد بود. یادمان نرود، این شنونده نیست که وظیفه دارد منظور ما را درک کند، بلکه ما به عنوان گوینده موظفیم حرفهایمان را ساده و قابلدرک بیان کنیم.

در اینجا چند لغزش ارتباطی که باعث میشود افراد گوشها و مغزشان را در یک مکالمه به روی شما ببندند را میخوانید. این مشکلات به سادگی قابل شناسایی و درمان هستند.
شاکی نباشید
گوش دادن به کسی که مدام گله و شکایت میکند و دنیا را جایی پر از بدبختی و بیچارگی میداند، ساده نیست. در واقع ناله کردن برای رسیدن به یک منظور و هدف مفید، اصلا درست نیست. ناله کردن شما به دیگران میگوید که کار با شما و بودن با شما مشکل است و آنها باید مراقب برقراری ارتباط باشند.
شنیدن حرفهای منفی و ناامیدکننده، دشوارتر از گوش دادن به حرفهایی مثبت و امیدبخش است. منظورم این نیست که هرگز از احساسات منفی خود صحبت نکنید. اما مهم است که در بین دوستان مان به عنوان آدمی منفیباف مشهور نشویم و وقتی را که برای هم میدهیم را با ناله کردن و نق زدن ضایع نسازیم. یاد مان باشد که مشکلات با نق زدن حل نمیشود.
خودخواهی
ارتباط، تعاملی بین چند فرد است و شما با خودشیفته بودن و مجذوب خود بودن از قوانین ارتباطی تخلف میکنید. خیلی خسته کننده است که اگر کسی مدام از خودش تعریف کند و از کارهای خودش و یا از زندگی خودش بگوید، در این حالت توقع نداشته باشید که همه به شما گوش دهد.

به خاطر داشته باشید که تنها در موقع که از شما خواسته شود، در مورد خود تان صحبت کنید. افراد دیگر اگر به شما علاقه داشته باشد خودش در مورد شما معلومات پیدا میکند. در غیر آن شما یک فرد خود شیفته و خودخواه معرفی میشوید.
ساکت نمیشوید
اگر به یک روش تکرار همچنان به صحبت ادامه بدهید نه تنها مخاطب شما تا سرحد مرگ کسل خواهد شد، بلکه نمیتواند در داستان شما مشارکت کند. آنها سرانجام در جایی از صحبت شما دیگر توجهی به گفتههایتان نمیکنند. نکته مهم این است که هر فرد تنها در نهایت برای مدت ده دقیقه میتواند به حرفهای یک نفر دیگر گوش بدهد. اگر میخواهید دیگران به حرفهای تان گوش بدهند، تنها انتخاب موضوعی جذاب کافی نیست. برای صحبتهای خود نقاط عطف در نظر بگیرید.
در نقطه عطف به نکاتی مهم و جذاب بپردازید. به این شکل طرف مقابل ترغیب میشود که به حرفهای شما گوش بدهد.
وسط حرفشان میپرید
وقتی طرف تان درحال صحبت است، قطع کردن سخنانش، نه تنها باعث پرتشدن حواس او میشود، بلکه برایش این احساس را خواهد داد که در حق اش بیاحترامی شده است. او به جای گوشدادن به تفکرات جدید شما به این فکر میکند که شما چه آدم بیفکر و بیاحساسی هستید.

حتی اگر قابلیت استنباطی سریعی هم داشته باشید باز هم نمیتوانید بفهمید دیگران در جملهی بعدیشان چه چیزی خواهند گفت؛ پس به دیگران این شانس را بدهید که صحبتشان را به پایان برسانند و به این ترتیب آنها به شما احترام خواهد گذاشت و به حرفهای شما گوش خواهد داد.
چوپان درغگو
وقتی بارها ادعا میکنید که بعدا آنها دروغ ثابت میشوند، دیگر کسی چیزی را که میگویید را باور نمیکند و باعث میشود مردم شما را از خود برانند. بدتر اینکه اعتبارتان را در مواقعی که واقعا باید یک پیام مهم را به دیگران برسانید را از دست میدهید، پس به خاطر داشته باشید حرفهای تان را براساس حقایق استوار کنید و تا موثق بودن اصل موضوع آن را به دیگران انتقال ندهید. حتا چیزی که موثق نیست و نمیتوانید به حقیقت موضوع برسید را به رسانههای اجتماعی شریک نسازید.
به چیزی که خودتان میگویید اهمیتی نمیدهید
وقتی که خودتان در مورد ایدهها و تفکراتتان بیتفاوت هستید، مردم میتوانند متوجه این حالت شوند. اگر خودتان احساس هیجان و انرژی در مورد چیزی که میگویید نکنید، گفتن آن چه سودی دارد؟ صحبتهایتان را برای مواقعی نگه دارید که به آنچه میگویید ایمان راسخ داشته باشید.

نمیدانید چه میگویید
امروزه دانش به سادگی قابل دسترس است. افراد میتوانند به سادگی بگویند چه وقت شما در حال بیان چیزهایی فراتر از تخصصتان هستید و اغلب آنها از بیان این موضوع با صدای بلند نمیترسند. بیشتر مواقع آنها فقط در مغزشان صدای شما را خاموش میکنند و خواهند گفت که شما چرت میگویید.
بصیرت و نظر خودتان را زمانی نشان دهید که بتوانید به عنوان یک متخصص صحبت کنید تا صدای تان شنیده شود. در مواقعی که نمیتوانید از دیگران بیاموزید و در مورد که از آن چیزی نمیدانید صحبت نکنید.
سرگردان هستید
خیلی خسته کننده است که پراکنده صحبت کنید و یک موقع بگویید کجای بحث بودم؟ اوه بله.
زمانی که برای حرف زدن به شما وقت دادهمیشود، باید روی موضوعی که تعیین شده صحبت کنید و یا اگر موضوع مشخص نیست در مورد چیزی که با شنیدن آن مخاطب احساس کند که از شنیدن حرف شما چیزهای مفیدی آموخته است. پایان خوش در شنونده احساس رضایت ایجاد میکند. پایان خوش همیشه این نیست که در نهایت همهچیز درست شود. مهم است که شنونده شما احساس کند بعد از گوش دادن به حرفهای تان چیزی به آگاهی او اضافه شده است.
چیزی که میگویید مهم نیست
برخی افراد در مورد چیز خاصی صحبت نمیکنند که بتوان به صحبتهایشان گوش داد. اگر فقط تنها به صحبت کردن با خودتان علاقه مند باشید این روش اشکالی ندارد. ولی اگر با کسانی که برای وقتشان ارزش قایل هستند، این روش مشکلزا میشود.
پیش از صحبت کردن این سوال را از خودتان بپرسید. آیا چیزی که میگویم واقعا مهم است؟ اگر به این نتیجه رسیدید که گفتن آن موضوع هیچ سودی ندارد، آن را نگویید. به این ترتیب به شما این حس دست نخواهد داد که فرد بیارزش هستید.
چیزی که میگویید نامربوط است
اگر از رنجاندن دیگران لذت میبرید، صرفا تفکرات تصادفیتان را در مکالمههای مهم وارد کنید. افراد به وسیلهی گفتههایتان هوش شما را ارزیابی میکنند. به آنها دلیلی ندهید که شما را کمخرد بدانند. به روش پرباری که مکالمه را به جلو میبرد در مکالمه شرکت کنید.
جمله را با (معذرت میخواهم… ) شروع نکنید
صحبت تان را با یک پوزش شروع نکنید، مگر اینکه واقعا به کسی بیاحترامی کرده باشید. عذر خواهی مثل این است که از وجود و حضور خودتان عذرخواهی میکنید.
در کسب و کار رسمی زنان خیلی بیشتر از مردان بدون دلیل عذرخواهی میکنند و آن نشان دهنده این است که شما به خود تان اعتماد ندارید. پس در مورد چیزی که میگویید قوی و با اعتماد به نفس برخورد کنید.
به وعدههایتان عمل نمیکنید
مردم به کسانی گوش میدهند که به آنها اعتماد دارند. افرادی که مدام وعده خلافی میکنند و به قول و قرارهای شان پای بند نیستند، هرگز مردم آنها را دوست ندارند به حرفهای شان گوش نمی دهند.

هرگز در مورد چیزی که میشنوید دست بهعمل نمیزنید
اکثر مردم تلاش میکنند تا با افرادی ارتباط برقرار کنند که ارزش صرف وقت را داشته باشند. افرادی که ارزش کمی ایجاد میکنند معمولا زمان و توجه کسانی که سهم زیادی را در یک رابطه خلق میکنند، به خود جلب نمیکنند و حرفهای شان را جدی نمیگیرد. پس ارزش خلق کنید تا دیگران به حرفهای تان گوش دهد.
کلیشهای حرف میزنید
در برخی جاها کلیشهای صحبتکردن هیچ ایرادی ندارد. ولی اگر کل مکالمهی شما کلیشهای باشد را مردم مزخرف تلقی خواهند کرد.
آنگاه مردم از شما کنارهگیری میکنند و به دنبال حرفهای تازه میروند. داستانها و ضربالمثلهای جدیدی را پیدا کنید تا نکتهی مدنظرتان را از طریق آنها بیان کنید. مردم همیشه به کسانی گوش میدهند که با صحبتهای هیجانانگیز میتوانند توجه آنها را به خود جلب کنند.
به حرف دیگران اهمیت نمیدهید
ارتباط موثر یک روند متقابل است. اگر یک شنوندهی خوب نباشید از دیگران هم توقع نداشته باشید که شوندهی خوب حرفهای شما باشد. آنها زمانی برای گوش به شما احساس تعهد میکند که شما به حرفها و گفته های آنها ارزش قایل باشید.
پس از آن شگفتزده خواهید شد که چقدر از شما دعوت میشود عقیدهتان را با مخاطبی که به صحبتهایتان دقت میکند در میان بگذارید.