امرالله صالح رییس سابق امنیت ملی و وزیر پیشین دولت در امور اصلاحات امنیتی افغانستان، در برنامه اندیشه تلویزیون طلوع شرکت کرده و در مورد مسایل مربوط به امنیت و نیروهای امنیتی افغانستان گفتوگو داشته است.
آقای صالح در این گفتوگوی تلویزیونی، در مورد موضوعات مختلفی مانند استراتژی امنیتی، چالشها و فرصتهای امنیتی، استراتژی امنیتی در حکومت وحدت ملی و راههای بهبود این استراتژی نظامی در افغانستان صحبت کرده است.
خبرنامه، مهمترین بخشهای این گفتوگو را انتخاب کرده است که در ذیل میآید.
جنگیدن را آموختیم، نه هنر جنگ را
“در تاریخ افغانستان موارد کمی از استراتژی نظامی به مفهوم تعریف شده و قبول شده آن را داریم. آنچه که در تاریخ ما به نام استراتژی وجود دارد در محور اشخاص و ویژگیهای آنها و در میدان جنگ شکل گرفته است نه به عنوان یک ساختار و نهاد.
اگر ما از استراتژی تعریفی داشته باشیم به معنای جمع کردن تمام نیروی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی با هدف دسترسی به یک هدف مشخص است.
شما در چهل سال یا کمتر از چهل سال اخیر در افغانستان صاحب منصبی پیدا کرده نمیتوانید که بعد از فراغت از پوهنتون، چیزی به نام پایان نامه نوشته باشند. یعنی در تمام مدت از دید ظرفیت انسانی، جنگیدن را به ما آموختند نه هنر جنگ را.
ما یک ملت جنگجو هستیم ولی هنر جنگ منحیث یک هنر در دولت افغانستان نهادینه نشده است.”
اولین طرح امنیتی برای افغانستان
“در دوره آقای کرزی برای اولین بار در تاریخ افغانستان یک طرح به میان آمد به اسم ارزیابی و تهدید امنیت ملی. یعنی تهدیدات علیه امنیت ملی افغانستان برای اولین بار در تاریخ این کشور به شکل نوشته شده و منسجم ایجاد شد. در آن زمان هم، انگلیسیها و آمریکاییها کمک کردند که تهدیدات ملی را به ارزیابی بگیریم.”
شورای امنیت
“ما به تقلید از ساختارهای آمریکا، چیزی به نام شورای امنیت ملی را بهوجود آوردیم. شورای امنیت ملی که در راس آن رییسجمهور است. وزیر خارجه، وزیر دفاع، وزیر داخله، رییس امنیت و وزیر مالیه که باید بسیار یک نقش مهم داشته باشد، رییس ارگانهای محلی در راس بودند و دبیر این ساختار مقامی است به نام شورایی امنیت ملی.”
طالبان، بزرگترین چالش
“در دورهی آقای کرزی اکثریت اعضای شورای امنیت ملی که معاونین رییسجمهور هم در آن شامل بودند، طالب را دشمن خطاب نکردند و آقای کرزی از یک دید عاطفی سیاسی به مساله طالبان میدید.
حرف ما همیشه برای آقای کرزی این بوده که بزرگترین چالش و مانع در برابر ظهور یک دولت مقتدر که در کل کشور تسلط داشته باشه، طالبان است.
بین سالهای 2002 الی 2007، واقعن آقای کرزی میخواست که طالبان شکست بخورند و حتا در پالیسیهای دولت هم این شامل شده بود. آما آن سالهایی بود که آمریکا، بزرگترین منبع اکمالات ما مصروف جنگ در عراق شد.”
رابطه با غرب
“اگر رابطه افغانستان را با جامعه غرب ببینید، رابطه ما با جهان متکی به چند تا پدیدهی بسیار مشخص و معین بوده است. اول، رابطه ی ما را با غرب، موقعیت ما تعریف کرده نه ظرفیت انسانی ما.
دوم، مسالهای که رابطه افغانستان را با غرب تعریف میکند، فقر ما است. یعنی شما اگر مداخله غرب را قبل از حادثه 11 سپتمبر ببینید، مداخله بشردوستانه بوده است. ولی یک علاقهای که سیاست را در افغانستان شکل بدهد وجود نداشت.
سوم، مسالهای که رابطهی ما را در گذشته با غرب تعریف میکرد، اهمیت امنیتی افغانستان در جنگ با شوروی بود که آن هم از بین رفته بود. ما تاریخ دیپلوماسی و نظامی افغانستان را اگر بخوانیم، مراودهی نهاد با نهاد، وزارت با وزارت جنگ و استخبارات را قبل از حادثه ی 11 سپتمبر، با غربیها نداشتیم. از دید استخباراتی، تمام پایگاههای استخباراتی غربیها که افغانستان را پوشش میدادند، یا در اسلام آباد بود، یک زمانی در تهران بود و یا هم در ترکیه بود.”
5 ویژگی افغانستان
“افغانستان پنج مشخصه دارد. اول اینکه همسایههای بدنیت دارد. دوم، افغانستان کشوری کثیرالقومی است. سوم، کوهستانی است. چهارم، محدود به خشکه است و پنجم اینکه، چیزی زود فروش در اختیار ندارد.”
استراتژی نظامی در حکومت وحدت ملی
“من چند مورد از حرفهای خوب آقای اشرف غنی و چند مورد هم از محدودیتهای او را بیان میکنم.
حرف خوب اولش این است که با ژنرالها شناخت دارد. آقای کرزی ژنرالهای خود را نمیشناخت. دوم، آقای اشرف غنی تا حد زیادی به نهادها حرمت دارد. یعنی نهاد محور است و زیاد شخصی کار نمیکند.
سوم، مساله این است که وقتی یک پیشرفت تاکتیکی به دست میآید، آقای اشرف غنی پیشرفتهای تاکتیکی را ستایش میکند. پیشرفت استراتژیک در دست خودش است ولی پیشرفت تاکتیکی در دست ردههای پایینتر از خودش.
چهارم این که، آقای اشرف غنی گزارشها را میخواند. کرزی زیاد علاقه به خواندن راپورهای دولتی نداشت با آنکه هر از گاهی مطالعه میکرد.”
محدودیتها
“من وقتی که کارم را با اشرف غنی شروع کردم، چند مساله را با او در میان گذاشتم.
یک کارمند افسر نظامی در برابر هر ثانیهیی که به دشمن متوجه است، چهار بار به عقب خود میبیند. چهار بار از عقبهی بروکراتیک میترسد نسبت به مرمی دشمن. ترس از فساد، ترس از ضعف پالیسی، ترس از ضعف در سیستم اکمالاتی و قضاوت ناعادلانه.
گفتم بیایید که این حالت را متفاوت بسازیم و نگرانیهای موجود را کاهش دهیم، چرا که اگر این خلاها را از بین نبریم، موثریت قوای نظامی تقلیل خواهد یافت.”
بهبود استراتیژی نظامی
“من در این زمینه، پیشنهادات مشخص و به زبان بسیار ساده دارم. اختلاف با رهبری دولت نباید به معنای اختلاف با دولت باشد. یعنی ما باید دولت را تقویت کنیم و بین دولت و رهبری دولت مرز قایل باشیم.
نیروهای نظامی نباید قومی باشد. اردو باید خارج از سلیقههای قومی سمتی و نژادی باشد. پیشنهاد دیگر این که آمریکا یک نیروی ثابت نیست. امروز است ولی فردا نیست. از آمریکا باید به حیث یک داشتهی امروزی استفاده کنیم.
پیشنهاد آخر من یک پیشنهاد بسیار تخنیکی است. این که ما برای نیروی نظامی خود، ارج سیاسی نه، بلکه ارج مسلکی قایل باشیم.”