17 ساعت روزه داری در کابل؛ داستان غم انگیز زندگی 5 کارگر روزه دار افغان در روز دوم رمضان

رمضان برای همگان ماه نیایش و درست کاری است. اما در افغانستان وضعیت اقتصادی این ماه را در کنار همه خوبی هایش برای بسیاری ها سخت و طاقت فرسا ساخته است. در این میان طیف وسیعی که زندگی سختی را می‌گذرانند، کارگرانی می‌باشند که روزانه سراغ کار می‌روند و به آنان اکثرا کارگران سرچوک می‌گویند. این کارگران داستان های تلخی از گذراندن زندگی شان در این ماه مبارک دارند.

همه این داستان اما به مسئله مهمی خلاصه می‌شود. در ماه رمضان، در کنار بیکاری این کارگران افغان از افزایش بهای مواد اولیه و خوراکی نیز به شدت متاثر می‌شوند.

ما حاضر به انجام هر کاری هستیم

ساعت یازده است و با نزدیک شدن ما تعداد زیاد از کارگران دور ما حلقه زدند و به ما گفتند که “هر کاری باشد، ما حاضر به انجام دادنش هستیم.”در میان ده‌ها نفر که چشم امید به من و همکارم بسته بودند، لحظه ای خودم را گم کردم و بعد از مکثی به سختی زبانم یاری کرد و گفتم “ببخشید ما خبرنگار هستیم دنبال کارگر نیامده‌ایم. بل که می‌خواهیم با شما در مورد کار و بار تان صحبت کنیم.” سخنم تمام نشده بود که انگار بالای جسم گرم آب سرد ریخته باشم و قدم‌ها سست شده به عقب کشیده‌شدند.

محمد رضا سرپرست خانواده نه نفری است. پنج  فرزند مکتبی و یک دانشگاهی دارد. او می‌گوید که چهار روز است که به امید کار می‌آید.

Afghan labors
در ماه رمضان، در کنار بیکاری کارگران افغان از افزایش بهای مواد اولیه و خوراکی نیز به شدت متاثر می‌شوند

محمد رضا تاکید کرد که “چهار روز از پای کوه چهل دختران به امید پیدا کردن کار اینجا می‌آیم و روز‌ها می‌گذرد که کاری‌گیر نیاورده‌ام.”

او می‌گوید، که چهار روز پیش 400 افغانی در بدل بارگیری سمنت به دست آورده است. این چهار روز در کنار این که کارنکرده، روزانه کرایه موتر و نان چاشتش را نیز تاوان کرده و از این که همسرش فکر می‌کند او خسته از کار می‌آید و تلاش می‌کند به او رسیدگی کند، سخت شرمنده است.

او می‌گوید امروز روز دوم رمضان است اما پیش از این، همان خرید یک نان خشک نیز برایش سنگینی می‌نموده.

محمد رضا می‌گوید که “غذای افطاری‌اش نان و چای و بهترین غذایش نان و برنج است و ای‌کاش همین‌ها نیز برای شان میسر شود.”

اجاره‌‌کاری

گل محمد پدر خانواده یازده نفری می‌باشد که آبکش است. او می‌گوید، که روزانه با مزد 90 افغانی از روی ناچاری آبکشی می‌کند.

او می‌افزاید که چهار فرزند مکتبی دارد و مادرش نیز بیمار است و در کنار آن در خانه کرایی زندگی می‌کند که بیل های نظیر آب و برق را نیز باید بپردازد.

گل محمد که در کراچی‌اش سه بشکه‌ای آب را حمل می‌کند می‌گوید که کرایه هر بشکه آب ده افغانی است و روزانه می‌تواند سه بار به رستورانت که قرارداد کرده، آب نوشیدنی انتقال دهد و 90 افغانی مزد بگیرد.

گل محمد می‌گوید بخاطر صرفه جویی و گذراندن زندگی‌، نان یخ را به پنج افغانی می‌گیرد و گاهی هم نان‌های دیر مانده را به کمتر از پنج افغانی خریداری می‌کند.

labour3
اکثر این کارگران افغان دارای شمار زیاد اعضای خانواده هستند

گل محمد افزود که “خوردن نان یخ آن هم در ماه رمضان بسیار سخت است. از این روز بیشتر وقت‌ها غذای شان پیاوه (شوربای کچالو) یا هم شوربای لوبیا است، تا نان یخ با آن قابل خوردن شود.”

او می‌گوید که شب گذشته، سحری شوربا هم نبوده و از فرزندانش خجالت کشیده است. زیرا آنان با نان خشک باید روزه بگیرند و درس بخوانند.

مردنی خوده برده نمی‌تانی، کراچی را چرا به دمت بسته کدی!؟

کسی بوغ می‌زند که “بابه گوشه شو که مردار نشی”، کسی صدا می‌زند “بابه سر ما تاوان می‌شی”، کسی صدا می‌زند “مردنی خوده برده نمی‌تانی کته کراچی را چرا به دمت بسته کدی!؟”

در میان سر وصدا در چهار راه چشمم به پیر مرد قدخمیده‌ای می‌افتد که کراچی‌ می‌کشد و عرق از سرو صورتش می‌ریزد، با دست‌و‌پاچگی کراچی اش را کنار می‌کشد و عرقش را پاک می‌کند.

اسمش را صبور می‌گوید. مرد کهن سالی است. شاید 70 یا از آن بیشتر سن داشته باشد. سرپرست خانواده ده نفری است و می‌گوید تنها کاری که می‌تواند کشیدن کراچی است و خیلی خدا را شاکر است که به برکت رمضان امروز باری گیر‌آورده است.

او می‌گوید که شش فرزندش مکتب می‌رود و در کنار مصارف قلم و کتابچه فرزندانش کرایه خانه، پول آب و برق و تهیه مواد اولیه همه با بارکشی او باید تهیه شود.

بابه صبور می‌گوید که بیشتر وقت‌ها مردم به خاطر ضعیفی به او اعتماد نمی‌کند و از این رو دو یا سه روز در هفته بار گیرش می‌آید.

Afghan labors
صبور، یکی از کارگران می‌گوید که در کنار مصارف قلم و کتابچه فرزندانش کرایه خانه، پول آب و برق و تهیه مواد اولیه همه با بارکشی او باید تهیه شود

او می‌گوید، هر چند که بارکشی سخت است و با روزه‌داری برایش سخت‌تر هم شده، ولی خوشحال است که با همین بارکشی می‌تواند زندگی کند و مجبور به گدایی نیست.

بابه صبور اضافه می‌کند که دست‌مزدش را متناسب با فاصله‌ی که او باید با بار آن را طی کند، می‌گیرد. او می‌گوید که اکثر وقت‌ها بار را به جاهای می‌برد که راه موتر نباشد و یا موتر به آن جا‌ها نرود.

راه‌های دور و درازی را در پس کوچه ها طی می‌کند که از 500 تا 700 افغانی بابت کشیدن بار می‌گیرد و با آن زندگی خود را می‌چرخاند.

او می‌گوید شب‌ها از شدت خستگی و تشنگی برایش اشتهای غذا خوردن نمی‌ماند. در عین حال می‌گوید که به خاطر ندارد که برای غذای شب گذشته چه داشته. ولی آنچه که معمول است خوراکی از سبزیجات و کچالو، کدو و برنج خارج نیست.

او اضافه کرد که “هر سال در ماه رمضان میوه به خصوص تربوز ارزان بود و توان خریدش را داشتم وسحری با تربوز نان می‌خوردم، ولی امسال خرید میوه در کل برایم ناممکن شده و صد هزار بار خدا را شکر که دیشب سحری نان و برنج داشتیم در حالی که شاید بعضی‌ها همان را  هم نداشته باشد.”

کارگروهی

چاه کنی در افغانستان و برای مردان غیر حرفه‌ای پیشه مرگ آفرین است. ولی با آن هم خیلی‌ها در کابل به چاه کنی اشتغال دارند.

سر سه راه پل سرخ به گروهی از مردان چاه کن برخوردیم. چهار مرد قوی هیکل، اما با لب خشکیده. آنان می‌گویند که به صورت گروهی کار می‌کنند و روزانه چهار تا پنج متر چاه حفر می‌توانند. از هر متر 400 تا 500 صد افغانی دست مزد دریافت می‌کنند. بعد از آن پول بدست آمده‌ی شان را در بین شان مساویانه تقسیم می‌کنند. ولی آنان نیز می‌گویند که سه روز است که هیچ کاری گیر شان نیامده و گروهی بیکار اند.

labour1
این چاه‌کنان می‌گویند که آنان به صورت گروهی کار می‌کنند و روزانه چهار تا پنج متر چاه حفر می‌توانند و از هر متر 400 تا 500 افغانی دست مزد دریافت می‌کنند

یکی از آنان می‌گوید که هر شب به فرزندانش وعده می‌دهد که میوه‌ی دلخواه شان را ببرد، ولی با دست خالی بر می‌گردد. با این حال، با استقبال فرزندانش مواجه می‌شود. این بدترین صحنه از زندگی‌اش است که زمین سخت و آسمان دور است تا او غیب شود.

چشم امید به خیرات

اما در این میان کسانی هم هستند که توان انجام هیج کاری را ندارند و با کراچی دستی که از آن به عنوان چوکی استفاده می‌کنند در کناره‌های جاده‌های پر رفت و آمد شهر، چشم به کمک خیرین می‌دوزند.

اسمش را نمی‌گوید، ولی خودش را از اقوام کریم خلیلی معاون پیشین ریاست جمهوری معرفی می‌کند. او پیر مرد ضعیف است که در عین حال مبتلا به مرض شکر است و توان روزه گرفتن را نیز ندارد.

او افزود که “صبح زود با کراچی دستی‌ام در کنار جاده‌های پر رفت و آمد منتظر می‌نشینم تا شاید کسی به من کمک کند.”

او می‌گوید که در خانه چهار نفر است و دو دختر و یک پسر کوچک دارد که سال گذشته مادرش را نیز از دست داده اند و دخترانش در کنار این که به مکتب می‌روند به گونه نوبتی از پسرش مراقبت می‌کند.

او ادامه می‌دهد که خانه‌اش در حوالی پل سرخ است و اگر به حرف‌هایش باور ندارم، می‌تواند مرا به خانه‌اش ببرد. او هم‌چنان افزود که “من در کنار این که مریضم مجبور به مصرف داروام، خانه‌ام کرایی است و تمام مخارج خانه‌ام را مردم کمک می‌کند. ولی کمک مردم در آن حد نیست که خود فرد از دست رنج خودش تهیه می‌کند.”

او اضافه کرد که شاید یک سال بیشتر شده باشد که در خانه اش غذایی کافی ندارد و از میوه نیز خبر نیست. پیر مرد در حالی که خودش مریض است، غصه دخترانش را می‌خورد که بیشتر وقت ها مثل روزه دار‌ها است و غذایی برای خوردن ندارند.

labour
بر اساس گزارش بانک جهانی میزان فقر در افغانستان در سال 11-2012 حدود 35.8 درصد بوده اما این این آمار با خروج نیروهای خارجی به 39.1 درصد افزایش یافته است

اینان نمونه‌ای از ده‌ها خانواده افغان است، که با بیکاری و فقر دست و پنجه نرم می‌کنند و گرانی مواد اولیه به غصه‌های شان می‌افزاید.

این در حالی است که بانک جهانی اخیرا در مورد وضعیت فقر در افغانستان گزارشی منتشر کرد و در آن آمده که یک میلیون و 300 هزار نفر از جمعیت 32 میلیونی افغانستان زیر خط فقر زندگی می‌کنند و کمتر از 1.25 دالر در روز درآمد دارند.

بر اساس این گزارش میزان فقر در افغانستان در سال11- 2012 حدود 35.8 درصد بوده، ولی همزمان با انتقال مسوولیت امنیتی به نیروهای داخلی و خروج نیروهای خارجی، این آمار به 39.1 درصد افزایش یافته است.

علی شهیر هم‌کار این گزارش بوده است.

چقدر این پست مفید بود؟

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. تعداد آرا: 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *