شما حتماً داستان شب شش، نام گذاری و تیراندازی های شادیانه را در افغانستان شنیدهاید. معمولا برای پسران شب شش میگیرند و محفل نامگذاری برگزار میکنند. برای اینکه مردم نام پسر را بداند به رقص، پایکوبی و دادن شیرینی میپردازند. اما در مورد دختران نامگزاری و در بسیاری از اجتماعات سنتی افغانها خود نام، امر تابو بوده که داستانی از تولد تا مرگ دارد.
کجا چکر میزدی؟
در یکی از کلاس های دانشگاه، استاد نام مهناز را را بلند می خواند تا حدی که فضای کلاس ساکت و آرام می شود؛ نامی که در سکوت بلندتر تکرار میگردد. همه دانشجویان نگاه های شان را به یک دیگر می دوزند. یکی از هم کلاسیهایم بلند شده می گوید که “استاد من مهنازم!”
استاد ناراحت از این سکوت می گوید که “تا حال خواب رفته بودی؟ یا کدام جای چکر میزدی؟” پس از لحظهی مکث استاد ادامه داد که “تا صبح همراهی بچای مردم چت نکن تا سر صنف خاو (خواب) نروی!”؛ جملات زننده ای که فضای کلاس را پر از خندهها و قهقهی دانشجویان می کند.
دمای اتاق متعادل بود، ولی از گونههای مهناز عرق میریخت و استاد دستور داد که مهناز بیرون رفته و هوای تازه بگیرد؛ اما مهناز ضعف کرد.
نجیب یا نجیبه؟
مهناز اما در یکی از روزهای دیگر، از اولین روزهای مکتبش یادآوری کرده گفت که در کودکی به او لباس پسرانه داده و او را نجیب صدا می کردند. اولین روز های مکتب نام نجیبه برایش کاملن ناآشنا بوده که بعدها با سرزنش و مسخره شدن به همراه شده است.
او گفت که “بعد از آن که فهمیدم که نامم نجیبه است و تعدادی از دوستانم مسخرهام میکرد و من آرزو می کردم ای کاش پسر می بودم یا اصلن زنده نمیبودم. حالا که به تازگی عروسی کردهام و خانوادهی خسرم، اسمم را مهناز گذاشته و آن روز من فراموش کردم….”
شاید دختران زیادی دیگر افغان مثل مهناز با چنین بی هویتی زیسته باشند وتجربه های تلختر از او را داشته باشد.
احترام اضافی
در بسیاری از مناطق روستای و حتی شهری افغانستان، نام گرفتن دختران به باور مردم نوع بیاحترامی تلقی میشود و اگر پسران نام یکی از دختران محله را بدانند به ناموس خانواده برخورده و دختر در محله بد اخلاق معرفی میشود.
حتا اعضای خانواده نیز نام بردن دختران شان را نوعی از سبک سری و بی بندوباری عنوان میکنند. از این رو در میان بسیاری از شهروندان به دختران بزرگتر لقبهای دادا، آپه، لاله، آغی و… داده میشود و در بسیاری موارد زمانی که عروسی میکنند در ضمن این که نام کوچک شان تغییر میکند، لقب شان نیز تغییر مینماید.
نمونه ای از این نوع برخورد در یکی از دانش آموزان را می توان دید. مهنا دانشآموز صنف نهم میگوید که پدرش به او دستور داده که به خواهر بزرگترش آپه بگوید و نام او را در بین مردم نگیرد.
او میگوید که پدرش به برادرانش نیز گفته که نام او را نیز در کوچه و در بین راه صدا نکنند.
هویت پنهان
در زمان ازدواج و روزی که شاید روز ماندگار زندگی یک زن پنداشته می شود، در کارت های دعوت اسم دختران اکثرا پنهان می شود و به جای آن از کلمه دوشیزه و نام خانوادگی شخص استفاده می گردد.
ذکر نام عروس در کارت عروسی خود تابو است و برای بسیاری از خانواده قابل تحمل نمی باشد.
مهدی ابراهیمی در یکی از مغازه های کارت فروشی شهر کابل با دکاندار گفتوگو داشت. او میگوید به همین زودیها عروسیاش است و دوست دارد که در کنار نام خودش نام دختری که با او قرار است ازدواج کند را نیز بنویسد.
ولی دکان دار این سفارش او را نمیپذیرد و میگوید که نوشتن نام عروس لازم نیست و سبب می گردد که دکان او اعتبار خود را از دست دهد.
ابراهیمی اصرار میکند که دوست دارد نام خانمش در کارت دعوت گنجانده شود و همه دوستان و بستگانش با نام زن او آشنا شوند. او می گوید که به زنش افتحار می کند و می خواهد همه بدانند که با چه کسی ازدواج کرده است.
این پسر افغان می گوید که “خانم تا زمانی که عروسی نکرده بنام دختر و خواهر فلانی معروف است و بعد به نام خانم فلانی، ینگه، سنو و… میشوند و این هویت زنان را زیر سوال می برد.”
در میان مشتریان کارت فروش، پیر مردی نیز در دکان مصروف جستوجوی کارت مناسب و زیبا است. او میگوید عروسی پسرش است و آمده تا کارت سفارش دهد. از او نام عروسش را پرسیدم؛ اما با تعجب گفت که” نام عروس مرا چی می کنی؟” و ادامه داد که دیوانگی میکنم و لازم نیست که نامش را بدانم. در عین حال تاکید کرد که مهم نام خانوادگی دختر است.
پسر جوانی به پیر مرد توضیح می دهد که نام بردن از یک انسان، نخستین گام برای ایجاد یک رابطه انسانی یا گسترش هر گونه پیوند اجتماعی است. اما با همه گفتگو ها قناعت پیرمرد حاصل نمی گردد.
مرگ در گمنامی
در میان کارتهای عروسی چشمم به کارت دعوت به فاتحه افتاد.
این کارت با خط درشت و با نوشته ای که “بازگشت همه به سوی اوست” آغاز شده بود. در ادامه این کارت آمده بود که “به مناسب در گذشت مغفوره مرحومه شادروان والده میرویس” و به همین گونه با اسامی دیگر دعوت کنندگان فاتحه، ادامه یافته بود.
دیگر متن های کارت های نمونه را نیز میبینم که با خطوط درشت درگذشت همسر .. یا خواهر و یا هم مادر … یک مرد را اعلام داشته باشد.
این ها نمونه ای از مرگ اکثر زنان این سرزمین در گم نامی است و اعلام مرگ آن ها و دعوت به فاتحه ای شان نیز به نام یک مرد و با هویت یک مرد انجام می شود.
خطاب مردان
گذشته از تولد، ازدواج و مرگ که برای بسیاری از زنان افغان در سایه هویت های پنهان صورت می گیرد، در فضای عمومی و اجتماعی نیز اکثرا نام زن گرفته نمی شود. بسیاری از مردان در فضاهای عمومی حاضر به بردن نام همسرانشان نیستند و از آنها با عناوینی مانند عیال، خانواده، منزل، ننی اولادا، اولادا – حتا اگر هیچ فرزندی نداشته باشد – صدا میزنند و نام شان را در تلفن همراه معمولن بنام “خانه” ثبت میکنند.
مجب الله یکی از فروشندگان لباس زنانه میگوید که اگر نام زنش را دوستانش بداند به او میخندد و او را بیغیرت میگویند. او شماره تماس همسرش را بنام راشد ثبت کرده و میگوید که راشد اسم پسرش است.
ادامه گمنامی
با چند خانم در مورد نام مادر و مادر شوهر شان صحبت کردم. اما اکثرا آنان می گفتند که نام مادر و مادر شوهر شان را نمیدانند.
یکی از این زنان گفت که اگر کسی نام مادر را بداند، ممکن برای آنان مشکل ساز شود. او در ادامه توضیح داد که مثلا در صورتی که نام مادر و مادر بزرگ را بدانند ممکن است که کسی خانواده را جادو کند و به آن آسیب بزند.
در ادامه، در گفتگو با تعدادی از زنان تحصیل کرده نیز به موارد جالب برخوردم. برخی از این دختران و زنان می گویند که “برای مان لقب میگذارند، ولی از ما نمیپرسند که ما از نام و لقب که برای ما دادهاند، راضی هستیم یانه.”
یکی از این خانم ها که خودش را لیلا صراحت معرفی کرد گفت که وقتی او را در خانه “ینگه و سنو” صدا میکند ناراحت میشود و حس بدی پیدا می کند. او میگوید که چندین بار به خانوادهاش گفته که او را لیلا صدا کند، ولی خانوادهاش به این درخواست او توجه نمی کند.
بیهویتی مرگ آور
بسیاری از کارشناسان دلیل این گونه رفتارهای مردان را در جامعه افغانستان به خاطر حس مالکانه و “ناموسی” دانستن تمام هویت زنانه همسر، دختر یا مادر و خواهر خود می دانند. این کارشناسان چنین رویکردی را باعث تبعیض جدی در برابر زنان می پندارند.
آنان تاکید میکنند که نباید نامهای دخترانه، تابو دانسته شود. بلکه نام های واقعی آن گرفته شود تا از حس بیهویتی زنان جلوگیری شده و اعتماد به نفس نیز به آن داده شود.
یکی از استادان دانشگاه میگوید که هویت، لازمهی حیات اجتماعی است و تا زمانی که به هویت فردی احترام نشود، هویت اجتماعی به میان نمیآید.
داکتر آمنه اخلاقی جامعه شناس می گوید که “هویت مستقل از نیازهای بنیادی اجتماعی است که زمینه خودشکوفایی فرد را مساعد میسازد. فرق نمیکند که مرد باشد یا زن؛ اگر هویت افراد در حیات اجتماعی به رسمیت شناخته نشود، سبب نارضایتی و مختل شدن زندگی او در اجتماع میشود.”
خانم اخلاقی در ادامه توضیح میدهد که اگر افراد از نام و القابی که در اجتماع به او داده میشود راضی نباشد و احساس شرمندگی کنند و ممکن است در آینده سبب افسردگی فرد گردد.
در همین حال گزارشها حاکی از آن است که 72 درصد از زنان افغانستان مبتلا به افسردگی است و همچنان آمار خودکشی در بین زنان افغان نیز بالا است.
ابقای هویت
هر چند که رفتارهای تبعیض آمیز در سال های گذشته در مقابل زنان افغان کاهش یافته، اما تا کنون مسائل کوچک نیز می تواند بر ایجاد تبعیض بر زنان کمک کند.
بسیاری از آگاهان معتقدند که برای رفع محدودیت و کاستن حساسیت زنان، باید آن ها برای داشتن هویت مستقل تلاش کنند و ازکاربرد نامهای اصلی به جای نام مستعار در اکانتهای کاربری مجازی تا گرفتن کارت هویت به نام واقعی شان نهراسند.
بر اساس گزارش ها، در افغانستان 62 درصد زنان کارت هویت (تذکره) ندارند ونداشتن کارت هویت باعث شده تا آن ها اکثرا با محدودیت های زیادی در دسترسی به حمایت های حقوقی مواجه شوند.
علی اکبر همکار این گزارش بوده است.
Hello from Happykiddi.