صحرا کریمی جزو معدود افغانهای است که در آغاز دههی سوم عمر خود، تجربه جدی و تحصیلات دانشگاهی تا مقطع دکترا در عرصه سینما و هنر دارد. او کارگردان فیلم و نویسندهی شناختهشده از افغانستان است.
این دانشآموخته سینما، اکنون مسوولیت بخش ارتباطات حوزه مرکزی دفتر یونیسف را در افغانستان بر عهده دارد.
ریشه ارزگانی-بدخشی
صحرا کریمی در ثور سال ۱۳۶۳ خورشیدی در ایران در خانوادهی مهاجر افغانستانی به دنیا آمد. پدرش از جوی میرهزارسنگ تخت بندر، منطقهای در ارزگان قدیم و دایکندی فعلی و مادرش از اهالی بدخشان بوده است.
او آخرین فرزند از سه فرزند خانوادهاش است که در سالهای جنگ با شوروی سابق به ایران مهاجرت کردند. دوران آموزش ابتدایی تا یک سال تحصیل دانشگاهیاش را در ایران سپری کرد. کریمی در سن 15 سالگی برای اولین بار، با بازی در یکی از نقشهای اصلی فیلم “دختران خورشید” در سال ۱۳۷۹ به کارگردانی مریم شهریار، آغاز حضور خود را در سینما تجربه کرد. او تجربه بازی در فیلم سینمایی “خواب سفید ” که محصول دیگری از سینمای ایران در همین سال میباشد را نیز دارد.
خانم کریمی در باره خانوادهاش میگوید که “پدرم از یک خاندان بزرگی بود. در افغانستان از وضعیت خوب مالی برخوردار بودیم. ولی وقتی مهاجرت کردیم، ما هم مثل سایر افغانهای مهاجر بودیم و یک زندگی متوسط داشتیم؛ پدرم باغبانی میکرد و مادرم هم در کنار پدر برای مهیا کردن مصارف ما کار میکرد.”
صحرا کریمی از چنین فضایی، پلههای آغاز تغییر را در زندگی خود شروع کرده است. آنچنان که خودش میگوید خانوادهی او نقش اساسی را در نوع نگرش و شکلگیری شخصیتاش، بازی کرده است. خانم کریمی تاکید می کند که ” من یک خواهر دارم و یک برادر. به داشتن چنین خانوادهای احساس خوشبختی میکردم که از هر گونه آزادی که یک کودک باید برخوردار باشد، برخوردار بودم. من هیچ کمبود را در آن وقت احساس نکردم. حتی من حس نکردم که یک مهاجر بودم در آنجا.”
خانواده کریمی در زمان رژیمهای کمونیستی به ویژه ببرک کارمل جزو طبقه اجتماعی بود که حاکمیت وقت علیه آنها قیام غیررسمی را اعلان داشته بود. رژیمهای کمونیستی در مقابل نظام ارباب-رعیتی ایستاده بود و بیشتر کسانی را که صاحب زمین و ثروت بودند، زندانی کرده و اموال آنان را مصادره مینمود. صحرا میگوید که “پدر من در واقع به ایران فرار کرد. چون کاکایم و بعضی فامیلهای دیگر ما را دستگیر کردند و به زندان انداختند و حتی بعضی ها را هم کشتند.”
نشاط کودکی
صحرا کریمی از کودکی خود به عنوان دختر اجتماعی یاد میکند. او میگوید که دختر اجتماعی با روابط عمومی بالا بوده است. به این جهت دوستان فراوانی داشته و در مدرسه نیز مربیان و استادان با او با محبت و دلگرمی برخورد می نموده است.
او میگوید که “…آنجا شاگرد ممتاز بودم. از لحاظ چهره چون من بیشتر به افغانها شبیه نبودم، اون مشکلات که خیلی از افغانهای دیگر داشتند، من نداشتم و پدر و مادر من از جمله مهاجران اسثنایی بودند که در آن وقت باسواد بودند.”
در طول گفتگو با صحرا کریمی نکتهی جالب که مورد تاکیداش بود، ارتباط او با پدرش و اینکه چگونه مرگ پدرش بر او تاثیر منفی داشته، بود. او در باره کودکیاش در مدرسه و نقش پدرش میگوید که “پدرم خیلی به تعلیم و درسهای من اهمیت میداد و در جلسههای اولیا و مربیان که از سوی مکتب گرفته میشد همیشه شرکت میکرد. پدر مرا در مکتب همه میشناختند که آن مرد پدر صحرا کریمی است.”
خانم کریمی میگوید که او به دلیل تشویقهای که از سوی پدر و استادانش میشد، همیشه از شاگردان ممتاز بود؛ او در مکتب جز گروه سرود بود، قاری قرآن بود، نقاشی اش خوب بود و در کل میگوید که دوره مکتب از جملهی بانشاطترین دوره برای او بوده است.
صحرا به عنوان یک کودک مهاجر اما مانند سایر دختران و پسران مهاجر در دوران مدرسه مشکلاتی نیز داشته است.
صحرا کریمی میگوید که “از برخی امتیاز ها و خواستگاهای اجتماعی ما محروم بودیم. ما به عنوان یک مهاجر افغان نمیتوانستیم در مسابقات که در بین مکتبها برگزار می شد شرکت کنیم. نمی توانستیم در مسابقات بیرون از استان خود شرکت کنیم. در مسابقات منطقهای و مکتبهای دیگر ایران شرکت کرده نمیتوانستیم. و این امر ما را کمی سرخورده میکرد. چون استعداد کار را داشتیم اما بنا بر محدودیت های که برای ما مهاجران افغانی وضع شده بود، نمیتوانستیم، در این مسابقات شرکت کنیم.”
او با وجود همه این مشکلات مهاجرت که برای افغانها در کشورهای منطقه طبیعی شده بود، راه دشوار آموزش را تا دانشگاه طی کرد.
آموزشهای عالی
رشته دبیرستانیاش ریاضی فیزیک بود. او یک سال از سالهای تحصیلش را دانشجوی مهندسی عمران در دانشکده مهندسی دانشگاه شهید چمران اهواز بود.
در کانکور ایران نفر 396 ام شده بود؛ رتبهای که شاید ممتاز ترینهای ایران آن را نمیتوانند کسب کنند. اما باید در دانشگاه چمران اهواز میرفت و رشته مهندسی را می خواند. دختری که اهل ریاضی بود و مهندسی، برخلاف میلاش، مسیر زندگی او را در زمینهای دیگر سوق داد. همزمان با تکمیل سال اول دانشگاه در ایران، او زمینه سفر به اسلواکی را یافت.
دکتر کریمی می گوید که “…آن شانس بخاطر پیش آمد، زمانی که من در دوره دبیرستان بودم، در فیلمی به نام دختران خورشید نقش اول را بازی کرده بودم و آن فیلم در سال 2001 میلادی جایزه بهترین فیلم را گرفته بود و مجریان این جشنواره خواستند که بازیگر نقش اول این فیلم را ببینند. همان شد که زمینه ی رفتن من به اسلواکی فراهم شد. از سال 2001 تا 2012 حدود 12 سال در پراگ بودم و آنجا درس خواندم.”
دکتر کریمی در هفده سالگی فصل دوم زندگی خود را در عالم مهاجرت آغاز کرد. او در اسلواکی ماندگار شد. حاصل اقامت و تحصیل اش در اروپای شرقی دو مدرک لیسانس در رشته کارگردانی فیلم مستند و کارگردانی فیلم داستانی، فوق لیسانس کارگردانی فیلم داستانی و دکترای کارگردانی فیلم داستانی با گرایش نشانه شناسی و زیبایی شناسی سینما، از دانشگاه فیلم و تلویزیون اسلواکی بود.
حاصل این آموزش و اقامت در اروپا، شکلگیری شخصیت متفاوت دختری بود که نگاه هستیگرایانه را برایش ساخت. نگاهی که تبدیل به ایدئولوژی و دیدگاه دیگر به جهان و انسان از زاویه زن و زنانگی بود؛ امری که البته دکتر کریمی آن را نگاه فمنیستی نمی داند و خود را نیز فمنیست نمی گوید.
"Hepimiz mülteci sayılırız, kendi ülkemizde bile. Kısıtlamalar, hem mülteci olmamızı, hem de bizim gelişmemizi sağlıyor!" -Sahraa Karimi pic.twitter.com/AIyC7G66t5
— Kısa Film Platformu / Sabancı Vakfı (@kisafilm_sv) January 25, 2017
ضربه سنگین
صحرا کریمی در طول مصاحبه اش از پدرش با نیکی و محبت یاد می کند. او به شدت متاثر از پدرش بوده است؛ مردی که در دوران مهاجرت توانسته بود او را برای درس و آموزش حمایت کند و مانند بسیاری از پدران دیگر در افغانستان دختر خود را جنس دوم در خانواده اش نپندارد.
او در آوان نوجوانی، زمانی که تازه وارد دانشگاه شده بود با از دست دادن پدرش، شوک سنگین دید. این واقعه در زندگی اش سایه سنگین انداخت چرا که کریمی از آغاز کودکی با پدر خود رابطه دوستانه و نزدیکی داشت.
صحرا کریمی می گوید که “… ضربه ی محکم زمانی به من وارد شد که در دانشگاه راه یافتم. من در آن زمان بزرگ ترین پشتیبانم را از دست دادم. من پدرم را خیلی زود از دست دادم؛ کسی که تمام اعتماد به نفسم را مدیونش هستم. او تنها برای من یک پدر نبود او برای من یک رفیق بود. مردم به پدرم می گفتند که چرا دخترت را در هرجای باخود می بری این طوری زشت است. اما پدرم می گفت که نه دختر من در آینده یک کسی میشه که من بهش افتخار کنم.”
او می گوید که اعتماد به نفس و آینده زندگی و مسیری موفقی را که رفته است مدیون اعتماد به نفسی بود که پدر و خانواده اش برایش داده است. در این باره خانم کریمی تاکید می کند که “وقتی شما از خردی (کودکی) در ذهن تان از نزدیک ترین افراد زندگی تان، پدر تان، مادر تان برادر تان بشنوید که تو میتوانی، تو موفق استی، تو استعداد داری. این همه در ذهن آدم تبدیل به یک انرژی میشه که آدم را به حرکت می آورد. این همه را پدرم به من هدیه داده بود. بزرگترین آرزوی پدرم این بود که من درس بخوانم و به این خاطر هم که وقتی ایشان فوت کرد، تلاش کردم این آرزوی پدرم را به سر برسانم.”
دید زنانه
صحرا کریمی پیرو فلسفه اگزیستانسیالیسم یا هستیگرایی است. رد پای این تفکر را در چند فیلم کوتاه او میتوان دید. او بیشتر متاثر از سینمای نوین شرق اروپا و موج نو فرانسه است. همچنین ناقدان سینما می گویند که او یگانه زن در سینمای افغانستان است که فیلمهایش کاملا درونمایهی زنانه دارد. دکتر کریمی با نگاه ویژه زنانه و تحصیلات آکادمیک اروپایی و همچنین نگاه شاعرانه و فلسفی منحصر به فردی که دارد، یکی از امیدهای سینمای افغانستان، مخصوصا سینمای زنانه این کشور پنداشته می شود.
صحرا کریمی حدود یک دهه از عمرش را در آغاز نوجوانی و اوج جوانی در اروپای شرقی گذرانده و درس خوانده است. به همین جهت، نگاه و جهان بینی اروپای شرقی در او مانده است.
دکتر کریمی تاکید می کند که “در فیلم های من بیشتر اول از همه انسان و جستجوی انسان برای پیدا کردن یک راه حل برای یک دغدغه خیلی مهم است. من همیشه در کارهایم به انسان در قالب یک زن نگاه کرده ام. من به زنگرایی یا فمنیسم باور ندارم اما زن برای من خیلی نزدیک است و من دنیا و جهان بینی زنانه راخیلی دوست دارم. چون من این دنیا را خیلی خوب می شناسم. تمام دغدغه ها و فراز و نشیب های هستی یک زن را خیلی خوب درک می کنم. با این وجود شما همیشه در کارها و فیلم های من شخصیت زن را بارز تر می بینید و خیلی به ندرت وارد دنیای مردانه می شوم. بیشتر تلاش می کنم جهان بینی و دید فلسفی، دید اجتماعی و حتی دید سیاسی خود را از طریق داستان های که زن محور است بیشتر تبارز بدهم.”
او با این دید زنانه وارد دنیای سینمای افغانستان شده است. اما ظاهرا تنها فیلمسازی و تولید آثار زیاد برایش مهم نبوده است. او تاکید دارد که باید فیلم خوب بسازد تا بتواند آنچه که به عنوان یک انسان و زن برخواسته از جغرافیای که او آن را جغرافیای جبر و اجبار می خواند، حرف اش را با زبان کامل بیان نماید.
او خود را در آغاز راه بلند اما درست در سینمای افغانستان می داند. صحرا کریمی باور دارد که می تواند در این مسیر منظومه فکری اش را به خوبی بیان کند به این جهت، هر روز از زندگی اش بیشتر می آموزد.
خانم کریمی می گوید که “هنوز اول راه هستم، حد اقل هر فیلمی را که ساخته ام خواسته ام که یک مساله را به چالش بکشم. با فیلم های مستندی که می سازم و فیلم های کوتاه داستانی را ساخته ام همیشه یک دغدغه ی را بیان کرده ام. من در هرجای که به عنوان یک فیلم ساز یا به عنوان داور حضور پیدا کرده ام، تلاش کرده ام که یک چهره ای فیلمساز زنی را بدهم که از افغانستان هستم.”
اما محدودیت های زن بودن در افغانستان او را راکد و ساکن نگه نداشته است. یک زنی که در حرکت، در تکاپو در جستجو و درکنجکاویی است.
سینمای بی هویت
دید دکتر کریمی به سینمای افغانستان با دید بسیاری از زنان دیگر این عرصه تفاوت ماهوی دارد. این سینماگر جوان اگزیستنسیالست باور دارد که در افغانستان علاوه بر مشکله به نام خانواده و هنجارهای که زمینه حضور زنان در عرصه بازیگری و سینما را می گیرد، دو مشکل اساسی نبود مخاطب و پیشینه ی قوی هنری و سینمایی وجود دارد که سدی در مقابل پیشرفت سینما در این کشور بوده است.
او در این زمینه تاکید می کند که “ما فرهنگ سینمای قوی در افغانستان نداریم که هویت ما باشد. کشورهای ایران و هند و سایر کشور ها از خود یک فرهنگ سینمایی دارند. به عنوان مثال آنان سینمای ایران را دارند، سینمای هند را دارند اما در افغانستان چیزی به نام سینمای افغانستان به معنی واقعی کلمه نداریم. بخاطر که سینما نداریم، بسیاری از مولفههای که باید تعریف شود، تعریف نمی شود. بخاطر که عملن یک چارچوب به معنی سینمای افغانستان وجود ندارد.”
باورها بر این است که سینماگران در افغانستان به صورت انفرادی و جداگانه پروژه های را اجرا می کند اما این پروژه ها هیچگاهی مجموعه ای را به نام خانواده سینمای افغانستان نساخته است. به این جهت، با توجه به این بی هویتی که در عرصه سینما وجود دارد، اکثر سینماگران با چالش های زیادی مواجه می شوند. خانم کریمی نیز بر این باور است که “حوزه سینما در افغانستان تعریف انفرادی دارد تا تعریف جمعی و فرهنگی.”
صحرا کریمی باور دارد که عدم شناخت درست از سینما، فرهنگ سینمایی و تاثیرات آن باعث شده تا این شغل به مثابه شغلی برای خوش گذرانی پنداشته شود؛ امری که به گفته او می تواند برای زنان سینماگر به شدت مشکل آفرین گردد. با این حال صحرا کریمی معتقد است که سینما یک منظومه فکری و اندیشهای است.
“سینما یک اندیشه است، یک اثر سینمایی می تواند یک انقلاب را ایجاد کند، اما چون جامعه به همان درک فرهنگی و هنری نرسیده است، پس ما به یک مخاطب بیسواد روبرو هستیم و این باعث می شود که هیچ مناقشهای میان مخاطب و فیلم ساز در مورد اثر صورت نگیرد. با این وجود فیلم ساز احساس تنهایی می کند، سینماگران که در افغانستان کار می کنند از نگاه حرفهای آدم های بسیار تنهای هستند، چرا که آنان درک نمیشوند. بخاطری که سینما هنوز به عنوان یک حرفه و یک شغل در افغانستان شناخته نشده است.”
علاوه بر چالش های فوق، سینمای افغانستان با نبود نظام حمایتی و مالی مواجه است. این مسئله باعث شده که سینماگران افغان نتوانند به صورت منظم به تولیدات سینمایی بپردازند و بتوانند به دنبال ایجاد گفتمان ها و نگاه متفاوت به مسائل کلان این کشور باشند.
دکتر کریمی می گوید که “ما با مشکل کلان تری به نام اجتماع و هم چنان مشکل نظام رو برو هستیم. نظام مشخصی نداریم که کارها و اثرهای ما را حمایت کند. ما نظام مالی سینمایی نداریم، سیستم تهیه کنندگی نداریم. سیستم بازار سینمایی نداریم و در کل سینمای ما هیچ هویتی ندارد که من به عنوان یک فیلم ساز یک هویت از خود بسازم. مشکل اصلی من با سینما همین مساله است. ورنه من و همه ی فیلم سازان افغانستان توانایی ساخت بهترین فیلم ها را داریم. حالا مشکلات تکنالوژی هم حل شده است که دیگر ما مشکلات از نگاه فنی هم نداریم. اما نداشتن مخاطب، نداشتن بودجه مالی و این که از نگاه ترویج فرهنگ سینما، در یک برهوت هستیم. در چنین کویری هر قدر گل خوشبو و خوشعطر و قشنگ بکاریم، چون آب به آن نمی رسد، مفهوم پیدا نمی کند.”
Get to know Sahraa Karimi, the 1st woman from #Afghanistan with a Ph.D in cinema https://t.co/PqnOvtqOSL pic.twitter.com/VlxmsYv3Zi
— Frame By Frame (@FrameByFrameDoc) December 28, 2015
کارنامه درخشان
صحرا کریمی بیش از 30 فیلم کوتاه داستانی و مستند در طی ده سال تحصیل در این رشته ساخته است که برخی از فیلم های او توانسته است جوایز متعددی را از فستیوال های بین المللی فیلم به دست آورند. او همچنین در کارنامه کاری خود چند فیلم مستند و سه فیلم نیمه بلند نیز دارد. در جستجوی خیال، زنان پشت فرمان رانندگی، نسیمه، خاطرات روزانه دختری مهاجر، فرشتگان و پرلیکا، زنی در سرزمین مردان، از مهمترین فیلم های او است. فیلم داستانی ” نسیمه- خاطرات یک دختر مهاجر” جایزه گراند پریکس کوداک را از آن خود کرده است. همچنین این فیلم جایزه بهترین کارگردانی و بهترین فیلم را در فستیوال فیلمهای دانشجویی اسلواکی گرفته و در سال ۲۰۱۰ کاندیدای اسکار دانشجویی به نمایندگی از اسلواکیا بوده است. این فیلم همچنین موفق به دریافت جایزه بهترین فیلم نیمه داستانی آکادمی فیلم و تلویزیون اسلواکی گردیده.
ارزش این جایزه برای هنرمندان اسلواکیا، با جشنواره سزار در فرانسه و دیوید در ایتالیا برابری میکند. این جایزه از مهمترین جوایز سینمایی اسلواکیا است که به اسکار اسلواکی مشهور می باشد. در عین حال، در جشنواره بین المللی فیلم دوشنبه تاجیکستان جایزه بهترین فیلم منتخب تماشگران را از آن خود کرد و همچنین فیلم افتتاحیه نخستین جشنواره فیلم زن در هرات افغانستان بود.
فیلم مستند او ” زنان افغان پشت فرمان رانندگی” اولین تجربه فیلم بلند او در زمینه سینمای مستند است. این فیلم تا کنون بیش از25 جایزه بین المللی از فستیوال های مهم دنیا را به دست آورده است. از آن جمله، این فیلم به عنوان بهترین فیلم مستند سال 2010 اسلواکیا نیز انتخاب شد و در اولین جشنواره بین المللی فیلم “کیش” ایران جایزه بهترین تحقیق را به خود اختصاص داد و از شبکه های مهم تلویزیونی اروپایی از جمله ” آرته فرانسه” و ” بی بی سی” فارسی نیز پخش شده است. این فیلم در سال 2014 به عنوان بهترین فیلم مستند در بخش زنان فیلم ساز جشنواره بین المللی فیلم داکا- بنگلادش برگزیده شد.
صحرا کریمی از سال 2012 بدینسو با دریافت جایزه آکادمی فیلم و تلویزیون اسلواکی به عنوان اولین فیلمساز زن از افغانستان عضویت رسمی آکادمی فیلم و تلویزیون اسلواکی را دارد. او در عین حال داور رسمی جشنواره های بین المللی فیلم در کشورهای مختلف بوده است.
دکتر کریمی علاوه بر مدیریت چهارساله یک شرکت رسانه ای و فیلم در افغانستان، اکنون در مراحل پیش تولید فیلم بلند داستانی” پیانیستی از کابل” است. فیلم جدید بلند مستند او” پرلیکا، زنی در سرزمین مردان” در اکتبر 2016 در فستیوال فیلم های مستند براتیسلاوا- یک جهان- اکران عمومی شد.
نگاه آینده
صحرا کریمی نگاه اش را به آینده درخشانتری در حوزه سینما دوخته است. او تصمیم دارد یک سال دیگر نیز در چارچوب سازمان ملل کار کند چرا که فکر می کند تجربه کار در درون یک سیستم کار بین المللی برایش متفاوت و آموزنده بوده است.
او می گوید که “من خواستم خود را برای چند مدتی در داخل یک چارچوب امتحان کنم که آیا می توانم که در داخل این چارچوب و در داخل یک قانون کار کنم و از خلاقیت های خود استفاده کنم. کار کردن در یونیسیف یک تجربه خوبی است اما کار اصلی من این نیست و نمی خواهم همیشه در یونیسیف بمانم.”
دکتر کریمی باور دارد که به عنوان یک فیلم ساز باید به حرفه اش باز گردد و تولیدات بلندی داشته باشد. او می گوید که فیلم بلندی را که در حال ساخت دارد می سازد و وارد بازار می کند. “من پیش از این خیلی تند می رفتم، خواستم این حرکت ام را کند کنم و بیشتر روی کارهایم دقت کنم. برای من مهم همان فیلم ساختن است، چون دنیای من است، حرفه و استعداد و نیرو و انرژی ام همه در حوزه فیلم خود را بهتر نشان میدهد.”
علی اکبر و سکینه امیری همکاران این گزارش بوده اند.