در افغانستان اکثر ازدواجها، سنتی و عرفی میباشد که در بسیاری از موارد زنان با وکالت دیگری عقد می شوند و ازدواج می کنند. نبود یک چارچوب رسمی برای شروع زندگی مشترک در مواردی منجر به جدایی میان همسران شده که عواقب ناگواری بر سرنوشت طرفین دارد.
نمونههای غمانگیز
عالیه 31 ساله از ولایت میدان وردک است که دوبار عروسی ناکامی داشته است. او بعد از طلاق از شوهر دوم خود حالا با مادرش در کابل زندگی میکند و حالت روانی خوبی ندارد.
بعد از درگذشت همسر اولش، خانواده شوهر او تصمیم میگیرند که عالیه را به عقد یکی از اقارب همسرش در بیاورند. اما عالیه راضی به این کار نمیشود؛ تصمیمی که باعث شده تا خانواده شوهرش، کودک 40 روزه اش را از او بگیرد و با فشار مجبور به ترک خانه اش نماید.
عالیه که سرپناهی دیگری جز خانهی کاکایش نداشته، مجبور شد به آنجا پناه ببرد. او بعد از مدتی توسط کاکایش در مقابل مبلغی به عقد مردی در آورده میشود که خواهان فرزند پسر بوده است.
عالیه میگوید که خودم شنیدم که کاکایم به شوهرم میگفت که ” اگر برایت بچه نیاورد، مزدور که میشود.”
عالیه بدون این که خودش رضایتی داشته باشد، برای بار دوم عروس میشود؛ خانم مردی که صرف از او فرزند پسر میخواهد. او میگوید که رویهی شوهرش با او مثل یک کارگر خانه بوده و گاه و ناگاه او را به بهانههای مختلف مورد ضرب و شتم قرار می داده است.
“زیاد کوشش کردم که تحمل کنم اما بعد از چند ماهی دیگر حوصله تحمل لت و کوب شوهرم را نداشتم، که سر انجام مجبور شدم که از این زندگی زجربارم، پدر و مادرم را که در پاکستان بودند، در جریان بگذارم”
زندگی رقتبار عالیه باعث می گردد تا چندین بار او و خانواده اش، از شوهرش، خواستار طلاق شود، اما شوهرش که هنوز به مقصد خود که داشتن یک فرزند پسر بوده نرسیده، حاضر به طلاق عالیه نمیگردد.
سرانجام مادرش او را فراری میدهد و بعد از چند ماهی عالیه صاحب پسری می گردد. عالیه اما بیش از هفت سال بهشکل فراری از شوهرش با پسر و مادرش در کابل زندگی می کند.
مادر عالیه میگوید، دو ماه پیش زمان که شوهر عالیه آنان را پیدا کرده به او وعده سپرده است که دیگر عالیه را اذیت نمیکند و زندگی خوب برای شان فراهم می آورد؛ اما گویا هدف او گرفتن فرزندش بود.
بعد از یک ماه عالیه در حالی که مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود با صرف نظر از مهریه و پسرش به طلاق رضایت می دهد.
مادر عالیه میگوید “زمانی که عالیه را عروس کردم، بعد از آن ما مهاجر شدیم و چند سال بعد که از روزگار بد عالیه باخبر شدم به افغانستان آمدم.”
این تنها عالیه نیست، گلشاه زنی دیگری است که به دلیل مزاحمت تلفنی از سوی شوهرش طلاق شده است. گلشاه میگوید که “چندی بود که هر از گاهی برایم از شماره های بیگانه تماس گرفته میشد خیلی شرم میشدم، یک روز پیامی با متنی (عزیزم خیلی برایت دل تنگ شدم چه وقت بیایم!) به مبایلم آمده و شوهرم آن را خوانده بود. با آمدن آن پیام تلخیهای زندگیام شروع شد.”
او میگوید که شوهرش زنی دیگری گرفت با وجودی که گلشاه به طلاق رضایت نداده، اما او را به خانهی پدرش آورده است.
گلشاه حدود چهار ماه است که در خانهی پدرش زندگی می کند و سرنوشت و صد ها بیوه زن دیگر این کشور، رنج آور و رقت بار است.
داستان زنان افغان همانند عالیه و گلشاه، بیشتر از متاثر از طلاق و جدایی می شود. با توجه به فرهنگ اجتماعی حاکم، بار جدایی بیشتر بر شانههای زنان مطلقه افغان فشار می آرود. این آسیب اجتماعی از آنجایی برای دختران سنگین تر تمام میشود که زنان طلاقشده هرگز به زندگی اول و عادیشان برگشته نتوانسته و دچار سرنوشت تلخی میشوند.
فرزند پسر
بر اساس، آمار های محکمهی استیناف کابل بیشترین درخواست طلاق در افغانستان از سوی مردان داده شده است. مردان به دلایل نداشتن فرزند پسر، قضایای ناموسی، باکره نبودن دختر، ارتباط تلفنی، عقیم بودن و امثال آن، زنان شان را طلاق میدهند.
همزمان با این بیشتر درخواست طلاق زنان به خاطر چند همسری، ندادن نفقه، عقیم بودن مرد، اعتیاد و غیاب شوهران عنوان شده است.
نداشتن فرزند پسر در بین افغانها نیز دلیل دیگر بیشتر این جدایی ها بوده است. مردان افغان بنا بر نداشتن فرزند پسر به ازدواج چندم روی می آورند و معمولن این ازدواج با طلاق همسر اول به همراه میباشد.
زنانی که طلاق میگیرند بخاطر وابستگی اقتصادی در کمتر موارد میتوانند به زندگی آرام بپردازند؛ اما در بسیاری از موارد آنان زندگی سیاهی را تجربه میکنند. زیرا به یک زن طلاقشده خانواده و اجتماع افغانی نگاه بدبینانه دارد.
کبرا یکی از زنانی است که به دفتر آیت الله مکارم شیرازی یکی از مراجع تقلید شیعیان در کابل مراجعه کرده است. این زن افغان می گوید که شوهرش به خاطر نداشتن پسر، با زن دیگری ازدواج کرده است.
کبرا گفت که “یکی از شرطهای همسر دوم شوهرم برای ازدوج با او این بوده که باید مرا طلاق دهد، و او این کار را بخاطر نیاوردن فرزند پسر برایش، با من انجام داد.”
کبرا پس از از 30 سال خانهداری برای شوهرش در حالی که صاحب فرزندان دختر است، طلاق داده میشود. او میگوید که ” من حالا بعد از همه زندگی، فرزندانم را رها کرده کجا بروم، مردم خبر شود به من دیگه آبرو نمیماند، مردم هزاران گپ به ما میزنند.”
اختلافات خانوادگی
ازدواج در افغانستان اکثرا به خواست خانواده ها صورت می گیرد. در مواردی که خواست خانواده ها در نظر گرفته نشود، زوج جوان پس از ازدواج به بهانه تراشی های زیادی از سوی خانواده شوهر مواجه می شوند که در اکثر موارد کار به جدایی می رسد.
مریم زنی است که قربانی سلیقههای فامیلی شده است. او که به تازگی طلاق گرفته، می گوید که “از همسر سابقم شکایت ندارم ما با علاقه با هم ازدواج کردیم ولی به دلیل اختلافات خانوادگی نتوانستیم به زندگی در کنار هم ادامه بدهیم و سرانجام طلاق گرفتیم.”
مریم دلیل طلاق را مخالفت خانواده با درس و کار بیرون از منزل عنوان می کند.او می گوید که زندگی زناشویی برخلاف آرمان هایش بوده است.
مریم اضافه می کند که “مشکلاتم بیشتر از گذشته شده. در مجالس وقتی شرکت می کنم تعداد مشتری است و تعدادی هم به نمایندگی از کسی از او خواستگاری می کند و حتا در موارد از من در مقابل دریافت مبلغی برای گذراندن یک مدت درخواست شده است.”
او اضافه کرد که با خواست خودش ازدواج کرده ولی حالا اجتماع و خانواده فشار زیادی بر او تحمیل می کند .
از سوی هم عبدالقدیر عالمی، نماینده آیت الله محقق کابلی از مراجع شیعیان در افغانستان میگوید که آنان در مورد اختلافات خانوادگی بیشترین مراجعین را دارند. آقای عالمی میگوید که آنان در قدم اول برای زوجها فرصت میدهند که مشکلات شان را حل کنند و در صورت ممکن با خانوادههای آنان حرف میزنند اما مشکلات خانوادگی به حدی زیاد است که بعضی زوج ها دیگر از زندگی شان سیر میآیند و با فشاری که بالای آنان اعمال میشود، طلاق را از هم دیگر ترجیح میدهند.
آمار فزاینده
با آن که به دلیل عرفی بودن اکثر ازدواج ها آمار دقیقی از طلاق در افغانستان وجود ندارد اما نهادهای رسمی این کشور میگویند که آمار طلاق میان شهروندان افغانستان در سالهای اخیر بهگونهی چشمگیری افزایش یافته است.
محکمه استیناف کابل در تازه ترین گزارشش اعلام کرده که امار طلاق در افغانستان به ویژه در بزرگ شهر ها رو به افزایش است. گزارش شده که تنها در سال جاری خورشیدی، در کابل آمار طلاق از سوی مردان بیش از 115 مورد بوده و درخواست طلاق از سوی خانم ها بیشتر از 400مورد در این محکمه فامیلی بهصورت رسمی ثبت شده است.
این در حالی است تعدادی از دعوا های طلاق به محمکه کشانده نمی شود. در موارد اکثرا، در حوزه های علمیه و یا هم با پادرمیانی بزرگان و ملا امامان مساجد، حل و فصل می گردد.
علی شیر شهیر، صدیقه رحیمی و علی اکبر همکاران این گزارش بوده اند.
افزودن دیدگاه