از زمانی که رییس جمهور اوباما در دسامبر 2009 استراتژی افزایش نیروی نظامی ائتلاف را در افغانستان و همزمان با آن، تاریخ خروج این نیروها را از این کشور اعلام کرد، رهبران طالبان استراتژی ثابت جنگ طولانی را دنبال کرده اند. بر اساس این استراتژی، نیروهای اصلیشان در پاکستان با امنیت نسبی حضور داشتند، شبکههایشان در داخل افغانستان فعال بود تا کنترول مناطق کلیدی را در اختیار داشته باشند و طرح ریزیشان این بود تا زمانی که خروج سربازان غربی ازافغانستان تکمیل شود، منتظر بمانند.
در عین حال، از سال ۲۰۱۱ که برنامه مصالحه همزمان با جنگ دنبال میشود، مذاکره کنندگان طالبان مجموعهای از خواستههای ثابت را دنبال کرده اند: این خواستها شامل خروج تمام سربازان خارجی، قانون اساسی بر اساس شریعت، پایان دادن به هدف قراردادن رهبران طالبان و خروج رهبران این گروه از فهرست تروریستان و مذاکره و تعامل بر سر تقسیم قدرت به گونهای که طالبان و یا نمایندگان با صلاحیت آنها بر بخشهای بزرگی از افغانستان حکومت نمایند.
این استراتژی برای طالبان خوب جواب داده بود. با آنکه سربازان غربی در سالهای 2011-2012 طالبان را از ولسوالیهای کلیدی در جنوب، جنوب شرق و شرق افغانستان بیرون ساختند، اما آنها قادر بودند که به سوی شمال و غرب افغانستان، گسترش یابند و در اطراف شهرهای زیادی حضور داشته باشند؛ امری که این گروه را قادر میساخت، تا حملات تروریستی و عملیاتهای کوچک را حتی در اوج استراتژی افزایش نیروهای آمریکا نیز به اجرا بگذارد. در همین حال نیروهای جنگی اصلی طالبان تا حد زیادی در پاکستان در امنیت به سر میبردند. زمانی که استراتژی خروج و کاهش سربازان خارجی در سالهای ۲۰۱۳ – ۲۰۱۴ آغاز شد، تلاشهای طالبان نیز افزایش یافت و حملات بزرگتر آنها باعث کنترول دوبارهشان بر مناطق روستایی گردید. در سال های ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ طالبان عملیات بزرگی را روی دست گرفتند که شمار جنگجویان شان در هر عملیات به صدها تن میرسید تا بار دیگر بر مناطق و جمعیتی که آنها در سالهای قبل در زمان استراتژی افزایش نیرو از دست داده بودند، مسلط شوند.
عملیات سال ۲۰۱۴ طالبان برای به دست آوردن اهداف آنیشان ناکام شد؛ زیرا ارتش و پولیس افغانستان با حمایت نیروهای هوایی و مشاوران غربی قادر شدند تا محلات از دست رفته را دوباره تحت تسلط خود در آورند و حکومت خود را در این مناطق به صورت تام و تمام، بازگردانند. در عین حال، شکلگیری حکومت وحدت ملی در سال ۲۰۱۴ توانست حکومت داری را بهتر سازد، فساد را کمتر نماید و به یک حکومت یک دست و تکنوکرات تحت رهبری رییس جمهور غنی و رییس اجرایی عبدالله تبدیل شود. اما این پشرفتها بسیار اندک و ناچیز بود. میزان بالای تلفات سربازان افغان شک و تردید را در باره پایداری آنها به وجود آورده بود و زمانی که خروج سربازان خارجی در دسامبر سال ۲۰۱۴ تکمیل شد، تصویری واضحی از این که تا چه زمانی حکومت قادر به دفاع از مناطق کلیدی خواهد بود، وجود نداشت.
حملات سال ۲۰۱۵ طالبان بزرگتر و منظمتر بود. تعداد کمتری هواپیماها و مشاوران غربی برای کابل موجود بود و شورشیان موفق شدند تا بخش های از مناطق را با چالش مواجه سازند و یا به دست آورند. در بدترین حالت ممکن سال گذشته شهر قندوز در شمال افغانستان برای دو هفته در اکتبر ۲۰۱۵ در تصرف یک ائتلاف چند گروه از جنگجویان طالبان قرار گرفت. این یک شوک بزرگ به شهروندان افغان بود برای این که که تا آن زمان شهرها امنیت بیشتر داشتند و طالبان موفق نشده بودند در طول جنگ، شهری را تصرف نمایند. امر دیگری که سقوط شهر قندوز را ترسناک ساخته بود، یادآوری خاطره سال ۱۹۸۹بود، زمانی که قندوز اولین شهری بود که در تصرف مجاهدین بعد از خروج سربازان شوروی قرار گرفت. حملات متقابل در سال ۲۰۱۵ و اوایل ۲۰۱۶ تا حدی زیادی موفق نبوده است و در زمانی که جنگ در عراق و سوریه افزایش یافته و سربازان و نیروهای هوایی بیشتری برای آنها در نظر گرفته می شود، احتمال کاهش میزان حمایت بین المللی از سربازان افغان بیشتر شده است.
با این حال، زمانی که از دور به قضایا نگاه شود، شما شاید فکر کنید تا اوایل ۲۰۱۶ طالبان در یک موضع قویتری قرار دارند، توانایی استفاده از موضع قدرت در زمین مذاکره، تاثیرگذاری لازم را نیز دارد و میتواند در مذاکرات صلح جاری امتیازات بیشتری را از کابل به دست آورند. اما این موضوع واقعیت ندارد، به این جهت که در سالهای ۲۰۱۴-۲۰۱۵ تحولات جدیدی به میان آمده که ظهور داعش و یا دولت اسلامی در افغانستان مهمترین آن است.
خیزش داعش تهدید بزرگی به جنبش متفرق طالبان است؛ گروهی که در جریان استراتژی افزایش نیرو با کشته شدن فرماندهان میانیشان، متلاشی شده و یک لایه شورشیان در سالهای ۲۰۱۱-۲۰۱۲ تماما نابود شدند. مرگ ملاعمر رهبر طالبان و پنهان سازی آن توسط جانشین او ملا اختر منصور تا میانه سال ۲۰۱۵ به این معناست که گروههای طالبان از نبود رهبری واحد برای مذاکره با کابل رنج میبرند.
گروه داعش، بخش منطقهیی یا ولایت خراسان خود را در سال های ۲۰۱۳-۲۰۱۴ در پاکستان ایجاد کرد و نفوذ خود را در جنوب و شرق افغانستان گسترش داده است. گزارشهای زیادی از پرچمهای سیاه داعش در جنوب و شرق افغانستان در ۲۰۱۵ منتشر شده و جنگهای خونین بین طالبان و جنگجویان داعش به وقوع پیوسته است.
داعشیان معتقدند که طالبان به اندازه انتظار آنها، تندور نیست و نسبت به استراتژی صبر طالبان برای خروج سربازان خارجی از افغانستان، انتقادات جدی دارند وچنین استراتژی را شدیدا منفعلانه میدانند. شمار زیادی از رهبران داعش در ولایت خراسان (افغانستان و پاکستان) فرماندهان پیشین متوسط و پایین رتبه طالبان افغان و پاکستانی میباشند که در میان آن گروه، در انزوا به سر میبردند. در آخر ۲۰۱۵ این داعشیان علیه حکومت افغانستان برخواستند و پوستههای پولیس و دفاتر حکومتی را در کنترول خود در آورند. از آن پس، داعشیان به توسعه کنترول جغرافیایی خود ادامه میدهند.
طالبان و متحدان آن، هنوز در میدانهای نبرد قدرتمند هستند: آنها در اوایل سال ۲۰۱۶ رشتهای از عملیات مختلف را در کابل و شماری از شهرهای دیگر افغانستان انجام دادند و کترول مناطق روستایی در جنوب، شرق و شمال را افزایش دادند. این در حالیاست که ارتش افغانستان بدون داشتن حمایتهای هوایی، استخباراتی و لوژیستکی در تلاش شدید برای مبارزه با آنهاست.
با همه اینها، از جنبههای مختلف ظهور داعش در افغانستان بیشتر از این که تهدیدی برای کابل و یا ائتلاف (جهانی به رهبری ناتو) باشد، تهدیدی برای طالبان است. چرا که اصولا این گروه استراتژی صبر طالبان برای خروج کامل ناتو را تضعیف میکند. استراتژی طالبان تا حالا این بوده که صبر کنند تا ما برویم، بعد مناطق قابل ملاحظه افغانستان را تصرف کنند تا دولت این کشور را وادار نمایند که بر اساس شرایط آنها مذاکره شود. این استراتژی شاید دو سال قبل از آنکه داعش ظهور کند قابل توجه بود.
اما یک نسل جدید از رهبران تندرو و رادیکال، مردانی که طالبان را ضعیف و میانه رو میبینند، از سایهها بیرون شده اند. زمان برای طالبان تنگ می شود: رهبران گروههای طالبان در آستانه بسته شدن دروازه فرصت مصالحه قرار دارند که باید منافعشان را یکجا سازند پیش از آنکه داعش (دولت اسلامی) آنها را از عقب به چالش بکشد. اگر گفتگوهای صلح ناکام شود، ۲۰۱۶ در افغانستان بیشتر شبیه ۲۰۱۴ در عراق خواهد بود و اگر چنین اتفاقی بی افتد، داعش طالبان را زنده خواهد خورد.
دکتردیوید کلکولین یکی از بزرگترین نظریهپردازان امنیت بینالمللی و مبارزه با شورشیگری جهان است. آقای کلکولین استراتژیست و متخصص مبارزه با شورشیگری در دولت آمریکا بوده است.
این مقاله برای خبرنامه نگاشته شده و دیدگاه های که در آن آمده، مختص نویسنده آن میباشد و لزوما بازتاب سیاست نشراتی خبرنامه نیست.
افزودن دیدگاه