سوسن، نامی ماندگار در تاریخ موسیقی ایران است؛ خوانندهای با صدایی گرم، غمانگیز و نافذ که سالها بر دلهای مردم حکومت کرد. او را «صدای کوچهوبازار» مینامند، اما حقیقت این است که صدای او فراتر از مردم کوچه و بازار، بر جان میلیونها نفر اثر گذاشت و تبدیل به بخشی از خاطره جمعی ایرانیان شد. در این مطلب، نگاهی کامل به زندگی، شهرت، مهاجرت و میراث جاودانهی سوسن میاندازیم.
تولد و اوایل زندگی سوسن خواننده محبوب
سوسن با نام اصلی مهناز یا گلاندام طاهرخانی در سال ۱۳۱۹ در شهر مرزی و زیبای قصرشیرین متولد شد؛ در خانوادهای کرد و سادهزیست. زندگی او از همان کودکی با سختی پیوند خورده بود. نخست، مرگ پدر در یک تصادف باعث شد خانواده به تاکستان مهاجرت کنند.
چند سال بعد، در تهرانِ آن روزها، مادرش بر اثر بیماری وبا جان خود را از دست داد. این اتفاق تلخ، کودکی سوسن را در تنهایی و بیپناهی فرو برد. او مدتی نزد زنی که «عمه» خطابش میکرد زندگی کرد؛ زنی مهربان که سعی میکرد مادرانه مراقبش باشد.
در همسایگی آنها زنی آوازخوان زندگی میکرد که شبها در کافهها میخواند. رفتوآمد به کافهها و شنیدن آوازهای او، اولین جرقههای علاقه به موسیقی را در دل سوسن روشن کرد. همین رفتوآمدها سرآغاز ورود او به دنیایی شد که بعدها زندگیاش را رقم زد.
ورود به دنیای هنر
سوسن در آغاز راه، از دلکش، قمرالملوک وزیری و ملوک ضرابی تقلید میکرد و شبها در کافهای کوچک با نام «ویکتور» به آوازخوانی میپرداخت. دستمزدش تنها ۱۵ تومان در شب بود.
اما استعداد او بر کسی پوشیده نماند. رشید مرادی، آهنگساز مشهور موسیقی کوچهبازاری، استعداد سوسن را کشف کرد و او را با نام هنری همیشهماندگار «سوسن» به دنیای حرفهای موسیقی معرفی کرد.
سوسن سواد خواندن و نوشتن نداشت، اما با کمک رشید مرادی و محمد تهرانی، بهتدریج ترانهها را حفظ کرد و صدای خود را پرورش داد. این تلاشها، او را آماده ورود به مرحلهای بزرگتر در زندگی هنریاش کرد.
کافههای معروف و ورود به شهرت
پس از مدتی، به کمک جمیله، رقصنده معروف، پای سوسن به کافههای مشهور لالهزار باز شد؛ جایی که بسیاری از هنرمندان ایرانی شهرت خود را از آنجا آغاز کردند.
او در کافه شکوفه نو محبوب شد و کمکم نامش بر سر زبانها افتاد. در این مسیر، آقا رضا سهیلا—مالک چندین کافه مشهور—از او خواستگاری کرد، اما سوسن آن را رد کرد؛ زیرا هنر و آواز برای او اهمیتی فراتر از ازدواج داشت.
ورود او به رادیو و اجرای برنامه در مهمانیهای اشرافی، بهویژه مراسم تاجالملوک (مادر محمدرضا شاه)، باعث شد جایگاه او بیش از پیش تثبیت شود.
ترانههای معروف سوسن خواننده و حضور در سینما
ترانهی «دوست دارم میدونی» نقطه عطف فعالیتهای هنری سوسن بود. آهنگ این اثر از فتحالله ریاحی و شعر آن از سعید دبیری است. این ترانه هنوز هم از محبوبترین آهنگهای ایرانی است.
سوسن در دنیای سینما نیز حضوری چشمگیر داشت. صدای او در فیلمهای پیش از انقلاب مثل:
- قیصر
- حسن کچل
- و چند فیلم دیگر
به گوش مخاطبان رسید و به محبوبیت بیشتر او کمک کرد.
مهاجرت از ایران
پس از انقلاب و تغییر فضای فرهنگی، کار خوانندگان زن با محدودیت همراه شد. سوسن که در کابارهها فعالیت میکرد، چند بار همراه محمد تهرانی دستگیر شد و حتی به دو بار ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد.
این فشارها باعث شد از دنیای هنر دور شود، اما سرانجام تصمیم به فرار از ایران گرفت. با کمک دوستان، از مسیر کوهستانی به ترکیه گریخت؛ سپس به لندن رفت و در نهایت در آمریکا (لسآنجلس) اقامت کرد.
مهاجرت برای او آسان نبود، اما آرامآرام دوباره به صحنه بازگشت و برای ایرانیان مهاجر اجرا کرد.
زندگی شخصی سوسن خواننده محبوب
سوسن زندگی شخصی خود را پنهان نگه میداشت. بر اساس روایتها:
-
دستکم دو بار ازدواج کرد، اما هر دو ازدواج با مخالفت همسران با خوانندگیاش به طلاق انجامید.
-
در سالهای آخر زندگی تنها بود.
-
مدتی با محمد تهرانی همخانه بود، اما دستگیریها باعث جدایی آنها شد.
-
برخی منابع از وضعیت مالی نامناسب و فقر او در سالهای پایانی زندگی خبر میدهند.
با وجود همه سختیها، سوسن همیشه زنی مستقل بود و هیچوقت اجازه نداد کاری که عاشقش است—آواز—از او گرفته شود.
نگاه سوسن به مخاطبان و موسیقی
سوسن بارها در مصاحبهها گفته بود:
- «متظاهر نیستم.»
- «آهنگ خارجی نمیفهمم؛ سعی میکنم آواز خودم را بهتر بخوانم.»
- «من مردم را میشناسم؛ از دل همانها بیرون آمدهام.»
او معتقد بود مردم به دنبال شعرهای سنگین نیستند؛ مردم بعد از یک روز سخت کار، چیزی میخواهند که دلشان را آرام کند. و سوسن دقیقاً همین را ارائه میداد: آوازی از دل مردم برای دل مردم.
شهرت، عشق و تنهایی
سوسن به گفته خودش، «عاشقپیشه» بود اما عشق در زندگیاش بیشتر رنج بود تا آرامش. شهرت نیز تنهایی او را بیشتر کرده بود.
خودش میگفت:
«وقتی که شهرت نداشتم راحتتر بودم، حالا توقعم زیاد شده است… تنها موقعی استراحت میکنم که روی سن هستم.»
ساخت بیمارستان در قصرشیرین
از بخشهای کمتر گفتهشده زندگی سوسن، کارهای خیر او است. او در شهر زادگاهش، قصرشیرین، برای ساخت بیمارستانی سهطبقه با ۱۴۴ تخت کمک مالی کرد.
این بیمارستان درست در آستانه افتتاح بود که جنگ ایران و عراق آغاز شد. نیروهای عراقی آن را تصرف کرده و هنگام عقبنشینی، تخریب کردند.
امروز این بیمارستان ویران، یادگار تلخی از جنگ و نشانهای از نیکنامی سوسن در زادگاهش است.
درگذشت و میراث
در ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۳، سوسن پس از عمل جراحی روی بازویش در یکی از بیمارستانهای لسآنجلس، بر اثر ایست قلبی درگذشت.
او نه در اوج شهرت، بلکه در سکوت و غربت رفت؛ اما صدایش هرگز خاموش نشد.
سوسن میراثی بزرگی برای موسیقی ایران برجای گذاشت:
- صدایی که هنوز پس از دههها شنیده میشود،
- ترانههایی که بخشی از خاطره جمعی مردماند،
- و زنی که با وجود همه سختیها، خود را تسلیم نکرد.
سوسن را میتوان یکی از مهمترین خوانندگان زن ایران دانست؛ او صدای طبقهای بود که کمتر دیده و کمتر شنیده میشد.
او با صدای خاص و بیان احساسات صادقانهاش، توانست موسیقی کوچهبازاری را به سطحی برساند که هنوز هم شنیده شود و مورد احترام باشد.
جمعبندی
سوسن نماد استقامت، صداقت و عشق به موسیقی است.
او از دل سختیهای کودکی برخاست و تبدیل به یکی از محبوبترین چهرههای تاریخ موسیقی شد.
مهاجرت، تنهایی و فقر پایان زندگی او را ساختند، اما صدای گرمش هنوز زنده است؛ همان صدایی که سالهاست مرهم دل هزاران نفر شده و خواهد بود.








افزودن دیدگاه