بغل کردن، در ظاهر یک رفتار ساده و عاطفی است، اما در واقع یکی از بنیادیترین نیازهای فیزیولوژیک و روانی انسان محسوب میشود. از نخستین لحظات تولد تا پایان زندگی، تماس فیزیکی ایمن و گرم با دیگران نقشی اساسی در تعادل هورمونی، آرامش عصبی، و سلامت روان ایفا میکند. روانشناس شناختهشده، ویرجینیا ساتیر (Virginia Satir)، تأکید میکرد: «ما برای زنده ماندن به چهار بغل در روز نیاز داریم، برای حفظ سلامت به هشت بغل و برای رشد به دوازده بغل.» این گزاره، گرچه شاعرانه به نظر میرسد، پشتوانهی علمی نیرومندی دارد و نشان میدهد تماس انسانی همان اندازه حیاتی است که غذا و خواب.
بغل و مغز: نقش اکسیتوسین در حیات عاطفی
هنگام بغل کردن، بدن مقدار زیادی هورمون اکسیتوسین معروف به هورمون عشق یا پیوند ترشح میکند. این هورمون از هیپوتالاموس آزاد شده و اثر مستقیمی بر سیستم عصبی پاراسمپاتیک دارد؛ در نتیجه ضربان قلب کاهش مییابد، فشار خون پایین میآید و احساس آرامش در بدن پدیدار میشود. تحقیقات نشان دادهاند که حتی در آغوش گرفتن ۲۰ ثانیهای میتواند سطح اکسیتوسین را بهطور چشمگیری افزایش دهد و استرس سلولی را کاهش دهد. در واقع، بغل کردن نهتنها عامل تسکین روحی است، بلکه نوعی «تنظیم عصبی طبیعی» محسوب میشود که مغز را در حالت امنیت زیستی قرار میدهد.
کاهش استرس و کنترل کورتیزول
در شرایط استرس یا اضطراب، بدن هورمون کورتیزول ترشح میکند که در صورت تداوم، میتواند منجر به التهاب مزمن، فشار خون بالا و افت عملکرد ایمنی شود. بغل کردن با افزایش اکسیتوسین، بهطور مستقیم ترشح کورتیزول را مهار میکند و سیستم عصبی را از وضعیت جنگ یا گریز (Fight or Flight) به وضعیت آرامش و ایمنی (Rest and Digest) بازمیگرداند. به همین دلیل، افراد پرتماس — کسانی که در روابط روزمره خود تماس فیزیکی مثبت بیشتری دارند معمولاً کماضطرابتر، اجتماعیتر و دیرتر بیمار میشوند.
اثر بر سیستم ایمنی و فیزیولوژی بدن
مطالعات موسسهی کارنگی ملون نشان دادهاند افرادی که روزانه چند بار در آغوش گرفته میشوند، در مواجهه با ویروسهای تنفسی، میزان عفونت خفیفتری را تجربه میکنند. مکانیسم این تأثیر به اثر ضدالتهابی اکسیتوسین و تنظیم جریان هورمونهای استرس برمیگردد. بغل کردن باعث ترشح اندورفینها و سروتونین نیز میشود که هر دو به تنظیم فشار خون، بهبود خواب، و افزایش آستانهی درد کمک میکنند. از این منظر، بغل کردن نهتنها احساسی، بلکه یک رفتار «درمانی طبیعی» است که به تقویت عملکرد ایمنی و متابولیسم کمک میکند.
تأثیر بغل بر روابط انسانی و مغز اجتماعی
مغز انسان بهگونهای طراحی شده است که از طریق تماس، صدا و نگاه، احساس پیوند و اعتماد میسازد. بغل کردن یکی از نیرومندترین راههای فعالسازی مراکز ارتباطی مغز اجتماعی است؛ یعنی همان نواحیای که در روابط سالم، همدلی و حمایت عاطفی مسئولیت دارند (بهویژه insula و anterior cingulate cortex). در روابط خانوادگی، دوستی یا عاشقانه، تماس جسمی مثبت مانند آغوش، باعث افزایش ترشح دوپامین و تثبیت حس اعتماد میشود. این حس امنیت در نهایت همان چیزی است که مغز ما آن را «زنده ماندن با معنا» تفسیر میکند.
بغل در کودکی؛ پایهی احساس امنیت در بزرگسالی

تحقیقات رشد روانی نشان میدهد کودکانی که در سالهای اولیهی زندگیشان تماس جسمی و آغوش مهربان پدر و مادر را تجربه کردهاند، در بزرگسالی سطح کورتیزول پایینتر و ثبات هیجانی بیشتری دارند. نبود تماس فیزیکی کافی در سالهای نخست حتی میتواند منجر به اختلالات دلبستگی و احساس ناایمنی مزمن شود. بنابراین، بغل کردن نه عملی احساسی بلکه عاملی زیستی برای تشکیل مغز سالم، تنظیم هیجانات و شکلگیری هویت عاطفی است.
چند بغل در روز برای حفظ سلامت توصیه میشود؟
از دیدگاه فیزیولوژیک و روانشناسی سلامت، حداقل چهار بغل در روز برای حفظ تعادل عصبی ضروری است، در حالیکه هشت بغل در روز سلامت روانی را بهینه میکند و دوازده بغل یا بیشتر موجب رشد هیجانی و بهبود پیوندهای انسانی میشود. هرچه این تماسها عمیقتر، طولانیتر و با احساس بیشتری همراه باشند، اثرات ضداسترس و آرامشبخشی آن بیشتر میشود. طبیعی است که کیفیت بغل (مدت زمان، خلوص رابطه، و احساس ایمنی مشترک) اهمیت بیشتری از تعداد خشک و آماری دارد.
جایگزینهای آغوش در دنیای دیجیتال
با افزایش فاصلههای اجتماعی و سبک زندگی مدرن، بسیاری از افراد از تماس فیزیکی سالم محروماند. در چنین شرایطی، روشهایی مانند در آغوش گرفتن حیوانات خانگی، مدیتیشن محبتورزی (Loving-Kindness) یا تماسهای چشمی طولانیتر میتوانند بخشی از اثرات عصبی آغوش را تقلید کنند. هرچند هیچ جایگزینی، اثر شیمیایی و زیستی واقعی تماس انسانی را ندارد، این روشها میتوانند از افت مزمن اکسیتوسین و احساس تنهایی جلوگیری کنند.
جمعبندی
بغل کردن تنها ابزاری برای ابراز محبت نیست، بلکه رفتاری حیاتی و درمانی است که به تداوم حیات زیستی و روانی انسان کمک میکند. از تنظیم ضربان قلب تا کاهش التهاب، از افزایش دوپامین تا احساس معنا، همه و همه به نیروی سادهی لمس انسانی وابستهاند. انسان برای زنده ماندن، نه فقط به هوا و غذا، بلکه به تماس، دلبستگی و پذیرش نیاز دارد. در واقع، هر بغل نوعی تجدید حیات است؛ سهمی از آرامش که مغز آن را عشق تعبیر میکند.








افزودن دیدگاه